قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی
كلیات
ماده 1 - آییندادرسی مدنی، مجموعه اصول و مقرراتی است كه در مقام رسیدگی به امور حسبی و كلیه دعاوی مدنی و بازرگانی در دادگاههایعمومی، انقلاب، تجدیدنظر، دیوانعالی كشور و سایر مراجعی كه بهموجب قانون موظف به رعایت آن میباشند به كار میرود.
ماده 2 - هیچ دادگاهی نمیتواند به دعوایی رسیدگی كند مگر اینكه شخص یا اشخاص ذینفع یا وكیل یا قائممقام یا نماینده قانونی آنان رسیدگی بهدعوا را برابر قانون درخواست نموده باشند.
ماده 3 - قضات دادگاهها موظفند موافق قوانین به دعاوی رسیدگی كرده، حكم مقتضی صادر و یا فصل خصومت نمایند. در صورتی كه قوانینموضوعه كامل یا صریح نبوده یا متعارض باشند یا اصلا" قانونی در قضیه مطروحه وجود نداشته باشد، با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوی معتبر واصول حقوقی كه مغایر با موازین شرعی نباشد، حكم قضیه را صادر نمایند و نمیتوانند به بهانه سكوت یا نقص یا اجمال یا تعارض قوانین از رسیدگیبه دعوا و صدور حكم امتناع ورزند والا مستنكف از احقاق حق شناخته شده و به مجازات آن محكوم خواهند شد.
تبصره - چنانچه قاضی مجتهد باشد و قانون را خلاف شرع بداند پرونده به شعبه دیگری جهت رسیدگی ارجاع خواهد شد.
ماده 4 - دادگاهها مكلفند در مورد هر دعوا بهطور خاص تعیین تكلیف نمایند و نباید بهصورت عام و كلی حكم صادر كنند.
ماده 5 - آرای دادگاهها قطعی است مگر در موارد مقرر در باب چهارم این قانون یا در مواردی كه بهموجب سایر قوانین قابل نقض یا تجدیدنظرباشند.
ماده 6 - عقود و قراردادهایی كه مخل نظم عمومی یا بر خلاف اخلاق حسنه كه مغایر با موازین شرع باشد در دادگاه قابل ترتیب اثر نیست.
ماده 7 - به ماهیت هیچ دعوایی نمیتوان در مرحله بالاتر رسیدگی نمود تا زمانی كه در مرحله نخستین در آن دعوا حكمی صادر نشده باشد، مگربه موجب قانون.
ماده 8 - هیچ مقام رسمی یا سازمان یا اداره دولتی نمیتواند حكم دادگاه را تغییر دهد و یا از اجرای آن جلوگیری كند مگر دادگاهی كه حكمصادرنموده و یا مرجع بالاتر، آنهم در مواردی كه قانون معین نموده باشد.
ماده 9 - رسیدگی به دعاویی كه قبل از تاریخ اجرای این قانون اقامه شده به ترتیب مقرر در این قانون ادامه مییابد.
آرای صادره از حیث قابلیت اعتراض و تجدید نظر و فرجام، تابع قوانین مجری در زمان صدور آنان میباشد مگر اینكه آن قوانین، خلاف شرع شناختهشود.
نسبت به كلیه قرارهای عدم صلاحیتی كه قبل از تاریخ اجرای این قانون از دادگاهها صادر شده و در زمان اجرای این قانون در جریان رسیدگی تجدیدنظریا فرجامی است به ترتیب مقرر در این قانون عمل میشود.
باب اول - در صلاحیت دادگاهها
فصل اول - در صلاحیت ذاتی و نسبی دادگاهها
ماده 10 - رسیدگی نخستین به دعاوی، حسب مورد در صلاحیت دادگاههای عمومی و انقلاب است مگر در مواردی كه قانون مرجع دیگری راتعیین كرده باشد.
ماده 11 - دعوا باید در دادگاهی اقامه شود كه خوانده ، در حوزه قضایی آن اقامتگاه دارد و اگر خوانده در ایران اقامتگاه نداشته باشد، درصورتی كهدرایران محل سكونت موقت داشته باشد، در دادگاه همان محل باید اقامه گردد و هرگاه درایران اقامتگاه و یا محل سكونت موقت نداشته ولی مالغیرمنقول داشته باشد، دعوا در دادگاهی اقامه میشود كه مال غیرمنقول در حوزه آن واقع است و هرگاه مال غیرمنقول هم نداشته باشد، خواهان دردادگاه محل اقامتگاه خود، اقامه دعوا خواهد كرد.
تبصره - حوزه قضایی عبارت است از قلمرو یك بخش یا شهرستان كه دادگاه در آن واقع است. تقسیمبندی حوزه قضایی به واحدهایی از قبیلمجتمع یا ناحیه ، تغییری در صلاحیت عام دادگاه مستقر در آن نمیدهد.
ماده 12 - دعاوی مربوط به اموال غیرمنقول اعم از دعاوی مالكیت، مزاحمت، ممانعت از حق، تصرف عدوانی و سایر حقوق راجع به آن دردادگاهی اقامه میشود كه مال غیرمنقول در حوزه آن واقع است، اگرچه خوانده در آن حوزه مقیم نباشد.
ماده 13 - در دعاوی بازرگانی و دعاوی راجع به اموال منقول كه از عقود و قراردادها ناشی شده باشد، خواهان میتواند بهدادگاهی رجوع كند كهعقد یا قرارداد در حوزه آن واقع شده است یا تعهد میبایست در آنجاانجام شود.
ماده 14 - درخواست تأمین دلایل و امارات از دادگاهی میشود كه دلایل و امارات مورد درخواست در حوزه آن واقع است.
ماده 15 - در صورتیكه موضوع دعوا مربوط به مال منقول و غیرمنقول باشد، در دادگاهی اقامه دعوا میشود كه مال غیرمنقول در حوزه آن واقعاست، به شرط آنكه دعوا در هر دو قسمت، ناشی از یك منشاء باشد.
ماده 16 - هر گاه یك ادعا راجع به خواندگان متعدد باشد كه در حوزههای قضائی مختلف اقامت دارند یا راجع به اموال غیر منقول متعددی باشدكه در حوزههای قضائی مختلف واقع شدهاند، خواهان میتواند به هریك از دادگاههای حوزههای یادشده مراجعه نماید.
ماده 17 - هر دعوایی كه در اثنای رسیدگی بهدعوای دیگر از طرف خواهان یا خوانده یا شخص ثالث یا از طرف متداعیین اصلی بر ثالث اقامه شود،دعوای طاری نامیده می شود. این دعوا اگر با دعوای اصلی مرتبط یا دارای یك منشاء باشد، در دادگاهی اقامه میشود كه دعوای اصلی در آنجا اقامهشده است.
ماده 18 - عنوان احتساب، تهاتر یا هر اظهاریكه دفاع محسوب شود، دعوای طاری نبوده، مشمول ماده (17) نخواهد بود.
ماده 19 - هرگاه رسیدگی به دعوا منوط به اثبات ادعایی باشد كه رسیدگی به آن در صلاحیت دادگاه دیگری است، رسیدگی به دعوا تا اتخاذ تصمیماز مرجع صلاحیتدار متوقف میشود. دراین مورد، خواهان مكلف است ظرف یك ماه در دادگاه صالح اقامه دعوا كند و رسید آن را به دفتر دادگاهرسیدگی كننده تسلیم نماید، در غیراین صورت قرار رد دعوا صادر میشود و خواهان میتواند پس از اثبات ادعا در دادگاه صالح مجدداً اقامه دعوا نماید.
ماده 20 - دعاوی راجع به تَرَكه متوفی اگر چه خواسته، دِین و یا مربوط به وصایای متوفی باشد تا زمانی كه تَرَكه تقسیم نشده در دادگاه محلی اقامهمیشود كه آخرین اقامتگاه متوفی در ایران، آن محل بوده و اگر آخرین اقامتگاه متوفی معلوم نباشد، رسیدگی به دعاوی یادشده در صلاحیت دادگاهیاست كه آخرین محل سكونت متوفی در ایران، در حوزه آن بوده است.
ماده 21 - دعوای راجع به توقف یا ورشكستگی باید در دادگاهی اقامه شود كه شخص متوقف یا ورشكسته، در حوزه آن اقامت داشته است وچنانچه درایران اقامت نداشته باشد، در دادگاهی اقامه میشود كه متوقف یا ورشكسته در حوزه آن برای انجام معاملات خود شعبه یا نمایندگی داشته یادارد.
ماده 22 - دعاوی راجع به ورشكستگی شركتهای بازرگانی كه مركز اصلی آنها در ایران است، همچنین دعاوی مربوط به اصل شركت و دعاوی بینشركت و شركاء و اختلافات حاصله بین شركاء و دعاوی اشخاص دیگر علیه شركت تا زمانیكه شركت باقی است و نیز درصورت انحلال تا وقتیكهتصفیه امور شركت در جریان است، در مركز اصلی شركت اقامه میشود.
ماده 23 - دعاوی ناشی از تعهدات شركت در مقابل اشخاص خارج از شركت، در محلی كه تعهد در آنجا واقع شده یا محلی كه كالا باید در آنجاتسلیم گردد یا جایی كه پول باید پرداخت شود اقامه می شود. اگر شركت دارای شعب متعدد در جاهای مختلف باشد دعاوی ناشی از تعهدات هر شعبهیا اشخاص خارج باید در دادگاه محلی كه شعبه طرف معامله در آن واقع است اقامه شود، مگر آنكه شعبه یادشده برچیده شده باشد كه در اینصورت نیزدعاوی در مركز اصلی شركت اقامه خواهد شد.
ماده 24 - رسیدگی به دعوای اعسار به طور كلی با دادگاهی است كه صلاحیت رسیدگی نخستین به دعوای اصلی را دارد یا ابتدا به آن رسیدگینموده است.
ماده 25 - هرگاه سند ثبت احوال در ایران تنظیم شده و ذینفع مقیم خارج از كشور باشد رسیدگی با دادگاه محل صدور سند است و اگر محل تنظیمسند و اقامت خواهان هر دو خارج از كشور باشد در صلاحیت دادگاه عمومی شهرستان تهران خواهد بود.
فصل دوم - اختلاف در صلاحیت و ترتیب حل آن
ماده 26 - تشخیص صلاحیت یا عدم صلاحیت هر دادگاه نسبت به دعوایی كه به آن رجوع شده است با همان دادگاه است. مناط صلاحیت تاریختقدیم دادخواست است مگر در موردی كه خلاف آن مقرر شده باشد.
ماده 27 - درصورتی كه دادگاه رسیدگیكننده خود را صالح به رسیدگی نداند با صدور قرار عدم صلاحیت، پرونده را بهدادگاه صلاحیتدار ارسالمینماید. دادگاه مرجوعالیه مكلف است خارج از نوبت نسبت به صلاحیت اظهارنظر نماید و چنانچه ادعای عدم صلاحیت را نپذیرد، پرونده راجهتحل اختلاف به دادگاه تجدیدنظر استان ارسال میكند. رای دادگاه تجدیدنظر در تشخیص صلاحیت لازمالاتباع خواهد بود.
تبصره - درصورتی كه اختلاف صلاحیت بین دادگاههای دوحوزه قضایی از دو استان باشد، مرجع حل اختلاف بهترتیب یادشده، دیوان عالیكشور میباشد.
ماده 28 - هرگاه بین دادگاههای عمومی، نظامی و انقلاب در مورد صلاحیت، اختلاف محقق شود همچنین در مواردی كه دادگاهها اعم از عمومی،نظامی و انقلاب به صلاحیت مراجع غیر قضایی از خود نفی صلاحیت كنند و یا خود را صالح بدانند، پرونده برای حل اختلاف به دیوان عالی كشورارسال خواهد شد. رأی دیوان عالی كشور در خصوص تشخیص صلاحیت، لازمالاتباع میباشد.
ماده 29 - رسیدگی بهقرارهای عدم صلاحیت در دادگاه تجدیدنظر استان و دیوانعالی كشور، خارج از نوبت خواهد بود.
ماده 30 - هرگاه بین دیوان عالی كشور و دادگاه تجدیدنظر استان و یا دادگاه تجدیدنظر استان با دادگاه بدوی درمورد صلاحیت اختلاف شود حسبمورد، نظر مرجع عالی لازمالاتباع است.
باب دوم - وكالت در دعاوی
ماده 31 - هریك از متداعیین میتوانند برای خود حداكثر تا دو نفر وكیل انتخاب و معرفی نمایند.
ماده 32 - وزارتخانهها، موسسات دولتی و وابسته به دولت، شركتهای دولتی، نهادهای انقلاب اسلامی و موسسات عمومی غیر دولتی،شهرداریها و بانكها میتوانند علاوه بر استفاده از وكلای دادگستری برای طرح هرگونه دعوا یا دفاع و تعقیب دعاوی مربوط از اداره حقوقی خود یاكارمندان رسمی خود با داشتن یكی از شرایط زیر بعنوان نماینده حقوقی استفاده نمایند:
1 - دارا بودن لیسانس در رشته حقوق با دو سال سابقه كار آموزی در دفاتر حقوقی دستگاههای مربوط.
2 - دوسال سابقه كار قضایی یا وكالت بهشرط عدم محرومیت از اشتغال بهمشاغل قضاوت یا وكالت.
تشخیص احراز شرایط یادشده بهعهده بالاترین مقام اجرایی سازمان یا قائممقام قانونی وی خواهد بود.
ارائه معرفینامه نمایندگی حقوقی به مراجع قضایی الزامی است.
ماده 33 - وكلای متداعیین باید دارای شرایطی باشند كه بهموجب قوانین راجع به وكالت در دادگاهها برای آنان مقرر گردیده است.
ماده 34 - وكالت ممكن است به موجب سند رسمی یا غیر رسمی باشد. در صورت اخیر، درمورد وكالتنامههای تنظیمی در ایران، وكیل میتواندذیل وكالتنامه تأیید كند كه وكالتنامه را موكل شخصاً در حضور او امضا یا مهر كرده یا انگشت زده است.
در صورتی كه وكالت در خارج از ایران داده شده باشد باید به گواهی یكی از مأمورین سیاسی یا كنسولی جمهوری اسلامی ایران برسد. مرجع گواهیوكالتنامه اشخاص مقیم در كشورهای فاقد مأمور سیاسی یا كنسولی ایران به موجب آئیننامهای خواهد بود كه توسط وزارت دادگستری با همكاریوزارت امور خارجه، ظرف مدت سه ماه، تهیه و بهتصویب رئیس قوه قضائیه خواهد رسید. اگر وكالت در جلسه دادرسی داده شود، مراتب درصورتجلسه قید و به امضای موكل میرسد و چنانچه موكل در زندان باشد، رئیس زندان یا معاون وی باید امضا یا اثر انگشت او را تصدیق نمایند.
تبصره - درصورتی كه موكل امضا، مهر یا اثرانگشت خود را انكار نماید، دادگاه به این موضوع نیز رسیدگی خواهد نمود.
ماده 35 - وكالت در دادگاهها شامل تمام اختیارات راجع به امر دادرسی است جز آنچه را كه موكل استثناء كرده یا توكیل در آن خلاف شرع باشد،لیكن در امور زیر باید اختیارات وكیل در وكالتنامه تصریح شود:
1 - وكالت راجع به اعتراض به رأی، تجدیدنظر، فرجامخواهی و اعاده دادرسی.
2 - وكالت در مصالحه و سازش.
3 - وكالت در ادعای جعل یا انكار و تردید نسبت به سند طرف و استرداد سند.
4 - وكالت در تعیین جاعل.
5 - وكالت در ارجاع دعوا بهداوری و تعیین داور.
6 - وكالت در توكیل.
7 - وكالت در تعیین مصدق و كارشناس.
8 - وكالت در دعوای خسارت.
9 - وكالت در استرداد دادخواست یا دعوا.
10 - وكالت در جلب شخص ثالث و دفاع از دعوای ثالث.
11 - وكالت در ورود شخص ثالث و دفاع از دعوای ورود ثالث.
