مقدمه:
موضوع این مقاله،مستنداتی است که میتوانند به عنوان ذیل در رأی قاضی مورد توجه قرار گیرند.ما در این تحقیق ابتدا ضمن توضیح امور حکمی و امور موضوعی،آنها را از یکدیگر جدا نموده(بخش اول)،آنگاه به بیان محتویات امور موضوعی و امور حکمی اشاره نموده(بخش دوم)و در نهایت،وظیفه قاضی و اصحاب دعوا را در مورد ارائه امور موضوعی و امور حکمی بیان خواهیم نمود.
بخش اول-امور موضوعی و امور حکمی و تفکیک آنها از همدیگر
هر دعوایی اعم از امور مدنی،تجاری، جزایی و یا حتی بین المللی،دارای دو جنبه اساسی است که باید در رأی قاضی نیز هر دو جنبه ذکر گردند.اول جنبههای موضوعی دعوا و در مرحله دوم جنبههای حکمی آن میباشند.
سیاق آرای قضایی باید بدین منوال باشد که:چون اینگونه شده است....(بیان امور موضوعی)و چون فلان ماده چنین مقرر میدارد.....بیان امور حکمی)،من به عنوان قاضی چنین حکم میدهم که....
یعنی بعد از عباراتی مثل:نظر به اینکه...و یا مستفاد از ماده...،حسب مورد یا یک امر موضوعی میآید و یا یک امر حکمی و نهایتا قاضی با تطبیق امور موضوعی بر امور حکمی و به اصطلاح تعیین مصداق برای امور حکمی، باید رأی خود را صادر نماید.
1.منظور بند"د"ماده 213(آ.د.ک.جدید) نیز از لزوم ذکر ادله اثبات دعوا در دادنامه، همان امور موضوعی بوده و همین ماده،ذکر ادله اثبات احکام را نیز در بند"ه"بر قاضی لازم شمرده است.
بهتر آن است که در رأی قاضی ابتدا کلیه امور موضوعی ذکر شوند و به دنبال آنها امور حکمی بیایند مگر اینکه دادخواست موارد متعددی د اشته باشد که در آن صورت،نسبت به هر مورد بهطور جداگانه کلیه موارد موضوعی و حکمی به ترتیب ذکر شود و آنگاه امر دیگر مورد رسیدگی حکمی و موضوعی جداگانه قرار گیرد.