12 - وكالت در دعوای متقابل و دفاع درقبال آن.
13 - وكالت در ادعای اعسار.
14 - وكالت در قبول یا رد سوگند.
تبصره 1 - اشاره به شمارههای یادشده دراین ماده بدون ذكر موضوع آن، تصریح محسوب نمیشود.
تبصره 2 - سوگند ، شهادت ، اقرار ، لعان و ایلاء قابل توكیل نمیباشد.
ماده 36 - وكیل در دادرسی، درصورتی حق درخواست صدور برگ اجرایی و تعقیب عملیات آن و اخذ محكوم به و وجوه ایداعی بهنام موكل راخواهد داشت كه در وكالتنامه تصریح شده باشد.
ماده 37 - اگر موكل وكیل خود را عزل نماید، مراتب را باید بهدادگاه و وكیل معزول اطلاع دهد.
عزل وكیل مانع از جریان دادرسی نخواهد بود. اظهار شفاهی عزل وكیل باید در صورتجلسه قید و به امضای موكل برسد.
ماده 38 - تا زمانی كه عزل وكیل بهاطلاع او نرسیده است اقدامات وی در حدود وكالت، همچنین ابلاغهایی كه از طرف دادگاه به وكیل میشودمؤثر در حق موكل خواهد بود، ولی پس از اطلاع دادگاه از عزل وكیل، دیگر او را در امور راجع به دادرسی، وكیل نخواهد شناخت.
ماده 39 - درصورتی كه وكیل استعفای خود را بهدادگاه اطلاع دهد، دادگاه بهموكل اخطار میكند كه شخصا یا توسط وكیل جدید، دادرسی را تعقیبنماید و دادرسی تا مراجعه موكل یا معرفی وكیل جدید حداكثر به مدت یك ماه متوقف میگردد.
وكیلی كه دادخواست تقدیم كرده در صورت استعفاء، مكلف است آن را به اطلاع موكل خود برساند و پس از آن موضوع استعفای وكیل و اخطار رفعنقص توسط دادگاه به موكل ابلاغ میشود، رفع نقص به عهده موكل است.
ماده 40 - درصورت فوت وكیل یا استعفا یا عزل یا ممنوع شدن یا تعلیق از وكالت یا بازداشت وی چنانچه اخذ توضیحی لازم نباشد، دادرسیبهتأخیر نمیافتد و درصورت نیاز به توضیح، دادگاه مراتب را در صورتمجلس قید میكند و با ذكر موارد توضیح به موكل اطلاع میدهد كه شخصا یاتوسط وكیل جدید در موعد مقرر برای ادای توضیح حاضرشود.
ماده 41 - وكلاء مكلفند در هنگام محاكمه حضور داشته باشند مگر اینكه دارای عذر موجهی باشند. جهات زیر عذر موجه محسوب میشود:
1 - فوت یكی از بستگان نسبی یا سببی تا درجه اول از طبقه دوم.
2 - ابتلاء به مرضی كه مانع از حركت بوده یا حركت، مضر تشخیص داده شود.
3 - حوادث قهری ازقبیل سیل و زلزله كه مانع از حضور در دادگاه باشد.
4 - وقایع خارج از اختیار وكیل كه مانع از حضور وی در دادگاه شود.
وكیل معذور موظف است عذر خود را به طور كتبی با دلایل آن برای جلسه محاكمه بهدادگاه ارسال دارد.دادگاه درصورتی بهآن ترتیب اثر میدهد كه عذراو را موجه بداند، درغیر اینصورت جریان محاكمه را ادامه داده و مراتب را بهمرجع صلاحیتدار برای تعقیب انتظامی وكیل اطلاع خواهد داد. درصورتیكه جلسه دادگاه بهعلت عذر وكیل تجدید شود، دادگاه باید علت آن و وقت رسیدگی بعدی را بهموكل اطلاع دهد. دراینصورت، جلسه بعدی دادگاه بهعلت عدم حضور وكیل، تجدید نخواهد شد.
ماده 42 - درصورتی كه وكیل همزمان دردو یا چند دادگاه دعوت شود و جمع بین آنها ممكن نباشد، لازم است در دادگاهی كه حضور او برابر قانونآیین دادرسی كیفری یا سایر قوانین الزامی باشد، حاضر شود و به دادگاههای دیگر لایحه بفرستد و یا درصورت داشتن حق توكیل، وكیل دیگری معرفینماید.
ماده 43 - عزل یا استعفاء وكیل یا تعیین وكیل جدید باید در زمانی انجام شود كه موجب تجدید جلسه دادگاه نگردد، درغیر اینصورت دادگاه به اینعلت جلسه را تجدید نخواهد كرد.
ماده 44 - درصورتی كه یكی از اصحاب دعوا در دادرسی دونفر وكیل معرفی كرده و به هیچیك از آنها بهطور منفرد حق اقدام نداده باشد، ارساللایحه توسط هر دو یا حضور یكی از آنان با وصول لایحه از وكیل دیگر برای رسیدگی دادگاه كافی است و درصورت عدم وصول لایحه از وكیل غایب،دادگاه بدون توجه به اظهارات وكیل حاضر، رسیدگی را ادامه خواهد داد. چنانچه هر دو وكیل یا یكی از آنان عذر موجهی برای عدم حضور اعلام نمودهباشد، درصورت ضرورت، جلسه دادرسی تجدید و علت تجدید جلسه و وقت رسیدگی به موكل نیز اطلاع داده میشود. دراینصورت جلسه بعدیدادگاه به علت عدم حضور وكیل تجدید نخواهد شد.
ماده 45 - وكیلی كه در وكالتنامه حق اقدام یا حق تعیین وكیل مجاز در دادگاه تجدیدنظر و دیوانعالی كشور را داشته باشد، هرگاه پس از صدوررأی یا در موقع ابلاغ آن استعفاء و از رؤیت رأی امتناع نماید، باید دادگاه رأی را بهموكل ابلاغ نماید در این صورت ابتدای مدت تجدیدنظر و فرجام، روزابلاغ به وكیل یاد شده محسوب است مگر اینكه موكل ثابت نماید از استعفاء وكیل بیاطلاع بوده در این صورت ابتدای مدت از روز اطلاع وی محسوبخواهد شد و چنانچه از جهت اقدام وكیل ضرر و زیانی به موكل وارد شود، وكیل مسؤول میباشد. درخصوص این ماده، دادخواست تجدیدنظر وفرجام وكیل مستعفی قبول میشود و مدیر دفتر دادگاه مكلف است بهطور كتبی بهموكل اخطار نماید كه شخصاً اقدام كرده یا وكیل جدید معرفی كند و یااگر دادخواست ناقص باشد، نقص آن را برطرف نماید.
ماده 46 - ابلاغ دادنامه بهوكیلی كه حق دادرسی در دادگاه بالاتر را ندارد یا برای وكالت در آن دادگاه مجاز نباشد و وكیل در توكیل نیز نباشد، معتبرنخواهد بود.
ماده 47 - اگر وكیل بعد از ابلاغ رأی و قبل از انقضای مهلت تجدیدنظر و فرجامخواهی فوت كند یا ممنوع از وكالت شود یا به واسطه قوه قهریه قادربه انجام وظیفه وكالت نباشد، ابتدای مهلت اعتراض از تاریخ ابلاغ به موكل محسوب خواهد شد.
تبصره - درمواردی كه طرح دعوا یا دفاع بهوسیله وكیل جریان یافته و وكیل یادشده حق وكالت در مرحله بالاتر را دارد كلیه آرای صادره باید بهاوابلاغ شود و مبداء مهلتها و مواعد از تاریخ ابلاغ بهوكیل محسوب میگردد.
باب سوم - دادرسی نخستین
فصل اول - دادخواست
مبحث اول - تقدیم دادخواست
ماده 48 - شروع رسیدگی در دادگاه مستلزم تقدیم دادخواست میباشد. دادخواست به دفتر دادگاه صالح و در نقاطی كه دادگاه دارای شعب متعدداست بهدفتر شعبه اول تسلیم میگردد.
ماده 49 - مدیر دفتر دادگاه پس از وصول دادخواست باید فوری آنرا ثبت كرده، رسیدی مشتمل بر نام خواهان، خوانده، تاریخ تسلیم (روز و ماه وسال) با ذكر شماره ثبت به تقدیمكننده دادخواست بدهد و در برگ دادخواست تاریخ تسلیم را قید نماید.
تاریخ رسید دادخواست بهدفتر، تاریخ اقامه دعوا محسوب میشود.
ماده 50 - هرگاه دادگاه دارای شعب متعدد باشد مدیر دفتر باید فوری پس از ثبت دادخواست، آن را جهت ارجاع بهیكی از شعب، بهنظر رئیسشعبه اول یا معاون وی برساند.
مبحث دوم - شرایط دادخواست
ماده 51 - دادخواست باید بهزبان فارسی در روی برگهای چاپی مخصوص نوشته شده و حاوی نكات زیر باشد:
1 - نام، نام خانوادگی، نام پدر، سن، اقامتگاه و حتیالامكان شغل خواهان.
تبصره - درصورتی كه دادخواست توسط وكیل تقدیم شود مشخصات وكیل نیز باید درج گردد.
2 - نام، نام خانوادگی، اقامتگاه و شغل خوانده.
3 - تعیین خواسته و بهای آن مگر آنكه تعیین بهاء ممكن نبوده و یا خواسته، مالی نباشد.
4 - تعهدات و جهاتی كه بهموجب آن خواهان خود را مستحق مطالبه میداند بهطوری كه مقصود واضح و روشن باشد.
5 - آنچه كه خواهان از دادگاه درخواست دارد.
6 - ذكر ادله و وسایلی كه خواهان برای اثبات ادعای خود دارد، ازاسناد و نوشتجات و اطلاع مطلعین و غیره، ادله مثبته بهترتیب و واضح نوشتهمیشود و اگر دلیل، گواهی گواه باشد، خواهان باید اسامی و مشخصات و محل اقامت آنان را بهطور صحیح معین كند.
7 - امضای دادخواستدهنده و درصورت عجز از امضاء ، اثر انگشت او.
تبصره 1 - اقامتگاه باید با تمام خصوصیات ازقبیل شهر و روستا و دهستان و خیابان بهنحوی نوشته شود كه ابلاغ بهسهولت ممكن باشد.
تبصره 2 - چنانچه خواهان یا خوانده شخص حقوقی باشد، در دادخواست نام و اقامتگاه شخص حقوقی، نوشته خواهد شد.
ماده 52 - درصورتی كه هریك از اصحاب دعوا، عنوان قیم یا متولی یا وصی یا مدیریت شركت و امثال آنرا داشته باشد در دادخواست باید تصریحشود.
مبحث سوم - موارد توقیف دادخواست
ماده 53 - در موارد زیر دادخواست توسط دفتر دادگاه پذیرفته میشود لكن برای به جریان افتادن آن باید بهشرح مواد آتی تكمیل شود:
1 - درصورتی كه بهدادخواست و پیوستهای آن برابر قانون تمبر الصاق نشده یا هزینه یادشده تأدیه نشده باشد.
2 - وقتیكه بندهای (2، 3، 4، 5 و 6) ماده (51) این قانون رعایت نشده باشد.
ماده 54 - در موارد یادشده در ماده قبل، مدیر دفتر دادگاه ظرف دو روز نقایص دادخواست را به طور كتبی و مفصل بهخواهان اطلاع داده و از تاریخابلاغ بهمدت ده روز به او مهلت میدهد تا نقایص را رفع نماید. چنانچه در مهلت مقرر اقدام به رفع نقص ننماید، دادخواست بهموجب قراری كه مدیردفتر و در غیبت مشارالیه، جانشین او صادر میكند، رد میگردد. این قرار به خواهان ابلاغ می شود و نامبرده میتواند ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ بههمان دادگاه شكایت نماید. رأی دادگاه در اینخصوص قطعی است.
ماده 55 - در هر مورد كه هزینه انتشار آگهی ظرف یكماه از تاریخ ابلاغ اخطاریه دفتر تأدیه نشود، دادخواست بهوسیله دفتر رد خواهد شد. این قرارظرف ده روز از تاریخ ابلاغ قابل شكایت در دادگاه میباشد، جز در مواردیكه خواهان دادخواست اعسار از هزینه دادرسی تقدیم كرده باشد كه دراینصورت مدت یك ماه یادشده، از تاریخ ابلاغ دادنامه رد اعسار به نامبرده محسوب خواهد شد.
ماده 56 - هرگاه در دادخواست، خواهان یا محل اقامت او معلوم نباشد ظرف دو روز از تاریخ رسید دادخواست به موجب قراری كه مدیر دفتردادگاه و در غیبت مشارالیه جانشین او صادر میكند، دادخواست رد میشود.
مبحث چهارم - پیوستهای دادخواست
ماده 57 - خواهان باید رونوشت یا تصویر اسناد خود را پیوست دادخواست نماید. رونوشت یا تصویر باید خوانا و مطابقت آن با اصل گواهی شدهباشد. مقصود از گواهی آن است كه دفتر دادگاهی كه دادخواست به آنجا داده میشود یا دفتر یكی از دادگاههای دیگر یا یكی از ادارات ثبت اسناد یا دفتراسناد رسمی و در جائی كه هیچیك از آنها نباشد بخشدار محل یا یكی از ادارات دولتی مطابقت آنرا با اصل گواهی كرده باشد در صورتی كه رونوشت یاتصویر سند در خارج از كشور تهیه شده باید مطابقت آن با اصل در دفتر یكی از سفارتخانهها و یا كنسولگریهای ایران گواهی شده باشد.
هرگاه اسنادی از قبیل دفاتر بازرگانی یا اساسنامه شركت و امثال آنها مفصل باشد، قسمتهایی كه مدرك ادعاست خارج نویس شده پیوست دادخواستمیگردد. علاوه بر اشخاص و مقامات فوق، وكلای اصحاب دعوا نیز میتوانند مطابقت رونوشتهای تقدیمی خود را بااصل تصدیق كرده پس ازالصاقتمبر مقرر در قانون به مرجع صالح تقدیم نمایند.
ماده 58 - درصورتی كه اسناد به زبان فارسی نباشد، علاوه بررونوشت یا تصویر مصدق، ترجمه گواهی شده آن نیز باید پیوست دادخواست شود.صحت ترجمه و مطابقت رونوشت با اصل را مترجمین رسمی یا مأمورین كنسولی حسب مورد گواهی خواهند نمود.
ماده 59 - اگر دادخواست توسط ولی، قیم، وكیل و یا نماینده قانونی خواهان تقدیم شود، رونوشت سندی كه مُثبِت سِمَت دادخواستدهندهاست، بهپیوست دادخواست تسلیم دادگاه میگردد.
ماده 60 - دادخواست و كلیه برگهای پیوست آن باید در دونسخه و درصورت تعدد خوانده به تعداد آنها به علاوه یك نسخه تقدیم دادگاه شود.
فصل دوم - بهای خواسته
ماده 61 - بهای خواسته از نظر هزینه دادرسی و امكان تجدیدنظرخواهی همان مبلغی است كه در دادخواست قید شده است، مگر این كه قانونترتیب دیگری معین كرده باشد.
ماده 62 - بهای خواسته به ترتیب زیر تعیین می شود:
1 - اگر خواسته پول رایج ایران باشد، بهای آن عبارت است از مبلغ مورد مطالبه، و اگر پول خارجی باشد، ارزیابی آن به نرخ رسمی بانك مركزیجمهوری اسلامی ایران در تاریخ تقدیم دادخواست بهای خواسته محسوب می شود.
2 - در دعوای چندخواهان كه هریك قسمتی از كل را مطالبه مینماید بهای خواسته مساوی است با حاصل جمع تمام قسمتهایی كه مطالبهمیشود.
3 - در دعاوی راجع به منافع و حقوقی كه باید در مواعد معین استیفا و یا پرداخت شود، بهای خواسته عبارت است ازحاصل جمع تمام اقساط ومنافعی كه خواهان خود را ذیحق در مطالبه آن میداند.
درصورتی كه حقنامبرده محدود به زمان معین نبوده و یا مادامالعمر باشد بهای خواسته مساوی است با حاصل جمع منافع ده سال یا آنچه را كه ظرفده سال باید استیفا كند.
4 - در دعاوی راجع به اموال، بهای خواسته مبلغی است كه خواهان دردادخواست معین كرده و خوانده تا اولین جلسه دادرسی بهآن ایراد و یااعتراض نكرده مگر اینكه قانون ترتیب دیگری معین كرده باشد.
ماده 63 - چنانچه نسبت به بهای خواسته بین اصحاب دعوا اختلاف حاصل شود و اختلاف مؤثر در مراحل بعدی رسیدگی باشد، دادگاه قبل ازشروع رسیدگی باجلب نظر كارشناس، بهای خواسته را تعیین خواهد كرد.
فصل سوم - جریان دادخواست تا جلسه رسیدگی
مبحث اول - جریان دادخواست
ماده 64 - مدیر دفتر دادگاه باید پس ازتكمیل پرونده، آن را فوراً دراختیار دادگاه قرار دهد. دادگاه پرونده را ملاحظه و درصورتی كه كامل باشدپرونده رابا صدور دستور تعیین وقت به دفتر اعاده مینماید تا وقت دادرسی (ساعت و روز و ماه و سال) را تعیین و دستور ابلاغ دادخواست راصادرنماید. وقت جلسه باید طوری معین شود كه فاصله بین ابلاغ وقت به اصحاب دعوا و روز جلسه كمتر از پنج روز نباشد.
درمواردیكه نشانی طرفین دعوا یا یكی ازآنها درخارج از كشور باشد فاصله بین ابلاغ وقت و روز جلسه كمتر از دوماه نخواهدبود.
ماده 65 - اگر بهموجب یك دادخواست دعاوی متعددی اقامه شود كه با یكدیگر ارتباط كامل نداشته باشند و دادگاه نتواند ضمن یك دادرسیبهآنها رسیدگی كند، دعاوی اقامه شده را از یكدیگر تفكیك و به هریك درصورت صلاحیت جداگانه رسیدگی میكند و در غیر اینصورت نسبت بهآنچهصلاحیت ندارد با صدور قرار عدم صلاحیت، پرونده را به مراجع صالح ارسال مینماید.
ماده 66 - درصورتی كه دادخواست ناقص باشد و دادگاه نتواند رسیدگی كند جهات نقص را قید نموده، پرونده را به دفتر اعاده میدهد. موارد نقصطی اخطاریه به خواهان ابلاغ میشود، خواهان مكلف است ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ، نواقص اعلام شده را تكمیل نماید وگرنه دفتر دادگاه بهموجبصدور قرار، دادخواست را رد خواهد كرد. این قرار ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ قابل شكایت در همان دادگاه میباشد، رأی دادگاه دراینخصوص قطعیاست.
مبحث دوم - ابلاغ
ماده 67 - پس از دستور دادگاه دایر به ابلاغ اوراق دعوا، مدیر دفتر یك نسخه از دادخواست و پیوستهای آنرا در پرونده بایگانی می كند و نسخهدیگر را با ضمایم آن و اخطاریه جهت ابلاغ و تسلیم به خوانده ارسال میدارد.
ماده 68 - مأمور ابلاغ مكلف است حداكثر ظرف دو روز اوراق را به شخص خوانده تسلیم كند و در برگ دیگر اخطاریه رسید بگیرد. درصورتامتناع خوانده از گرفتن اوراق، امتناع او را در برگ اخطاریه قید و اعاده مینماید.
تبصره 1 - ابلاغ اوراق در هریك از محل سكونت یا كار بهعمل میآید. برای ابلاغ درمحل كار كاركنان دولت و موسسات مأمور به خدمات عمومیو شركتها، اوراق به كارگزینی قسمت مربوط یا نزد رئیس كارمند مربوط ارسال میشود. اشخاص یادشده مسوول اجرای ابلاغ میباشند و باید حداكثربهمدت ده روز اوراق را اعاده نمایند، درغیراین صورت به مجازات مقرر در قانون رسیدگی به تخلفات اداری محكوم میگردند.
تبصره 2 - در مواردی كه زن در منزل شوهر سكونت ندارد ابلاغ اوراق در محل سكونت یا محل كار او بهعمل میآید.
ماده 69 - هرگاه مأمور ابلاغ نتواند اوراق را به شخص خوانده برساند باید در نشانی تعیین شده به یكی ازبستگان یا خادمان او كه سن و وضعیتظاهری آنان برای تمیز اهمیت اوراق یادشده كافی باشد، ابلاغ نماید و نام و سمت گیرنده اخطاریه را در نسخه دوم قید و آنرا اعاده كند.
ماده 70 - چنانچه خوانده یا هریك از اشخاص یادشده در ماده قبل در محل نباشند یا از گرفتن برگهای اخطاریه استنكاف كنند، مأمور ابلاغ اینموضوع را در نسخ اخطاریه قید نموده نسخه دوم رابه نشانی تعیین شده الصاق میكند و برگ اول را با سایر اوراق دعوا عودت میدهد. دراینصورتخوانده میتواند تا جلسه رسیدگی بهدفتر دادگاه مراجعه و با دادن رسید، اوراق مربوط را دریافت نماید.
ماده 71 - ابلاغ دادخواست درخارج از كشور بهوسیله مأموران كنسولی یا سیاسی ایران بهعمل میآید. مأموران یادشده دادخواست و ضمایم آنراوسیله مأمورین سفارت یا هر وسیلهای كه امكان داشته باشد برای خوانده میفرستند و مراتب را از طریق وزارت امور خارجه بهاطلاع دادگاه میرسانند.درصورتی كه در كشور محل اقامت خوانده، مأموران كنسولی یا سیاسی نباشند این اقدام را وزارت امورخارجه بهطریقی كه مقتضی بداند انجام میدهد.
ماده 72 - هرگاه معلوم شود محلی را كه خواهان در دادخواست معین كرده است نشانی خوانده نبوده یا قبل از ابلاغ تغییر كرده باشد و مأمور همنتواند نشانی او را پیدا كند باید این نكته را در برگ دیگر اخطاریه قید كندو ظرف دو روز اوراق را عودت دهد. در اینصورت برابر ماده (54) رفتارخواهد شد مگر در مواردیكه اقامتگاه خوانده برابر ماده (1010) قانون مدنی تعیین شده باشد كه درهمان محل ابلاغ خواهد شد.
ماده 73 - درصورتی كه خواهان نتواند نشانی خوانده را معین نماید یا در مورد ماده قبل پس از اخطار رفع نقص از تعیین نشانی اعلام ناتوانی كندبنابه درخواست خواهان و دستور دادگاه مفاد دادخواست یك نوبت در یكی از روزنامههای كثیرالانتشار به هزینه خواهان آگهی خواهد شد. تاریخ انتشارآگهی تا جلسه رسیدگی نباید كمتر از یك ماه باشد.
ماده 74 - در دعاوی راجع به اهالی معین اعم از ده یا شهر یا بخشی از شهر كه عده آنها غیر محصور است علاوه بر آگهی مفاد دادخواست به شرحماده قبل، یك نسخه از دادخواست به شخص یا اشخاصی كه خواهان آنها را معارض خود معرفی میكند ابلاغ میشود.
ماده 75 - در دعاوی راجع به ادارات دولتی و سازمانهای وابسته بهدولت و موسسات مأمور خدمات عمومی و شهرداریها و نیز موسساتی كه تمامیا بخشی از سرمایه آنها متعلق به دولت است اوراق اخطاریه و ضمایم به رئیس دفتر مرجع مخاطب یا قائم مقام او ابلاغ و در نسخه اول رسید اخذمیشود. در صورت امتناع رئیس دفتر یا قائممقام او از اخذ اوراق، مراتب در برگ اخطاریه قید و اوراق اعاده میشود. دراین مورد استنكاف از گرفتناوراق اخطاریه و ضمایم و ندادن رسید تخلف از انجام وظیفه خواهد بود و بهوسیله مدیر دفتر دادگاه بهمراجع صالحه اعلام و به مجازات مقرر در قانونرسیدگی به تخلفات اداری محكوم خواهد شد.
تبصره - در دعاوی مربوط به شعب مراجع بالا یا وابسته به دولت به مسؤول دفتر شعبه مربوط یا قائم مقام او ابلاغ خواهد شد.
ماده 76 - در دعاوی راجع به سایر اشخاص حقوقی دادخواست و ضمائم آن به مدیر یا قائممقام او یا دارنده حق امضاء و در صورت عدم امكان بهمسؤول دفتر مؤسسه با رعایت مقررات مواد (68، 69 و 72) ابلاغ خواهد شد.
تبصره 1 - در مورد این ماده هرگاه ابلاغ اوراق دعوا در محل تعیین شده ممكن نگردد، اوراق به آدرس آخرین محلی كه به اداره ثبت شركتها معرفیشده ابلاغ خواهد شد.
تبصره 2 - در دعاوی مربوط به ورشكسته، دادخواست و ضمائم آن به اداره تصفیه امور ورشكستگی یا مدیر تصفیه ابلاغ خواهد شد.
تبصره 3 - در دعاوی مربوط به شركتهای منحل شده كه دارای مدیر تصفیه نباشند، اوراق اخطاریه و ضمائم آن به آخرین مدیر قبل از انحلال درآخرین محلی كه به اداره ثبت شركتها معرفی شده است،ابلاغ خواهد شد.
ماده 77 - اگر خوانده درحوزه دادگاه دیگری اقامت داشته باشد دادخواست و ضمائم آن توسط دفتر آن دادگاه بههر وسیلهای كه ممكن باشد ابلاغمیشود و اگر در محل اقامت خوانده دادگاهی نباشد توسط مأمورین انتظامی یا بخشداری یا شورای اسلامی محل یا با پست سفارشی دوقبضه ابلاغمیشود. اشخاص یادشدهبرابر مقررات، مسؤول اجرای صحیح امرابلاغ و اعاده اوراق خواهند بود. درصورتی كه خوانده در بازداشتگاه یا زندان باشد، دادخواست و اوراق دعوا بهوسیله اداره زندان به نامبرده ابلاغ خواهد شد.
ماده 78 - هریك از اصحاب دعوا یا وكلای آنان میتوانند محلی را برای ابلاغ اوراق اخطاریه و ضمایم آن در شهری كه مقردادگاه است انتخابنموده، به دفتر دادگاه اعلام كنند در این صورت كلیه برگهای راجع به دعوا در محل تعیین شده ابلاغ میگردد.
ماده 79 - هرگاه یكی از طرفین دعوا محلی راكه اوراق اولیه در آن محل ابلاغ شده یا محلی راكه برایابلاغ اوراق انتخابكرده تغییر دهد وهمچنیندر صورتی كه نشانی معین در دادخواست اشتباه باشد باید فوری محل جدید و مشخصات صحیح را بهدفتر دادگاه اطلاع دهد. تاوقتیكه بهاین ترتیبعمل نشده است، اوراق درهمان محل سابق ابلاغ میشود.
ماده 80 - هیچیك از اصحاب دعوا و وكلای دادگستری نمیتوانند مسافرتهای موقتی خود را تغییر محل اقامت حساب كرده، ابلاغ اوراق دعوایمربوط به خود را در محل نامبرده درخواست كنند. اعلام مربوط به تغییر محل اقامت وقتی پذیرفته میشود كه محل اقامت برابر ماده (1004) قانونمدنی به طور واقعی تغییر یافته باشد. چنانچه بر دادگاه معلوم شود كه اعلام تغییر محل اقامت برخلاف واقع بوده است اوراق بههمان محل اولیه ابلاغخواهد شد.
ماده 81 - تاریخ و وقت جلسه به خواهان نیزبرابر مقررات این قانون ابلاغ میگردد.
تبصره - تاریخ امتناع خوانده از گرفتن اوراق یادشده در ماده (67) و ندادن رسید به شرح مندرج در ماده (68) ، تاریخ ابلاغ محسوب خواهد شد.
ماده 82 - مأمور ابلاغ باید مراتب زیر را در نسخه اول و دوم ابلاغنامه تصریح و امضاء نماید:
1 - نام و مشخصات خود بهطور روشن و خوانا.
2 - نام كسی كه دادخواست بهاو ابلاغ شده با تعیین این كه چه سمتی نسبت به مخاطب اخطاریه دارد.
3 - محل و تاریخ ابلاغ با تعیین روز، ماه و سال با تمام حروف.
ماده 83 - در كلیه مواردی كه به موجب مقررات این مبحث اوراق به غیر شخص مخاطب ابلاغ شود درصورتی دارای اعتبار است كه برای دادگاهمحرز شود كه اوراق به اطلاع مخاطب رسیده است.
مبحث سوم - ایرادات و موانع رسیدگی
ماده 84 - در موارد زیر خوانده میتواند ضمن پاسخ نسبت به ماهیت دعوا ایراد كند:
1 - دادگاه صلاحیت نداشته باشد.
2 - دعوا بین همان اشخاص در همان دادگاه یا دادگاه هم عرض دیگری قبلا" اقامه شده و تحت رسیدگی باشد و یا اگر همان دعوا نیست دعواییباشد كه با ادعای خواهان ارتباط كامل دارد.
3 - خواهان به جهتی ازجهات قانونی از قبیل صغر، عدم رشد، جنون یا ممنوعیت از تصرف دراموال در نتیجه حكم ورشكستگی، اهلیت قانونیبرای اقامه دعوا نداشته باشد.
4 - ادعا متوجه شخص خوانده نباشد.
5 - كسی كه به عنوان نمایندگی اقامه دعوا كرده از قبیل وكالت یا ولایت یا قیمومت و سمت او محرز نباشد.
6 - دعوای طرح شده سابقا" بین همان اشخاص یا اشخاصی كه اصحاب دعوا قائم مقام آنان هستند، رسیدگی شده نسبت به آن حكم قطعی صادرشده باشد.
7 - دعوا بر فرض ثبوت، اثر قانونی نداشته باشد از قبیل وقف و هبهبدون قبض.
8 - مورد دعوا مشروع نباشد.
9 - دعوا جزمی نبوده بلكه ظنی یا احتمالی باشد.
10 - خواهان در دعوای مطروحه ذینفع نباشد.
11 - دعوا خارج از موعد قانونی اقامه شده باشد.
ماده 85 - خواهان حق دارد نسبت به كسی كه به عنوان وكالت یا ولایت یا قیمومت یا وصایت پاسخ دعوا را داده است درصورتی كه سمت اومحرز نباشد، اعتراض نماید.
ماده 86 - در صورتی كه خوانده اهلیت نداشته باشد میتواند از پاسخ در ماهیت دعوا امتناع كند.
ماده 87 - ایرادات و اعتراضات باید تا پایان اولین جلسه دادرسی بهعمل آید مگر اینكه سبب ایراد متعاقبا" حادث شود.
ماده 88 - دادگاه قبل از ورود در ماهیت دعوا، نسبت به ایرادات و اعتراضات وارده اتخاذ تصمیم مینماید. درصورت مردود شناختن ایراد، واردماهیت دعوا شده رسیدگی خواهد نمود.
ماده 89 - درمورد بند (1) ماده (84) هرگاه دادگاه، خود را صالح نداند مبادرت به صدور قرار عدم صلاحیت مینماید و طبق ماده (27) عملمیكند و در مورد بند (2) ماده (84) هرگاه دعوا در دادگاه دیگری تحت رسیدگی باشد، از رسیدگی به دعوا خودداری كرده پرونده را به دادگاهی كه دعوادر آن مطرح است میفرستد و در سایر موارد یادشده در ماده (84) قرار رد دعوا صادر مینماید.
ماده 90 - هرگاه ایرادات تا پایان جلسه اول دادرسی اعلام نشده باشد دادگاه مكلف نیست جدا از ماهیت دعوا نسبت به آن رأی دهد.
ماده 91 - دادرس در موارد زیر باید از رسیدگی امتناع نموده و طرفین دعوا نیز میتوانند او را رد كنند.
الف - قرابت نسبی یا سببی تا درجه سوم از هر طبقه بین دادرس با یكی از اصحاب دعوا وجود داشته باشد.
ب - دادرس قیم یا مخدوم یكی از طرفین باشد و یا یكی از طرفین مباشر یا متكفل امور دادرس یا همسر او باشد.
ج - دادرس یا همسر یا فرزند او، وارث یكی از اصحاب دعوا باشد.
د - دادرس سابقاً در موضوع دعوای اقامه شده به عنوان دادرس یا داور یا كارشناس یا گواه اظهارنظر كرده باشد.
ه- بین دادرس و یكی از طرفین و یا همسر یا فرزند او دعوای حقوقی یا جزایی مطرح باشد و یا در سابق مطرح بوده و از تاریخ صدور حكم قطعیدو سال نگذشته باشد.
و - دادرس یا همسر یا فرزند او دارای نفع شخصی در موضوع مطروح باشند.
ماده 92 - درمورد ماده (91) دادرس پس از صدور قرار امتناع از رسیدگی با ذكر جهت، رسیدگی نسبت به مورد را به دادرس یا دادرسان دیگر دادگاهمحول مینماید. چنانچه دادگاه فاقد دادرس به تعداد كافی باشد،پرونده را برای تكمیل دادرسان یا ارجاع به شعبه دیگر نزد رئیس شعبه اول ارسالمیدارد و در صورتیكه دادگاه فاقد شعبه دیگر باشد، پرونده را به نزدیكترین دادگاه همعرض ارسال مینماید.
فصل چهارم - جلسه دادرسی
ماده 93 - اصحاب دعوا میتوانند در جلسه دادرسی حضور یافته یا لایحه ارسال نمایند.
ماده 94 - هریك از اصحاب دعوا میتوانند به جای خود وكیل به دادگاه معرفی نمایند ولی در مواردیكه دادرس حضور شخص خواهان یا خواندهیا هر دو را لازم بداند این موضوع در برگ اخطاریه قید میشود. دراینصورت شخصاً مكلف به حضور خواهند بود.
ماده 95 - عدم حضور هریك از اصحاب دعوا و یا وكیل آنان در جلسه دادرسی مانع رسیدگی و اتخاذ تصمیم نیست. در موردیكه دادگاه به اخذتوضیح از خواهان نیاز داشته باشد و نامبرده درجلسه تعیین شده حاضر نشود و با اخذ توضیح از خوانده هم دادگاه نتواند رأی بدهد، همچنیندرصورتی كه با دعوت قبلی هیچیك از اصحاب دعوا حاضر نشوند، و دادگاه نتواند در ماهیت دعوا بدون اخذ توضیح رأی صادر كند دادخواست ابطالخواهد شد.
ماده 96 - خواهان باید اصل اسنادی كه رونوشت آنها را ضمیمه دادخواست كرده است در جلسه دادرسی حاضر نماید. خوانده نیز باید اصل ورونوشت اسنادی را كه میخواهد به آنها استناد نماید در جلسه دادرسی حاضر نماید. رونوشت اسناد خوانده باید به تعداد خواهانها بهعلاوه یك نسخهباشد. یك نسخه از رونوشتهای یادشده در پرونده بایگانی و نسخه دیگر بهطرف تسلیم میشود.
درمورد این ماده هرگاه یكی از اصحاب دعوا نخواهد یا نتواند در دادگاه حاضر شود، چنانچه خواهان است باید اصل اسناد خود را، و اگر خوانده استاصل و رونوشت اسناد را به وكیل یا نماینده خود برای ارایه در دادگاه و ملاحظه طرف بفرستد و الا در صورتیكه آن سند عادی باشد ومورد تردید وانكار واقع شود، اگر خوانده باشد از عداد دلایل او خارج میشود و اگر خواهان باشد و دادخواست وی مستند به ادله دیگری نباشد در آن خصوصابطال میگردد. درصورتی كه خوانده به واسطه كمی مدت یا دلایل دیگر نتواند اسناد خود را حاضر كند حق دارد تأخیر جلسه را درخواست نماید،چنانچه دادگاه درخواست او را مقرون بهصحت دانست با تعیین جلسه خارج از نوبت ، نسبت به موضوع رسیدگی مینماید.
ماده 97 - درصورتی كه خوانده تا پایان جلسه اول دادرسی دلایلی اقامه كند كه دفاع از آن برای خواهان جز با ارایه اسناد جدیدمقدور نباشددرصورت تقاضای خواهان و تشخیص موجه بودن آن ازسوی دادگاه، مهلت مناسب داده خواهد شد.
ماده 98 - خواهان میتواند خواسته خود را كه در دادخواست تصریح كرده در تمام مراحل دادرسی كم كند ولی افزودن آن یا تغییر نحوه دعوا یاخواسته یا درخواست درصورتی ممكن است كه با دعوای طرح شده مربوط بوده و منشأ واحدی داشته باشد و تا پایان اولین جلسه آن را به دادگاه اعلامكرده باشد.
ماده 99 - دادگاه میتواند جلسه دادرسی را به درخواست و رضایت اصحاب دعوا فقط برای یكبار به تأخیر بیندازد.
ماده 100 - هرگاه در وقت تعیین شده دادگاه تشكیل نشود و یا مانعی برای رسیدگی داشته باشد به دستور دادگاه نزدیكترین وقت رسیدگی ممكنمعین خواهد شد.
تبصره - در مواردی كه عدم تشكیل دادگاه منتسب به طرفین نباشد، وقت رسیدگی حداكثر ظرف مدت دوماه خواهدبود.
ماده 101 - دادگاه میتواند دستوراخراج اشخاصی راكه موجب اختلال نظم جلسه شوند با ذكر نحوه اختلال درصورتجلسه صادر كند و یا تابیست و چهار ساعت حكم حبس آنان را صادر نماید. این حكم فوری اجرا میشود و اگر مرتكب از اصحاب دعوا یا وكلای آنان باشد به حبس از یك تاپنج روز محكوم خواهد شد.
ماده 102 - درموارد زیر عین اظهارات اصحاب دعوا باید نوشته شود:
1 - وقتی كه بیان یكی از آنان مشتمل براقرار باشد.
2 - وقتی كه یكی از اصحاب دعوا بخواهد از اظهارات طرف دیگر استفاده نماید.
3 - در صورتی كه دادگاه به جهتی درج عین عبارت را لازم بداند.
ماده 103 - اگر دعاوی دیگری كه ارتباط كامل با دعوای طرح شده دارند در همان دادگاه مطرح باشد، دادگاه به تمامی آنها یكجا رسیدگی مینماید وچنانچه درچند شعبه مطرح شده باشد در یكی از شعب با تعیین رئیس شعبه اول یكجا رسیدگی خواهد شد.
درمورد این ماده وكلا یا اصحاب دعوا مكلفند از دعاوی مربوط، دادگاه را مستحضر نمایند.
ماده 104 - در پایان هر جلسه دادرسی چنانچه به جهات قانونی جلسه دیگری لازم باشد، علت مزبور، زیر صورتجلسه قید و روز و ساعت جلسهبعد تعیین و بهاصحاب دعوا ابلاغ خواهد شد. درصورتی كه دعوا قابل تجزیه بوده و فقط قسمتی از آن مقتضی صدور رأی باشد، دادگاه نسبت به همانقسمت رأی میدهد و نسبت به قسمتی دیگر رسیدگی را ادامه خواهد داد.
فصل پنجم - توقیف دادرسی و استرداد دعوا و دادخواست
ماده 105 - هرگاه یكی از اصحاب دعوا فوت نماید یا محجور شود یا سمت یكی از آنان كه بهموجب آن سمت، داخل دادرسی شده زایل گردددادگاه رسیدگی را به طور موقت متوقف و مراتب را بهطرف دیگر اعلام میدارد. پس از تعیین جانشین و درخواست ذینفع، جریان دادرسی ادامهمییابد مگر این كه فوت یا حجر یا زوال سمت یكی از اصحاب دعوا تأثیری در دادرسی نسبت به دیگران نداشته باشد كه در اینصورت دادرسی نسبتبه دیگران ادامه خواهد یافت.
ماده 106 - درصورت توقیف یا زندانی شدن یكی از اصحاب دعوا یا عزیمت به محل مأموریت نظامی یا مأموریت دولتی یا مسافرت ضروری،دادرسی متوقف نمیشود. لكن دادگاه مهلت كافی برای تعیین وكیل به آنان میدهد.
ماده 107 - استرداد دعوا و دادخواست به ترتیب زیر صورت میگیرد:
الف - خواهان میتواند تا اولین جلسه دادرسی، دادخواست خود را مسترد كند. در این صورت دادگاه قرار ابطال دادخواست صادر مینماید.
ب - خواهان میتواند مادامیكه دادرسی تمام نشده دعوای خود را استرداد كند . در این صورت دادگاه قرار رد دعوا صادر مینماید.
ج - استرداد دعوا پس از ختم مذاكرات اصحاب دعوا در موردی ممكن است كه یا خوانده راضی باشد و یا خواهان از دعوای خود به كلیصرفنظر كند. در این صورت دادگاه قرار سقوط دعوا صادر خواهد كرد.
فصل ششم - امور اتفاقی
مبحث اول - تأمین خواسته
1 - درخواست تأمین
ماده 108 - خواهان میتواند قبل از تقدیم دادخواست یا ضمن دادخواست راجع به اصل دعوا یا درجریان دادرسی تا وقتیكه حكم قطعی صادرنشده است درموارد زیر از دادگاه درخواست تأمین خواسته نماید و دادگاه مكلف به قبول آن است:
الف - دعوا مستند به سند رسمی باشد.
ب - خواسته در معرض تضییع یا تفریط باشد.
ج - در مواردی از قبیل اوراق تجاری واخواست شده كه بهموجب قانون، دادگاه مكلف به قبول درخواست تأمین باشد.
د - خواهان، خساراتی را كه ممكن است بهطرف مقابل وارد آید نقدا" بهصندوق دادگستری بپردازد.
تبصره- تعیین میزان خسارت احتمالی، بادرنظر گرفتن میزان خواسته بهنظر دادگاهی است كه درخواست تأمین را میپذیرد. صدور قرار تأمینموكول به ایداع خسارت خواهد بود.
ماده 109 - در كلیه دعاوی مدنی اعم از دعاوی اصلی یا طاری و درخواستهای مربوط به امور حسبی به استثنای مواردی كه قانون امور حسبیمراجعه به دادگاه را مقرر داشته است، خوانده میتواند برای تادیه خسارات ناشی از هزینه دادرسی و حقالوكاله كه ممكن است خواهان محكوم شود ازدادگاه تقاضای تأمین نماید. دادگاه در صورتی كه تقاضای مزبور را با توجه به نوع و وضع دعوا و سایر جهات موجه بداند، قرار تامین صادر مینماید و تاوقتی كه خواهان تامین ندهد، دادرسی متوقف خواهد ماند و در صورتیكه مدت مقرر در قرار دادگاه برای دادن تامین منقضی شود و خواهان تامینندهد به درخواست خوانده قرار رد دادخواست خواهان صادر میشود.
تبصره - چنانچه بر دادگاه محرز شود كه منظور از اقامه دعوا تأخیر در انجام تعهد یا ایذاء طرف یا غرض ورزی بوده، دادگاه مكلف است در ضمنصدور حكم یا قرار، خواهان را به تأدیه سه برابر هزینه دادرسی به نفع دولت محكوم نماید.
ماده 110 - در دعاویی كه مستند آنها چك یا سفته یا برات باشد و همچنین در مورد دعاوی مستند به اسناد رسمی و دعاوی علیه متوقف،خواندهنمیتواند برای تأمین خسارات احتمالی خود تقاضای تأمین نماید.
ماده 111 - درخواست تأمین از دادگاهی میشود كه صلاحیت رسیدگی به دعوا را دارد.
ماده 112 - درصورتی كه درخواستكننده تأمین تا ده روز از تاریخ صدور قرار تأمین نسبت به اصل دعوا دادخواست ندهد، دادگاه بهدرخواستخوانده، قرار تأمین را لغو مینماید.
ماده 113 - درخواست تأمین درصورتی پذیرفته میشود كه میزان خواسته معلوم یا عین معین باشد.
ماده 114 - نسبت به طلب یا مال معینی كه هنوز موعد تسلیم آن نرسیدهاست، در صورتی كه حق مستند به سند رسمی و در معرض تضییع یاتفریط باشد میتوان درخواست تأمین نمود.
ماده 115 - درصورتی كه درخواست تأمین شده باشد مدیر دفتر مكلف است پرونده را فوری بهنظر دادگاه برساند، دادگاه بدون اخطار بهطرف،بهدلایل درخواست كننده رسیدگی نموده، قرار تأمین صادر یا آنرا رد مینماید.
ماده 116 - قرار تأمین به طرف دعوا ابلاغ میشود، نامبرده حق دارد ظرف ده روز بهاین قرار اعتراض نماید. دادگاه در اولین جلسه به اعتراضرسیدگی نموده و نسبت بهآن تعیین تكلیف مینماید.
ماده 117 - قرار تأمین باید فوری به خوانده ابلاغ و پس از آن اجرا شود. درمواردیكه ابلاغ فوری ممكن نباشد و تأخیر اجرا باعث تضییع یا تفریطخواسته گردد ابتدا قرار تأمین اجرا و سپس ابلاغ میشود.
ماده 118 - درصورتی كه موجب تأمین مرتفع گردد دادگاه قرار رفع تأمین را خواهد داد. درصورت صدور حكم قطعی علیه خواهان یا استرداد دعواو یا دادخواست، تأمین خود بهخود مرتفع میشود.
ماده 119 - قرار قبول یا رد تأمین، قابل تجدیدنظر نیست.
ماده 120 - درصورتی كه قرار تأمین اجرا گردد و خواهان بهموجب رأی قطعی محكوم به بطلان دعوا شود و یا حقی برای او به اثبات نرسد،خوانده حق دارد ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ حكم قطعی، خسارتی را كه از قرار تأمین بهاو وارد شده است با تسلیم دلایل به دادگاه صادركننده قرار،مطالبه كند. مطالبه خسارت دراین مورد بدون رعایت تشریفات آییندادرسی مدنی و پرداخت هزینه دادرسی صورت میگیرد. مفاد تقاضا بهطرف ابلاغمیشود تا چنانچه دفاعی داشته باشد ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ با دلایل آن راعنوان نماید. دادگاه در وقت فوقالعاده بهدلایل طرفین رسیدگی و رأیمقتضی صادر مینماید. این رأی قطعی است. در صورتی كه خوانده درمهلت مقرر مطالبه خسارت ننماید وجهی كه بابت خسارت احتمالی سپرده شدهبه درخواست خواهان به او مسترد میشود.
2 - اقسام تأمین
ماده 121 - تأمین در این قانون عبارت است از توقیف اموال اعم از منقول و غیرمنقول.
ماده 122 - اگر خواسته، عین معین بوده و توقیف آن ممكن باشد، دادگاه نمیتواند مال دیگری را به عوض آن توقیف نماید.
ماده 123 - درصورتی كه خواسته عین معین نباشد یا عین معین بوده ولی توقیف آن ممكن نباشد، دادگاه معادل قیمت خواسته از سایر اموالخوانده توقیف میكند.
ماده 124 - خوانده میتواند بهعوض مالی كه دادگاه میخواهد توقیف كند و یا توقیف كرده است، وجه نقد یا اوراق بهادار بهمیزان همان مال درصندوق دادگستری یا یكی از بانكها ودیعه بگذارد. همچنین میتواند درخواست تبدیل مالی را كه توقیف شده است به مال دیگر بنماید مشروط به اینكه مال پیشنهادشده از نظر قیمت و سهولت فروش از مالی كه قبلا" توقیف شده است كمتر نباشد. در مواردی كه عین خواسته توقیف شده باشد تبدیلمال منوط به رضایت خواهان است.
ماده 125 - درخواست تبدیل تأمین از دادگاهی میشود كه قرار تأمین را صادر كردهاست. دادگاه مكلف است ظرف دو روز به درخواست تبدیلرسیدگی كرده، قرار مقتضی صادر نماید.
ماده 126 - توقیف اموال اعم از منقول و غیرمنقول و صورت برداری و ارزیابی و حفظ اموال توقیف شده و توقیف حقوق استخدامی خوانده واموال منقول وی كه نزد شخص ثالث موجود است، به ترتیبی است كه در قانون اجرای احكام مدنی پیش بینی شده است.
ماده 127 - از محصول املاك و باغها به مقدار دوسوم سهم خوانده توقیف میشود. اگر محصول جمعآوری شده باشد مأمور اجراء سهم خوانده رامشخص و توقیف مینماید. هرگاه محصول جمعآوری نشده باشد برداشت آن خواه، دفعتا" و یا به دفعات باحضور مأمور اجرا بهعمل خواهد آمد.خوانده مكلف است مأمور اجراء را از زمان برداشت محصول مطلع سازد. مأمور اجرا حق هیچگونه دخالت در امر برداشت محصول را ندارد، فقط برایتعیین میزان محصولی كه جمعآوری میشود حضور پیدا خواهد كرد. خواهان یا نماینده او نیز در موقع برداشت محصول حق حضور خواهد داشت.
تبصره - محصولاتی كه در معرض تضییع باشد فوراً ارزیابی و بدون رعایت تشریفات با تصمیم و نظارت دادگاه فروخته شده، وجه حاصل درحساب سپرده دادگستری تودیع میگردد.
ماده 128 - در ورشكستگی چنانچه مال توقیف شده عین معین و مورد ادعای متقاضی تأمین باشد درخواست كننده تأمین بر سایر طلبكاران حقتقدم دارد.
ماده 129 - در كلیه مواردی كه تأمین مالی منتهی به فروش آن گردد رعایت مقررات فصل سوم از باب هشتم این قانون (مستثنیات دیِن) الزامیاست.
مبحث دوم - ورود شخص ثالث
ماده 130 - هرگاه شخص ثالثی در موضوع دادرسی اصحاب دعوای اصلی برای خود مستقلا" حقی قایل باشد و یا خود را در محق شدن یكی ازطرفین ذینفع بداند، میتواند تا وقتی كه ختم دادرسی اعلام نشده است، وارد دعوا گردد، چهاینكه رسیدگی در مرحله بدوی باشد یا در مرحلهتجدیدنظر. دراینصورت نامبرده باید دادخواست خود را به دادگاهی كه دعوا در آنجا مطرح است تقدیم و در آن منظور خود رابه طور صریح اعلاننماید.
ماده 131 - دادخواست ورود شخص ثالث و رونوشت مدارك و ضمائم آن باید به تعداد اصحاب دعوای اصلی بعلاوه یك نسخه باشد و شرایطدادخواست اصلی را دارا خواهد بود.
ماده 132 - پس از وصول دادخواست شخص ثالث وقت رسیدگی به دعوای اصلی به وی نیز اعلام میگردد و نسخهای از دادخواست و ضمائم آنبرای طرفین دعوای اصلی ارسال میشود. درصورت نبودن وقت كافی بهدستور دادگاه وقت جلسه دادرسی تغییر و به اصحاب دعوا ابلاغ خواهد شد.
ماده 133 - هرگاه دادگاه احراز نماید كه دعوای ثالث بهمنظور تبانی و یا تأخیر رسیدگی است و یا رسیدگی به دعوای اصلی منوط به رسیدگی بهدعوای ثالث نمیباشد دعوای ثالث را از دعوای اصلی تفكیك نموده بههریك جداگانه رسیدگی میكند.
ماده 134 - رد یا ابطال دادخواست و یا رد دعوای شخص ثالث مانع ازورود او در مرحله تجدیدنظر نخواهد بود.
ترتیبات دادرسی در مورد ورود شخص ثالث در هر مرحله چه نخستین یا تجدیدنظر برابرمقررات عمومی راجع به آن مرحله است.
مبحث سوم - جلب شخص ثالث
ماده 135 - هریك از اصحاب دعوا كه جلب شخص ثالثی را لازم بداند، میتواند تا پایان جلسه اول دادرسی جهات و دلایل خود را اظهار كرده وظرف سه روز پس از جلسه با تقدیم دادخواست از دادگاه درخواست جلب او را بنماید، چه دعوا در مرحله نخستین باشد یا تجدیدنظر.
ماده 136 - محكومعلیه غیابی درصورتی كه بخواهد درخواست جلب شخص ثالث را بنماید، باید دادخواست جلب را با دادخواست اعتراضتواما" به دفتر دادگاه تسلیم كند، معترضعلیه نیز حق دارد در اولین جلسه رسیدگی به اعتراض، جهات و دلایل خود را اظهار كرده و ظرف سه روزدادخواست جلب شخص ثالث را تقدیم دادگاه نماید.
ماده 137 - دادخواست جلب شخص ثالث و رونوشت مدارك و ضمائم باید بهتعداد اصحاب دعوا بعلاوه یك نسخه باشد.
جریان دادرسی درموردجلب شخص ثالث، شرایط دادخواست و نیز موارد رد یا ابطال آن همانند دادخواست اصلی خواهد بود.
ماده 138 - درصورتی كه از موقع تقدیم دادخواست تا جلسه دادرسی، مدت تعیین شده كافی برای فرستادن دادخواست و ضمائم آن برایاصحاب دعوا نباشد دادگاه وقت جلسه دادرسی را تغییر داده و به اصحاب دعوا ابلاغ مینماید.
ماده 139 - شخص ثالث كه جلب میشود خوانده محسوب و تمام مقررات راجع به خوانده درباره او جاری است. هرگاه دادگاه احراز نماید كهجلب شخص ثالث بهمنظور تأخیر رسیدگی است میتوانددادخواست جلب را از دادخواست اصلی تفكیك نموده به هریك جداگانه رسیدگی كند.
ماده 140 - قرار رد دادخواست جلب شخص ثالث، با حكم راجع به اصل دعوا قابل تجدیدنظر است .
درصورتی كه قرار در مرحله تجدیدنظر فسخ شود، پس از فسخ قرار، رسیدگی به آن با دعوای اصلی، در دادگاهی كه بهعنوان تجدیدنظر رسیدگیمینماید، بهعمل میآید.
مبحث چهارم - دعوای متقابل
ماده 141 - خوانده میتواند در مقابل ادعای خواهان، اقامه دعوا نماید. چنین دعوایی درصورتی كه با دعوای اصلی ناشی از یك منشاء بوده یاارتباط كامل داشته باشد، دعوای متقابل نامیده شده و تواما" رسیدگی میشود و چنانچه دعوای متقابل نباشد، در دادگاه صالح بهطور جداگانه رسیدگیخواهد شد.
بین دو دعوا وقتی ارتباط كامل موجود است كه اتخاذ تصمیم در هریك مؤثر در دیگری باشد.
ماده 142 - دعوای متقابل بهموجب دادخواست اقامه میشود، لیكن دعاوی تهاتر، صلح، فسخ، رد خواسته و امثال آن كه برای دفاع از دعوایاصلی اظهار میشود، دعوای متقابل محسوب نمی شود و نیاز به تقدیم دادخواست جداگانه ندارد.
ماده 143 - دادخواست دعوای متقابل باید تا پایان اولین جلسه دادرسی تقدیم شود و اگر خواهان دعوای متقابل را در جلسه دادرسی اقامه نماید،خوانده میتواند برای تهیه پاسخ و ادله خود تأخیر جلسه را درخواست نماید. شرایط و موارد رد یا ابطال دادخواست همانند مقررات دادخواست اصلیخواهد بود.
مبحث پنجم - اخذ تأمین از اتباع دولتهای خارجی
ماده 144 - اتباع دولتهای خارج، چه خواهان اصلی باشند و یا بهعنوان شخص ثالث وارد دعوا گردند. بنابه درخواست طرف دعوا، برای تأدیهخسارتی كه ممكن است بابت هزینه دادرسی و حقالوكاله بهآن محكوم گردند باید تأمین مناسب بسپارند. درخواست اخذ تأمین فقط از خوانده تبعهایران و تا پایان جلسه اول دادرسی پذیرفته میشود.
ماده 145 - درموارد زیر اتباع بیگانه اگر خواهان باشند از دادن تأمین معاف میباشند:
1 - در كشور متبوع وی، اتباع ایرانی از دادن چنین تأمینی معاف باشند.
2 - دعاوی راجع به برات، سفته و چك.
3 - دعاوی متقابل.
4 - دعاوی كه مستند به سند رسمی میباشد.
5 - دعاوی كه بر اثر آگهی رسمی اقامه میشود از قبیل اعتراض به ثبت و دعاوی علیه متوقف.
ماده 146 - هرگاه در اثنای دادرسی، تابعیت خارجی خواهان یا تجدیدنظر خواه كشف شود و یا تابعیت ایران از او سلب و یا سبب معافیت ازتأمین از او زایل گردد، خوانده یا تجدیدنظر خوانده ایرانی می تواند درخواست تأمین نماید.
ماده 147 - دادگاه مكلف است نسبت به درخواست تأمین، رسیدگی و مقدار و مهلت سپردن آن را تعیین نماید و تا وقتی تأمین داده نشده استدادرسی متوقف خواهد ماند. درصورتی كه مدت مقرر برای دادن تأمین منقضی گردد و خواهان تأمین نداده باشد در مرحله نخستین به تقاضای خواندهو در مرحله تجدیدنظر به درخواست تجدیدنظر خوانده، قرار رد دادخواست صادر میگردد.
ماده 148 - چنانچه بر دادگاه معلوم شود مقدار تأمینی كه تعیین گردیده كافی نیست، مقدار كافی را برای تأمین تعیین میكند. درصورت امتناعخواهان یا تجدیدنظرخواه از سپردن تأمین تعیین شده برابرماده فوق اقدام میشود.
فصل هفتم - تأمین دلیل و اظهارنامه
مبحث اول - تأمین دلیل
ماده 149 - در مواردیكه اشخاص ذینفع احتمال دهند كه درآینده استفاده از دلایل و مدارك دعوای آنان ازقبیل تحقیق محلی و كسب اطلاع ازمطلعین و استعلام نظر كارشناسان یا دفاتر تجاری یا استفاده از قرائن و امارات موجود در محل و یا دلایلی كه نزد طرف دعوا یا دیگری است، متعذر یامتعسر خواهد شد، میتوانند از دادگاه درخواست تأمین آنها را بنمایند.
مقصود از تأمین در این موارد فقط ملاحظه و صورتبرداری از اینگونه دلایل است.
ماده 150 - درخواست تأمین دلیل ممكن است درهنگام دادرسی و یا قبل از اقامه دعوا باشد.
ماده 151 - درخواست تأمین دلیل چه كتبی یا شفاهی باید حاوی نكات زیرباشد:
1 - مشخصات درخواستكننده و طرف او.
2 - موضوع دعوایی كه برای اثبات آن درخواست تأمین دلیل میشود.
3 - اوضاع و احوالی كه موجب درخواست تأمین دلیل شده است.
ماده 152 - دادگاه طرف مقابل را برای تأمین دلیل احضار مینماید ولی عدم حضور او مانع از تأمین دلیل نیست. در اموری كه فوریت داشته باشددادگاه بدون احضار طرف، اقدام بهتأمین دلیل مینماید.
ماده 153 - دادگاه میتواند تأمین دلیل را بهدادرس علیالبدل یا مدیر دفتر دادگاه ارجاع دهد مگر در مواردی كه فقط تأمین دلیل مبنای حكم دادگاهقرار گیرد در این صورت قاضی صادركننده رأی باید شخصاً اقدام نماید یا گزارش تأمین دلیل موجب وثوق دادگاه باشد.
ماده 154 - در صورتی كه تعیین طرف مقابل برای درخواستكننده تأمین دلیل ممكن نباشد،درخواست تأمین دلیل بدون تعیین طرف پذیرفته وبهجریان گذاشته خواهدشد.
ماده 155 - تأمین دلیل برای حفظ آن است و تشخیص درجه ارزش آن در موارد استفاده، با دادگاه میباشد.
مبحث دوم - اظهارنامه
ماده 156 - هركس میتواند قبل از تقدیم دادخواست، حق خود را بهوسیله اظهارنامه از دیگری مطالبه نماید، مشروط براین كه موعد مطالبهرسیده باشد. بهطور كلی هركس حق دارد اظهاراتی راكه راجع به معاملات و تعهدات خود با دیگری است و بخواهد بهطور رسمی بهوی برساند ضمناظهارنامه بهطرف ابلاغ نماید.
اظهارنامه توسط اداره ثبت اسناد و املاك كشور یا دفاتر دادگاهها ابلاغ میشود.
تبصره - اداره ثبت اسناد و دفتر دادگاهها میتوانند از ابلاغ اظهارنامههاییكه حاوی مطالب خلاف اخلاق و خارج از نزاكت باشد، خودداری نمایند.
ماده 157 - درصورتی كه اظهارنامه مشعر به تسلیم چیزی یا وجه یا مال یا سندی از طرف اظهاركننده به مخاطب باشد باید آن چیز یا وجه یا مال یاسند هنگام تسلیم اظهارنامه به مرجع ابلاغ، تحت نظر و حفاظت آن مرجع قرار گیرد، مگر آن كه طرفین هنگام تعهد محل و ترتیب دیگری را تعیین كردهباشند.
فصل هشتم - دعاوی تصرف عدوانی، ممانعت از حق و مزاحمت
ماده 158 - دعوای تصرف عدوانی عبارتست از:
ادعای متصرف سابق مبنی براین كه دیگری بدون رضایت او مال غیرمنقول را از تصرف وی خارج كرده و اعاده تصرف خود را نسبت به آن مالدرخواست مینماید.
ماده 159 - دعوای ممانعت از حق عبارت است از:
تقاضای كسی كه رفع ممانعت از حق ارتفاق یا انتفاع خود را در ملك دیگری بخواهد.
ماده 160 - دعوای مزاحمت عبارت است از:
دعوایی كه بهموجب آن متصرف مال غیرمنقول درخواست جلوگیری از مزاحمت كسی را مینماید كه نسبت به متصرفات او مزاحم است بدون این كهمال را از تصرف متصرف خارج كرده باشد.
ماده 161 - در دعاوی تصرف عدوانی، ممانعت از حق و مزاحمت، خواهان باید ثابت نماید كه موضوع دعوا حسب مورد، قبل از خارج شدنملك از تصرف وی و یا قبل از ممانعت و یا مزاحمت در تصرف و یا مورد استفاده او بوده و بدون رضایت او و یا به غیر وسیله قانونی از تصرف ویخارج شده است.
ماده 162 - در دعاوی تصرف عدوانی و مزاحمت و ممانعت از حق ابراز سند مالكیت دلیل بر سبق تصرف و استفاده از حق میباشد مگر آن كهطرف دیگر سبق تصرف و استفاده از حق خود را بهطریق دیگر ثابت نماید.
ماده 163 - كسی كه راجع به مالكیت یا اصل حق ارتفاق و انتفاع اقامه دعوا كرده است، نمیتواند نسبت به تصرف عدوانی و ممانعت از حق، طرحدعوا نماید.
ماده 164 - هرگاه در ملك مورد تصرف عدوانی، متصرف پس از تصرف عدوانی، غرس اشجار یا احداث بنا كرده باشد، اشجار و بنا درصورتیباقی میماند كه متصرف عدوانی مدعی مالكیت مورد حكم تصرف عدوانی باشد و در ظرف یك ماه از تاریخ اجرای حكم، در باب مالكیت به دادگاهصلاحیتدار دادخواست بدهد.
ماده 165 - درصورتی كه در ملك مورد حكم تصرف عدوانی زراعت شده باشد، اگر موقع برداشت محصول رسیده باشد متصرف عدوانی بایدفوری محصول را برداشت و اجرتالمثل را تأدیه نماید. چنانچه موقع برداشت محصول نرسیده باشد، چه اینكه بذر روییده یا نروییده باشد محكوملهپس از جلب رضایت متصرف عدوانی مخیر است بین اینكه قیمت زراعت را نسبت به سهم صاحب بذر و دسترنج او پرداخت كند و ملك را تصرفنماید یا ملك را تا پایان برداشت محصول در تصرف متصرف عدوانی باقی بگذارد و اجرتالمثل آن را دریافت كند. همچنین محكومله میتواندمتصرف عدوانی را به معدوم كردن زراعت و اصلاح آثار تخریبی كه توسط وی انجام گرفته مكلف نماید.
تبصره - درصورت تقاضای محكومله، دادگاه متصرف عدوانی را به پرداخت اجرتالمثل زمان تصرف نیز محكوم مینماید.
ماده 166 - هرگاه تصرف عدوانی مال غیرمنقول و یا مزاحمت یا ممانعت ازحق در مرئی و منظر ضابطین دادگستری باشد، ضابطین مذكور مكلفندبه موضوع شكایت خواهان رسیدگی و با حفظ وضع موجود از انجام اقدامات بعدی خوانده جلوگیری نمایند و جریان را بهمراجع قضایی اطلاع داده،برابر نظر مراجع یادشده اقدام نمایند.
تبصره - چنانچه بهعلت یكی از اقدامات مذكور در این ماده، احتمال وقوع نزاع و تحقق جرمی داده شود، ضابطین باید فوراً از وقوع هرگونهدرگیری و وقوع جرم در حدود وظایف خود جلوگیری نمایند.
ماده 167 - درصورتی كه دو یا چند نفر مال غیرمنقولی را بهطور مشترك در تصرف داشته یا استفاده میكردهاند و بعضی از آنان مانع تصرف یااستفاده و یا مزاحم استفاده بعضی دیگر شود حسب مورد درحكم تصرف عدوانی یا مزاحمت یا ممانعت از حق محسوب و مشمول مقررات این فصلخواهد بود.
ماده 168 - دعاوی مربوط به قطع انشعاب تلفن، گاز، برق و وسایل تهویه و نقاله (از قبیل بالابر و پله برقی و امثال آنها) كه مورد استفاده در اموالغیرمنقول است مشمول مقررات این فصل میباشد مگر اینكه اقدامات بالا از طرف مؤسسات مربوط چه دولتی یا خصوصی با مجوز قانونی یا مستندبه قرارداد صورت گرفته باشد.
ماده 169 - هرگاه شخص ثالثی در موضوع رسیدگی به دعوای تصرف عدوانی یا مزاحمت یا ممانعت از حق در حدود مقررات یادشده خود راذینفع بداند، تا وقتی كه رسیدگی خاتمه نیافته چه در مرحله بدوی یا تجدیدنظر باشد، میتواند وارد دعوا شود. مرجع مربوط به این امر رسیدگینموده، حكم مقتضی صادر خواهد كرد.
ماده 170 - مستأجر، مباشر، خادم، كارگر و بهطور كلی اشخاصی كه ملكی را از طرف دیگری متصرف میباشند میتوانند به قائم مقامی مالك برابرمقررات بالا شكایت كنند.
ماده 171 - سرایدار، خادم، كارگر و بهطور كلی هر امین دیگری، چنانچه پس از ده روز از تاریخ ابلاغ اظهارنامه مالك یا مأذون از طرف مالك یاكسی كه حق مطالبه دارد مبنی بر مطالبه مال امانی، از آن رفع تصرف ننماید، متصرف عدوانی محسوب میشود.
تبصره - دعوای تخلیه مربوط به معاملات با حق استرداد و رهنی و شرطی و نیز درمواردی كه بین صاحب مال و امین یا متصرف قرارداد و شرایطخاصی برای تخلیه یا استرداد وجود داشته باشد، مشمول مقررات این ماده نخواهند بود.
ماده 172 - اگر در جریان رسیدگی به دعوای تصرف عدوانی یا مزاحمت یا ممانعت از حق، سند ابرازی یكی از طرفین با رعایت مفاد ماده (1292)قانون مدنی مورد تردید یا انكار یا جعل قرار گیرد، چه تعیین جاعل شده یا نشده باشد، چنانچه سند یادشده مؤثر در دعوا باشد و نتوان از طریق دیگریحقیقت را احراز نمود، مرجع رسیدگیكننده به اصالت سند نیز رسیدگی خواهد كرد.
ماده 173 - بهدعاوی تصرف عدوانی یا مزاحمت یا ممانعت از حق كه یك طرف آن وزارتخانه یا مؤسسات و شركتهای دولتی یا وابسته به دولتباشد نیز برابر مقررات این قانون رسیدگی خواهد شد.
ماده 174 - دادگاه درصورتی رأی به نفع خواهان میدهد كه بهطور مقتضی احراز كند خوانده، ملك متصرفی خواهان را عدواناً تصرف و یامزاحمت یا ممانعت از حق استفاده خواهان نموده است .
چنانچه قبل از صدور رأی، خواهان تقاضای صدور دستور موقت نماید و دادگاه دلایل وی را موجه تشخیص دهد، دستور جلوگیری از ایجاد آثار تصرفو یا تكمیل اعیانی از قبیل احداث بنا یا غرس اشجار یا كشت و زرع، یا از بین بردن آثار موجود و یا جلوگیری از ادامه مزاحمت و یا ممانعت از حق را درملك مورد دعوا صادر خواهد كرد .
این دستور با صدور رأی به رد دعوا مرتفع میشود مگر اینكه مرجع تجدیدنظر دستور مجددی در این خصوص صادر نماید.
ماده 175 - درصورتی كه رأی صادره مبنی بر رفع تصرف عدوانی یا مزاحمت یا ممانعت از حق باشد، بلافاصله به دستور مرجع صادركننده، توسطاجرای دادگاه یا ضابطین دادگستری اجرا خواهد شد و درخواست تجدیدنظر مانع اجرا نمیباشد. در صورت فسخ رأی در مرحله تجدیدنظر، اقداماتاجرایی بهدستور دادگاه اجراكننده حكم به حالت قبل از اجرا اعاده میشود و درصورتی كه محكوم به، عین معین بوده و استرداد آن ممكن نباشد، مثل یاقیمت آن وصول و تأدیه خواهد شد.
ماده 176 - اشخاصی كه پس از اجرای حكم رفع تصرف عدوانی یا رفع مزاحمت یا ممانعت از حق دوباره مورد حكم را تصرف یا مزاحمت یاممانعت از حق بنمایند یا دیگران را به تصرف عدوانی یا مزاحمت یا ممانعت از حق مورد حكم وادار نمایند، به مجازات مقرر در قانون مجازات اسلامیمحكوم خواهند شد.
ماده 177 - رسیدگی بهدعاوی موضوع این فصل تابع تشریفات آیین دادرسی نبوده و خارج از نوبت بعمل میآید.
فصل نهم - سازش و درخواست آن
مبحث اول - سازش
ماده 178 - درهرمرحله از دادرسی مدنی طرفین میتوانند دعوای خود را به طریق سازش خاتمه دهند.
ماده 179 - درصورتی كه در دادرسی خواهان یا خوانده متعدد باشند، هركدام از آنان میتواند جدا از سایرین با طرف خود سازش نماید.
ماده 180 - سازش بین طرفین یا در دفتر اسناد رسمی واقع میشود یا در دادگاه و نیز ممكن است در خارج از دادگاه واقع شده و سازشنامهغیررسمی باشد.
ماده 181 - هرگاه سازش در دفتر اسناد رسمی واقع شده باشد، دادگاه ختم موضوع را بهموجب سازشنامه در پرونده مربوط قید مینماید و اجرایآن تابع مقررات راجع به اجرای مفاد اسناد، لازمالاجرا خواهد بود.
ماده 182 - هرگاه سازش در دادگاه واقع شود، موضوع سازش و شرایط آن به ترتیبی كه واقع شده در صورتمجلس منعكس و به امضای دادرس ویا دادرسان و طرفین میرسد.
تبصره - چنانچه سازش در حین اجرای قرار واقع شود، سازشنامه تنظیمی توسط قاضی مجری قرار در حكم سازش به عمل آمده در دادگاه است.
ماده 183 - هرگاه سازش خارج از دادگاه واقع شده و سازشنامه غیر رسمی باشد طرفین باید در دادگاه حاضر شده و به صحت آن اقرار نمایند. اقرارطرفین در صورتمجلس نوشته شده و به امضای دادرس دادگاه و طرفین میرسد در صورت عدم حضور طرفین در دادگاه بدون عذر موجه دادگاه بدونتوجه به مندرجات سازشنامه دادرسی را ادامه خواهد داد.
ماده 184 - دادگاه پس از حصول سازش بین طرفین به شرح فوق رسیدگی را ختم و مبادرت به صدور گزارش اصلاحی مینماید مفاد سازشنامه كهطبق مواد فوق تنظیم میشود نسبت به طرفین و وراث و قائم مقام قانونی آنها نافذ و معتبر است و مانند احكام دادگاهها به موقع اجرا گذاشته میشود،چه این كه مورد سازش مخصوص به دعوای مطروحه بوده یا شامل دعاوی یا امور دیگری باشد.
ماده 185 - هرگاه سازش محقق نشود، تعهدات و گذشتهایی كه طرفین هنگام تراضی به سازش بهعمل آوردهاند لازمالرعایه نیست.
مبحث دوم - درخواست سازش
ماده 186 - هركس میتواند در مورد هر ادعایی از دادگاه نخستین بطوركتبی درخواست نماید كه طرف او را برای سازش دعوت كند.
ماده 187 - ترتیب دعوت برای سازش هماناست كه برای احضار خوانده مقرر است ولی در دعوتنامه باید قید گردد كه طرف برای سازشبهدادگاه دعوت میشود.
ماده 188 - بعد از حضور طرفین، دادگاه اظهارات آنان را استماع نموده تكلیف بهسازش و سعی در انجام آن مینماید. درصورت عدم موفقیت بهسازش تحقیقات و عدم موفقیت را در صورتمجلس نوشته بهامضا طرفین میرساند. هرگاه یكی از طرفین یا هر دو طرف نخواهند امضا كنند، دادگاهمراتب را در صورتمجلس قید میكند.
ماده 189 - درصورتی كه دادگاه احراز نماید طرفین حاضر به سازش نیستند آنان را برای طرح دعوا ارشاد خواهد كرد.
ماده 190 - هرگاه بعد از ابلاغ دعوتنامه، طرف حاضر نشد یا بهطوركتبی پاسخ دهد كه حاضر به سازش نیست، دادگاه مراتب را در صورتمجلسقید كرده و بهدرخواستكننده سازش برای اقدام قانونی اعلام مینماید.
ماده 191 - هرگاه طرف بعد از ابلاغ دعوتنامه حاضر شده و پس از آن استنكاف از سازش نماید، برابر ماده بالا عمل خواهد شد.
ماده 192 - استنكاف طرف از حضور در دادگاه یا عدم قبول سازش بعد از حضور در هرحال مانع نمیشود كه طرفین بار دیگر از همین دادگاه یادادگاه دیگر خواستار سازش شوند.
ماده 193 - درصورت حصول سازش بین طرفین برابر مقررات مربوط به سازش در دادگاه عمل خواهد شد.
تبصره - درخواست سازش با پرداخت هزینه دادرسی دعاوی غیرمالی و بدون تشریفات مطرح و مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
فصل دهم - رسیدگی به دلایل
مبحث اول - كلیات
ماده 194 - دلیل عبارت از امری است كه اصحاب دعوا برای اثبات یا دفاع از دعوا به آن استناد مینمایند.
ماده 195 - دلایلی كه برای اثبات عقود یا ایقاعات یا تعهدات یا قراردادها اقامه میشود، تابع قوانینی است كه در موقع انعقاد آنها مجری بودهاست، مگر این كه دلایل مذكور از ادله شرعیهای باشد كه مجری نبوده و یا خلاف آن در قانون تصریح شده باشد.
ماده 196 - دلایلی كه برای اثبات وقایع خارجی از قبیل ضمان قهری، نسب و غیره اقامه میشود،تابع قانونی است كه در موقع طرح دعوا مجریمیباشد.
ماده 197 - اصل برائت است، بنابراین اگر كسی مدعی حق یا دینی بردیگری باشد باید آنرا اثبات كند، درغیر اینصورت با سوگند خوانده حكمبرائت صادر خواهد شد.
ماده 198 - درصورتی كه حق یا دِینی برعهده كسی ثابت شد،اصل بر بقای آن است مگر این كه خلاف آن ثابت شود.
ماده 199 - در كلیه امور حقوقی، دادگاه علاوه بر رسیدگی به دلایل مورد استناد طرفین دعوا، هرگونه تحقیق یا اقدامی كه برای كشف حقیقت لازمباشد، انجام خواهد داد.
ماده 200 - رسیدگی به دلایلی كه صحت آن بین طرفین مورد اختلاف و مؤثر درتصمیمنهایی باشد در جلسه دادرسی بهعمل میآید مگر درمواردی كه قانون طریق دیگری معین كرده باشد.
ماده 201 - تاریخ و محل رسیدگی به طرفین اطلاع داده میشود مگر در مواردیكه قانون طریق دیگری تعیین كرده باشد. عدم حضور اصحاب دعوامانع از اجرای تحقیقات و رسیدگی نمیشود.
مبحث دوم - اقرار
ماده 202 - هرگاه كسی اقرار به امری نماید كه دلیل ذیحق بودن طرف او باشد، دلیل دیگری برای ثبوت آن لازم نیست.
ماده 203 - اگراقرار در دادخواست یا حین مذاكره در دادگاه یا در یكی از لوایحی كه به دادگاه تقدیم شده است بهعمل آید، اقرار در دادگاه محسوبمی شود، درغیر این صورت اقرار در خارج از دادگاه تلقی میشود.
ماده 204 - اقرار شفاهی است وقتیكه حین مذاكره در دادگاه بهعمل آید و كتبی است درصورتی كه در یكی از اسناد یا لوایحی كه به دادگاه تقدیمگردیده اظهار شده باشد.
در اقرار شفاهی، طرفی كه میخواهد از اقرار طرف دیگر استفاده نماید باید از دادگاه بخواهد كه اقرار او در صورتمجلس قید شود.
ماده 205 - اقرار وكیل علیه موكل خود نسبت به اموری كه قاطع دعوا است پذیرفته نمیشود اعم از این كه اقرار در دادگاه یا خارج از دادگاه بهعملآمده باشد .
مبحث سوم - اسناد
الف - مواد عمومی
ماده 206 - رسیدگی به حسابها و دفاتر در دادگاه بهعمل میآید و ممكن است در محلی كه اسناد در آنجا قرار دارد انجام گیرد. در هرصورت دادگاهمیتواند رسیدگی را به یكی از دادرسان دادگاه محول نماید.
ماده 207 - سندی كه در دادگاه ابراز میشود ممكن است بهنفع طرف مقابل دلیل باشد، در اینصورت هرگاه طرف مقابل به آن استناد نمایدابرازكننده سند حق ندارد آنرا پسبگیرد و یا از دادگاه درخواست نماید سند او را نادیده بگیرد.
ماده 208 - هرگاه یكی از طرفین سندی ابراز كند كه در آن به سند دیگری رجوع شده و مربوط به دادرسی باشد، طرف مقابل حق دارد ابراز سنددیگر را از دادگاه درخواست نماید و دادگاه به این درخواست ترتیب اثر خواهد داد.
ماده 209 - هرگاه سند معینی كه مدرك ادعا یا اظهار یكی از طرفین است نزد طرف دیگر باشد، به درخواست طرف، باید آن سند ابراز شود. هرگاهطرف مقابل بهوجود سند نزد خود اعتراف كند ولی از ابراز آن امتناع نماید، دادگاه میتواند آنرا ازجمله قرائن مثبته بداند.
ماده 210 - چنانچه یكی از طرفین به دفتر بازرگانی طرف دیگر استناد كند، دفاتر نامبرده باید در دادگاه ابراز شود. درصورتی كه ابراز دفاتر در دادگاهممكن نباشد، دادگاه شخصی را مأمور مینماید كه با حضور طرفین دفاتر را معاینه و آنچه لازم است خارجنویسی نماید.
هیچ بازرگانی نمیتواند بهعذر نداشتن دفتر از ابراز و یا ارائه دفاتر خود امتناع كند، مگر این كه ثابت نماید كه دفتر او تلف شده یا دسترسی بهآن ندارد.هرگاه بازرگانی كه به دفاتر او استناد شده است از ابراز آن خودداری نماید و تلف یا عدم دسترسی به آنرا هم نتواند ثابت كند، دادگاه میتواند آنرا از قرائنمثبته اظهار طرف قراردهد.
اده 211 - اگر ابراز سند در دادگاه مقدور نباشد یا ابراز تمام یا قسمتی از آن یا اظهار علنی مفاد آن در دادگاه برخلاف نظم یا عفت عمومی یا مصالحعامه یا حیثیت اصحاب دعوا یا دیگران باشد رئیس دادگاه یا دادرس یا مدیر دفتر دادگاه از جانب او در حضور طرفین آنچه را كه لازم و راجع به مورداختلاف است خارجنویس مینماید.
ماده 212 - هرگاه سند یا اطلاعات دیگری كه مربوط به مورد دعوا است در ادارات دولتی یا بانكها یا شهرداریها یا مؤسساتی كه با سرمایه دولتتأسیس و اداره میشوند موجود باشد و دادگاه آنرا مؤثر در موضوع تشخیص دهد، به درخواست یكی از اصحاب دعوا بطور كتبی به اداره یا سازمانمربوط، ارسال رونوشت سند یا اطلاع لازم را با ذكر موعد، مقرر میدارد. اداره یا سازمان مربوط مكلف است فوری دستور دادگاه را انجام دهد،مگراینكه ابراز سند با مصالح سیاسی كشور و یا نظم عمومی منافات داشته باشد كه دراینصورت باید مراتب با توضیح لازم به دادگاه اعلام شود.چنانچه دادگاه موافقت نمود، جواز عدم ابراز سند محرز خواهد شد،درغیر اینصورت باید بهنحو مقتضی سند بهدادگاه ارائه شود. درصورت امتناع،كسی كه مسؤولیت عدم ارائه سند متوجه او است پس از رسیدگی در همین دادگاه و احراز تخلف به انفصال موقت از خدمات دولتی از شش ماه تا یكسال محكوم خواهد شد.
تبصره 1 - در مورد تحویل اسناد سری دولتی باید با اجازه رئیس قوه قضائیه باشد.
تبصره 2 - ادارات دولتی و بانكها و شهرداریها و سایر مؤسسات یادشده در این ماده درصورتی كه خود نیز طرف دعوا باشند، ملزم به رعایت مفاداین ماده خواهند بود.
تبصره 3 - چنانچه در موعدی كه دادگاه معین كرده است نتوانند اسناد و اطلاعات لازم را بدهند، باید در پاسخ دادگاه با ذكر دلیل تأخیر، تاریخ ابرازاسناد و اطلاعات را اعلام نمایند.
ماده 213 - در مواردی كه ابراز اصل سند لازم باشد ادارات، سازمانها و بانكها پس از دریافت دستور دادگاه، اصل سند را بهطور مستقیم به دادگاهمیفرستند. فرستادن دفاتر امور جاری به دادگاه لازم نیست بلكه قسمت خارج نویسی شده از آن دفاتر كه از طرف اداره گواهی شده باشد كافی است.
ماده 214 - هرگاه یكی از اصحاب دعوا بهاستناد پرونده كیفری ادعایی نماید كه رجوع به آن پرونده لازم باشد، دادگاه میتواند پرونده را مطالبه كند.مرجع ذیربط مكلف است پرونده درخواستی را ارسال نماید.
ماده 215 - چنانچه یكی از اصحاب دعوا استناد به پرونده دعوای مدنی دیگری نماید، دادگاه به درخواست او خطاب به مرجع ذیربطتقاضانامهای به وی میدهد كه رونوشت موارد استنادی درمدت معینی بهاو داده شود . درصورت لزوم دادگاه میتواند پرونده مورد استناد را خواسته وملاحظه نماید.
ب - انكار و تردید
ماده 216 - كسی كه علیه او سند غیر رسمی ابراز شود میتواند خط یا مهر یا امضا و یا اثر انگشت منتسب به خود را انكار نماید و احكام منكر براو مترتب میگردد و اگر سند ابرازی منتسب به شخص او نباشد میتواند تردید كند.
ماده 217 - اظهار تردید یا انكار نسبت به دلایل و اسناد ارائه شده حتیالامكان باید تا اولین جلسه دادرسی بهعمل آید و چنانچه در جلسه دادرسیمنكر شود و یا نسبت به صحت و سقم آن سكوت نماید حسب مورد آثار انكار و سكوت بر او مترتب خواهد شد. در مواردی كه رأی دادگاه بدون دفاعخوانده صادرمیشود، خوانده ضمن واخواهی از آن، انكار یا تردید خود را بهدادگاه اعلام میدارد. نسبت به مداركی كه در مرحله واخواهی مورداستنادواقع میشود نیز اظهار تردید یا انكار باید تا اولین جلسه دادرسی بهعمل آید.
ماده 218 - درمقابل تردید یا انكار، هرگاه ارائهكننده سند، سند خود را استرداد نماید، دادگاه به اسناد و دلایل دیگر رجوع میكند. استرداد سند دلیلبر بطلان آن نخواهد بود، چنانچه صاحب سند، سند خود را استرداد نكرد و سند مؤثر در دعوا باشد، دادگاه مكلف است به اعتبار آن سند رسیدگینماید.
ج - ادعای جعلیت
ماده 219 - ادعای جعلیت نسبت به اسناد و مدارك ارائه شده باید برابر ماده (217) این قانون با ذكر دلیل اقامه شود، مگر اینكه دلیل ادعای جعلیتبعد از موعد مقرر و قبل از صدور رأی یافت شده باشد درغیر اینصورت دادگاه به آن ترتیب اثر نمیدهد.
ماده 220 - ادعای جعلیت و دلایل آن به دستور دادگاه بهطرف مقابل ابلاغ میشود. درصورتی كه طرف به استفاده از سند باقی باشد، موظف استظرف ده روز از تاریخ ابلاغ، اصل سند موضوع ادعای جعل را بهدفتر دادگاه تسلیم نماید. مدیر دفتر پس از دریافت سند، آن را بهنظر قاضی دادگاه رسانیدهو دادگاه آنرا فوری مهر و موم مینماید.
چنانچه درموعد مقرر صاحب سند از تسلیم آن به دفتر خودداری كند، سند از عداد دلایل او خارج خواهد شد.
تبصره - در مواردیكه وكیل یا نماینده قانونی دیگری در دادرسی مداخله داشته باشد، چنانچه دسترسی به اصل سند نداشته باشد حق استمهالدارد و دادگاه مهلت مناسبی برای ارائه اصل سند بهاو میدهد.
ماده 221 - دادگاه مكلف است ضمن صدور حكم راجع به ماهیت دعوا نسبت به سندی كه در مورد آن ادعای جعل شدهاست، تعیین تكلیفنموده، اگر آنرا مجعول تشخیص ندهد، دستور تحویل آنرا بهصاحب سند صادر نماید و درصورتی كه آنرا مجعول بداند، تكلیف اینكه باید تمام سند ازبین برده شود و یا قسمت مجعول در روی سند ابطال گردد یا كلماتی محو و یا تغییر داده شود تعیین خواهد كرد. اجرای رأی دادگاه دراینخصوص منوطاست به قطعی شدن حكم دادگاه در ماهیت دعوا و گذشتن مدت درخواست تجدیدنظر یا ابرام حكم در مواردیكه قابل تجدیدنظر میباشد و درصورتیكه وجود اسناد و نوشتههای راجع بهدعوای جعل در دفتر دادگاه لازم نباشد، دادگاه دستور اعاده اسناد و نوشتهها را به صاحبان آنها میدهد.
ماده 222 - كارمندان دادگاه مجاز نیستند تصویر یا رونوشت اسناد و مداركی را كه نسبت به آنها ادعای جعلیت شده مادام كه به موجب حكم قطعینسبت به آنها تعیین تكلیف نشده است، به اشخاص تسلیم نمایند، مگر با اجازه دادگاه كه در اینصورت نیز باید در حاشیه آن تصریح شود كه نسبت بهاین سند ادعای جعلیت شده است.
تخلف از مفاد این ماده مستلزم محكومیت از سه ماه تا یك سال انفصال از خدمات دولتی خواهد بود.
د - رسیدگی به صحت و اصالت سند
ماده 223 - خط، مهر، امضا و اثر انگشت اسناد عادی را كه نسبت به آن انكار یا تردید یا ادعای جعل شده باشد، نمیتوان اساس تطبیق قرار داد،هرچند كه حكم به صحت آن شده باشد.
ماده 224 - میتوان كسی را كه خط یا مهر یا امضا یا اثر انگشت منعكس در سند به او نسبت داده شده است، اگردر حال حیات باشد، برایاستكتاب یا اخذ اثر انگشت یا تصدیق مهر دعوت نمود. عدم حضور یا امتناع او از كتابت یا زدن انگشت یا تصدیق مهر میتواند قرینه صحت سند تلقیشود.
ماده 225 - اگر اوراق و نوشتههاو مداركی كه باید اساس تطبیق قرار گیرد در یكی از ادارات یا شهرداریها یا بانكها یا مؤسساتی كه با سرمایه دولتتأسیس شده است موجود باشد، برابر مقررات ماده (212) آنها را بهمحل تطبیق میآورند. چنانچه آوردن آنها بهمحل تطبیق ممكن نباشد و یا بهنظردادگاه مصلحت نباشد و یا دارنده آنها در شهر یا محل دیگری اقامت داشته باشد بهموجب قرار دادگاه میتوان در محلی كه نوشتهها، اوراق و مداركیادشده قراردارد، تطبیق بهعمل آورد.
ماده 226 - دادگاه موظف است درصورت ضرورت، دقت در سند، تطبیق خط، امضا، اثر انگشت یا مهر سند را بهكارشناس رسمی یا ادارهتشخیص هویت و پلیس بینالملل كه مورد وثوق دادگاه باشند، ارجاع نماید. اداره تشخیص هویت و پلیس بینالملل، هنگام اعلامنظر بهدادگاهارجاعكننده، باید هویت و مشخصات كسی را كه در اعلام نظر دخالت مستقیم داشته است معرفی نماید. شخص یادشده ازجهت مسؤولیت و نیز مواردرد، درحكم كارشناس رسمی میباشد.
ماده 227 - چنانچه مدعی جعلیت سند در دعوای حقوقی، شخص معینی را به جعل سند مورد استناد متهم كند، دادگاه به هر دو ادعا یك جارسیدگی مینماید.
درصورتی كه دعوای حقوقی درجریان رسیدگی باشد، رأی قطعی كیفری نسبت به اصالت یا جعلیت سند، برای دادگاه متبع خواهد بود .اگر اصالت یاجعلیت سند بهموجب رأی قطعی كیفری ثابت شده و سند یادشده مستند دادگاه در امر حقوقی باشد، رأی كیفری برابر مقررات مربوط به اعاده دادرسیقابل استفاده میباشد. هرگاه درضمن رسیدگی، دادگاه از طرح ادعای جعل مرتبط با دعوای حقوقی در دادگاه دیگری مطلع شود، موضوع بهاطلاع رئیسحوزه قضایی میرسد تا با توجه به سبق ارجاع برای رسیدگی توأم اتخاذ تصمیم نماید.
ماده 228 - پس از ادعای جعلیت سند، تردید یا انكار نسبت به آن سند پذیرفته نمیشود، ولی چنانچه پس از تردید یا انكار سند، ادعای جعل شود،فقط به ادعای جعل رسیدگی خواهد شد.
درصورتی كه ادعای جعل یا اظهار تردید و انكار نسبت به سند شده باشد، دیگر ادعای پرداخت وجه آن سند یا انجام هرنوع تعهدی نسبت به آن پذیرفتهنمیشود و چنانچه نسبت به اصالت سند همراه با دعوای پرداخت وجه یا انجام تعهد، تعرض شود فقط به ادعای پرداخت وجه یا انجام تعهد رسیدگیخواهد شد و تعرض به اصالت قابل رسیدگی نمیباشد.
مبحث چهارم - گواهی
ماده 229 - در مواردی كه دلیل اثبات دعوا یا مؤثر در اثبات آن، گواهی گواهان باشد برابر مواد زیر اقدام میگردد.
ماده 230 - در دعاوی مدنی (حقوقی) تعداد و جنسیت گواه ، همچنین تركیب گواهان با سوگند به ترتیب ذیل میباشد:
الف - اصل طلاق و اقسام آن و رجوع در طلاق و نیز دعاوی غیر مالی از قبیل مسلمان بودن ، بلوغ ، جرح و تعدیل، عفو از قصاص ، وكالت ،وصیت با گواهی دو مرد.
ب - دعاوی مالی یا آنچه كه مقصود از آن مال میباشد از قبیل دِین ، ثمن مبیع ، معاملات ، وقف ، اجاره ، وصیت به نفع مدعی، غصب، جنایاتخطائی و شبه عمد كه موجب دیه است با گواهی دو مرد یا یك مرد و دو زن.
چنانچه برای خواهان امكان اقامه بینه شرعی نباشد میتواند با معرفی یك گواه مرد یا دو زن به ضمیمه یك سوگند ادعای خود را اثبات كند. درمواردمذكور در این بند، ابتدا گواه واجد شرایط شهادت میدهد، سپس سوگند توسط خواهان ادا میشود.
ج - دعاوی كه اطلاع بر آنها معمولاً دراختیار زنان است ازقبیل ولادت ، رضاع، بكارت ، عیوب درونی زنان با گواهی چهار زن، دو مرد یا یك مردو دو زن.
د - اصل نكاح با گواهی دو مرد و یا یك مرد و دو زن.
ماده 231 - در كلیه دعاوی كه جنبه حقالناسی دارد اعم از امور جزائی یا مدنی (مالی و غیر آن) به شرح ماده فوق هرگاه به علت غیبت یا بیماری،سفر ، حبس و امثال آن حضور گواه اصلی متعذر یا متعسر باشد گواهی بر شهادت گواه اصلی مسموع خواهد بود.
تبصره - گواه بر شاهد اصلی باید واجد شرایط مقرر برای گواه و گواهی باشد.
ماده 232 - هر یك از طرفین دعوا كه متمسك به گواهی شدهاند ، باید گواهان خود را در زمانی كه دادگاه تعیین كرده حاضر و معرفی نمایند.
ماده 233 - صلاحیت گواه و موارد جرح وی برابر شرایط مندرج در بخش چهارم از كتاب دوم، در امور كیفری، این قانون میباشد.
ماده 234 - هر یك از اصحاب دعوا میتوانند گواهان طرف خود را با ذكر علت جرح نمایند. چنانچه پس از صدور رأی برای دادگاه معلوم شود كهقبل از ادای گواهی جهات جرح وجود داشته ولی بر دادگاه مخفی مانده و رأی صادره هم مستند به آن گواهی بوده، مورد از موارد نقض میباشد وچنانچه جهات جرح بعد از صدور رأی حادث شده باشد، مؤثر در اعتبار رأی دادگاه نخواهد بود.
تبصره - درصورتی كه طرف دعوا برای جرح گواه از دادگاه استمهال نماید دادگاه حداكثر به مدت یك هفته مهلت خواهد داد.
ماده 235 - دادگاه، گواهی هر گواه را بدون حضور گواههایی كه گواهی ندادهاند استماع میكند و بعد از اداء گواهی میتواند از گواهها مجتمعاًتحقیق نماید.
ماده 236 - قبل از ادای گواهی، دادگاه حرمت گواهی كذب و مسؤولیت مدنی آن و مجازاتی كه برای آن مقرر شده است را به گواه خاطر نشانمیسازد. گواهان قبل از ادای گواهی نام و نامخانوادگی، شغل، سن و محل اقامت خود را اظهار و سوگند یاد میكنند كه تمام حقیقت را گفته و غیر ازحقیقت چیزی اظهار ننمایند.
تبصره - در صورتی كه احقاق حق متوقف به گواهی باشد و گواه حاضر به اتیان سوگند نشود الزام به آن ممنوع است.
ماده 237 - دادگاه میتواند برای اینكه آزادی گواه بهتر تأمین شود گواهی او را بدون حضور اصحاب دعوا استماع نماید. دراینصورت پس از ادایگواهی بلافاصله اصحاب دعوا را از اظهارات گواه مطلع میسازد.
ماده 238 - هیچیك از اصحاب دعوا نباید اظهارات گواه را قطع كند، لكن پس از ادای گواهی میتوانند توسط دادگاه سؤالاتی را كه مربوط به دعوامیباشد از گواه بهعمل آورند.
ماده 239 - دادگاه نمیتواند گواه را به اداء گواهی ترغیب یا از آن منع یا او را در كیفیت گواهی راهنمایی یا در بیان مطالب كمك نماید، بلكه فقطمورد گواهی را طرح نموده و او را در بیان مطالب خود آزاد میگذارد.
ماده 240 - اظهارات گواه باید عیناً درصورت مجلس قید و بهامضا یا اثر انگشت او برسد و اگر گواه نخواهد یا نتواند امضا كند، مراتب در صورتمجلس قید خواهد شد.
ماده 241 - تشخیص ارزش و تأثیر گواهی با دادگاه است.
ماده 242 - دادگاه میتواند بهدرخواست یكی از اصحاب دعوا همچنین درصورتی كه مقتضی بداند گواهان را احضار نماید. در ابلاغ احضاریه،مقرراتی كه برای ابلاغ اوراق قضایی تعیین شده رعایت میگردد و باید حداقل یكهفته قبل از تشكیل دادگاه به گواه یا گواهان ابلاغ شود.
ماده 243 - گواهی كه برابر قانون احضار شده است، چنانچه درموعد مقرر حضور نیابد، دوباره احضار خواهد شد
ماده 244 - درصورت معذور بودن گواه از حضور در دادگاه و همچنین در مواردی كه دادگاه مقتضی بداند میتواند گواهی گواه را در منزل یا محلكار او یا در محل دعوا توسط یكی از قضات دادگاه استماع كند.
ماده 245 - در صورتیكه گواه در مقر دادگاه دیگری اقامت داشته باشد دادگاه میتواند از دادگاه محل توقف او بخواهد كه گواهی او را استماع كند.
ماده 246 - در موارد مذكور در مادتین (244) و (245) چنانچه مبنای رأی دادگاه گواهی گواه باشد و آن گواه طبق مقررات ماده (231) از حضور دردادگاه معذور باشد استناد كننده به گواهی فقط میتواند به گواهی شاهد بر گواه اصلی استناد نماید.
ماده 247 - هرگاه گواه برای حضور در دادگاه درخواست هزینه آمد و رفت و جبران خسارت حاصل از آنرا بنماید، دادگاه میزان آن را معین و استنادكننده را به تأدیه آن ملزم مینماید.
مبحث پنجم - معاینه محل و تحقیق محلی
ماده 248 - دادگاه میتواند راساً یا بهدرخواست هریك از اصحاب دعوا قرار معاینه محل را صادر نماید. موضوع قرار و وقت اجرای آن باید بهطرفین ابلاغ شود.
ماده 249 - درصورتی كه طرفین دعوا یا یكی از آنان به اطلاعات اهل محل استناد نمایند، اگرچه بهطور كلی باشد و اسامی مطلعین را هم ذكرنكنند، دادگاه قرار تحقیق محلی صادر مینماید. چنانچه قرار تحقیق محلی بهدرخواست یكی از طرفین صادر گردد، طرف دیگر دعوا میتواند در موقعتحقیقات، مطلعین خود را در محل حاضر نماید كه اطلاع آنها نیز استماع شود.
ماده 250 - اجرای قرار معاینه محل یا تحقیق محلی ممكن است توسط یكی از دادرسان دادگاه یا قاضی تحقیق بهعملآید. وقت و محل تحقیقاتباید ازقبل به طرفین اطلاع داده شود. درصورتی كه محل تحقیقات خارج از حوزه دادگاه باشد، دادگاه میتواند اجرای تحقیقات را از دادگاه محلدرخواست نماید مگر این كه مبنای رأی دادگاه معاینه و یا تحقیقات محلی باشد كه در این صورت باید اجرای قرارهای مذكور توسط شخص قاضیصادركننده رأی صورت گیرد یا گزارش مورد وثوق دادگاه باشد.
ماده 251 - متصدی اجرای قرار از معاینه محل یا تحقیقات محلی صورت جلسه تنظیم و به امضای مطلعین و اصحاب دعوا میرساند.
ماده 252 - ترتیب استعلام و اجرای تحقیقات از اشخاص یادشده درماده قبل بهنحوی است كه برای گواهان مقرر گردیده است. هریك از طرفینمیتواند مطلعین طرف دیگر را برابر مقررات جرح گواه، رد نماید.
ماده 253 - طرفین دعوا میتوانند اشخاصی را برای كسب اطلاع از آنان در محل معرفی و بهگواهی آنها تراضی نمایند. متصدی تحقیقات صورتاشخاصی را كه اصحاب دعوا انتخاب كردهاند نوشته و بهامضای طرفین میرساند.
ماده 254 - عدم حضور یكی از اصحاب دعوا مانع از اجرای قرار معاینه محل و تحقیقات محلی نخواهد بود.
ماده 255 - اطلاعات حاصل از تحقیق و معاینه محل از امارات قضایی محسوب میگردد كه ممكن است موجب علم یا اطمینان قاضی دادگاه یامؤثر در آن باشد.
ماده 256 - عدم تهیه وسیله اجرای قرار معاینه محل یا تحقیق محلی توسط متقاضی، موجب خروج آن از عداد دلایل وی میباشد. و اگر اجرایقرار مذكور را دادگاه لازم بداند، تهیه وسائل اجراء در مرحله بدوی با خواهان دعوا و در مرحله تجدیدنظر با تجدیدنظرخواه میباشد . درصورتی كه بهعلت عدم تهیه وسیله، اجرای قرار مقدور نباشد و دادگاه بدون آن نتواند انشاء رأی نماید دادخواست بدوی ابطال و در مرحله تجدیدنظر، تجدید نظرخواهی متوقف، ولی مانع اجرای حكم بدوی نخواهد بود.
مبحث ششم - رجوع بهكارشناس
ماده 257 - دادگاه میتواند راساً یا به درخواست هریك از اصحاب دعوا قرار ارجاع امر به كارشناس را صادر نماید. در قرار دادگاه، موضوعی كهنظر كارشناس نسبت به آن لازم است و نیز مدتی كه كارشناس باید اظهار عقیده كند، تعیین میگردد.
ماده 258 - دادگاه باید كارشناس مورد وثوق را از بین كسانی كه دارای صلاحیت در رشته مربوط به موضوع است، انتخاب نماید و درصورت تعددآنها، بهقید قرعه انتخاب میشود. درصورت لزوم تعدد كارشناسان، عده منتخبین باید فرد باشد تا درصورت اختلافنظر، نظر اكثریت ملاك عمل قرارگیرد.
تبصره - اعتبار نظر اكثریت درصورتی است كه كارشناسان از نظر تخصص با هم مساوی باشند.
ماده 259 - ایداع دستمزد كارشناس به عهده متقاضی است و هرگاه ظرف مدت یك هفته از تاریخ ابلاغ آنرا پرداخت نكند، كارشناسی از عداددلایل وی خارج میشود.
هرگاه قرار كارشناسی بهنظر دادگاهباشد ودادگاه نیز نتواند بدونانجامكارشناسی انشاء رأی نماید، پرداخت دستمزد كارشناسی درمرحله بدوی به عهدهخواهان و درمرحله تجدیدنظر بهعهده تجدیدنظر خواه است، درصورتیكه در مرحله بدوی دادگاه نتواند بدون نظر كارشناس حتی باسوگند نیز حكمصادرنماید، دادخواست ابطالمیگردد واگر در مرحله تجدیدنظر باشد تجدیدنظرخواهی متوقف ولی مانع اجرایحكم بدوی نخواهد بود.
ماده 260 - پس از صدور قرار كارشناسی و انتخاب كارشناس و ایداع دستمزد، دادگاه به كارشناس اخطار میكند كه ظرف مهلت تعیین شده در قراركارشناسی، نظر خود را تقدیم نماید. وصول نظر كارشناس بهطرفین ابلاغ خواهد شد، طرفین میتوانند ظرف یكهفته از تاریخ ابلاغ بهدفتر دادگاهمراجعه كنند و با ملاحظه نظر كارشناس چنانچه مطلبی دارند نفیا" یا اثباتاً بطور كتبی اظهار نمایند. پس از انقضای مدت یادشده، دادگاه پرونده راملاحظه و درصورت آماده بودن، مبادرت به انشای رأی مینماید.
ماده 261 - كارشناس مكلف به قبول امر كارشناسی كه از دادگاه بهاو ارجاع شده میباشد، مگر اینكه دارای عذری باشد كه به تشخیص دادگاهموجه شناخته شود، در اینصورت باید قبل از مباشرت بهكارشناسی مراتب را به طور كتبی بهدادگاه اعلام دارد. موارد معذور بودن كارشناس همان مواردمعذور بودن دادرس است.
ماده 262 - كارشناس باید درمدت مقرر نظر خود را كتباً تقدیم دارد، مگراینكه موضوع از اموری باشد كه اظهار نظر در آن مدت میسر نباشد.دراینصورت بهتقاضای كارشناس دادگاه مهلت مناسب دیگری تعیین و بهكارشناس و طرفین اعلام میكند. درهرحال اظهار نظر كارشناس باید صریح وموجه باشد.
هرگاه كارشناس ظرف مدت معین نظر خود را كتباً تقدیم دادگاه ننماید، كارشناس دیگری تعیین میشود. چنانچه قبل ازانتخاب یا اخطار به كارشناسدیگر نظر كارشناس بهدادگاه واصل شود، دادگاه بهآن ترتیب اثر میدهد و تخلف كارشناس را به مرجع صلاحیتدار اعلام میدارد.
ماده 263 - درصورت لزوم تكمیل تحقیقات یا اخذ توضیح از كارشناس، دادگاه موارد تكمیل و توضیح را در صورت مجلس منعكس و بهكارشناس اعلام و كارشناس را برای ادای توضیح دعوت مینماید. درصورت عدم حضور، كارشناس جلب خواهد شد.
هرگاه پس از اخذ توضیحات، دادگاه كارشناسی را ناقص تشخیص دهد، قرار تكمیل آن را صادر و بههمان كارشناس یا كارشناس دیگر محول مینماید.
ماده 264 - دادگاه حقالزحمه كارشناس را با رعایت كمیت و كیفیت و ارزش كار تعیین میكند. هرگاه بعد از اظهار نظر كارشناس معلوم گردد كهحقالزحمه تعیین شده متناسب نبوده است، مقدار آن را بهطور قطعی تعیین و دستور وصول آن را میدهد.
ماده 265 - درصورتی كه نظر كارشناس با اوضاع و احوال محقق و معلوم مورد كارشناسی مطابقت نداشته باشد، دادگاه به آن ترتیب اثر نخواهدداد.
ماده 266 - اگر یكی از كارشناسان در موقع رسیدگی و مشاوره حاضر بوده ولی بدون عذر موجه ازاظهار نظر یا حضور در جلسه یا امضا امتناعنماید، نظر اكثریت كارشناسانی كه از حیث تخصص با هم مساوی باشند ملاك عمل خواهد بود. عدم حضور كارشناس یا امتناعش از اظهار نظر یاامضای رأی، باید ازطرف كارشناسان دیگر تصدیق و به امضاء برسد.
ماده 267 - هرگاه یكی از اصحاب دعوا از تخلف كارشناس متضرر شده باشد درصورتیكه تخلف كارشناس سبب اصلی در ایجاد خسارات بهمتضرر باشد میتواند از كارشناس مطالبه ضرر نماید. ضرر و زیان ناشی از عدمالنفع قابل مطالبه نیست.
ماده 268 - طرفین دعوا در هر مورد كه قرار رجوع بهكارشناس صادر میشود، میتوانند قبل از اقدام كارشناس یا كارشناسان منتخب، كارشناس یاكارشناسان دیگری را با تراضی، انتخاب و بهدادگاه معرفی نمایند. دراینصورت كارشناس مرضیالطرفین بهجای كارشناس منتخب دادگاه برای اجرایقرار كارشناسی اقدام خواهد كرد. كارشناسی كه به تراضی انتخاب میشود ممكن است غیر از كارشناس رسمی باشد.
ماده 269 - اگر لازمباشد كه تحقیقات كارشناسی درخارج از مقر دادگاه رسیدگی كننده اجرا شود وطرفین كارشناس رابا تراضی تعیین نكردهباشند،دادگاهمیتواند انتخاب كارشناس را بهطریق قرعه بهدادگاهی كه تحقیقات در مقر آن دادگاه اجراء میشود واگذار نماید.
مبحث هفتم - سوگند
ماده 270 - درمواردیكه صدور حكم دادگاه منوط به سوگند شرعی میباشد، دادگاه بهدرخواست متقاضی، قرار اتیان سوگند صادر كرده و در آن،موضوع سوگند و شخصی را كه باید سوگند یادكند تعیین مینماید.
ماده 271 - در كلیه دعاوی مالی و سایر حقوقالناس از قبیل نكاح ، طلاق ، رجوع در طلاق ، نسب ، وكالت و وصیت كه فاقد دلائل و مدارك معتبردیگر باشد سوگند شرعی به شرح مواد آتی میتواند ملاك و مستند صدور حكم دادگاه قرار گیرد.
ماده 272 - هرگاه خواهان (مدعی) فاقد بینه و گواه واجد شرایط باشد و خوانده (مدعی علیه) منكر ادعای خواهان بوده به تقاضای خواهان، منكرادای سوگند مینماید و به موجب آن ادعا ساقط خواهد شد.
ماده 273 - چنانچه خوانده از ادای سوگند امتناع ورزد و سوگند را به خواهان واگذار نماید، با سوگند وی ادعایش ثابت میشود ودرصورت نكولادعای او ساقط و به موجب آن حكم صادر میگردد.
ماده 274 - چنانچه منكر از ادای سوگند و رد آن به خواهان نكول نماید دادگاه سه بار جهت اتیان سوگند یا رد آن به خواهان ، به منكر اخطارمیكند، در غیراینصورت ناكل شناخته خواهد شد.
با اصرار خوانده بر موضع خود ، دادگاه ادای سوگند را به خواهان واگذار نموده و با سوگند وی ادعا ثابت و به موجب آن حكم صادر میشود ودرصورت نكول خواهان از ادای سوگند، ادعای او ساقط خواهد شد.
ماده 275 - هرگاه خوانده در پاسخ خواهان ادعایی مبنی بر برائت ذمه از سوی خواهان یا دریافت مال مورد ادعا یا صلح و هبه نسبت به آن و یاتملیك مال به موجب یكی از عقود ناقله نماید، دعوا منقلب شده، خواهان، خوانده و خوانده، خواهان تلقی میشود و حسب مورد با آنان رفتار خواهدشد.
ماده 276 - هرگاه خوانده در جلسه دادرسی در قبال ادعای خواهان به علت عارضهای از قبیل لكنت زبان یا لال بودن سكوت نماید قاضی دادگاهرأساً یا به وسیله مترجم یا متخصص امر مراد وی را كشف یا عارضه را برطرف مینماید و چنانچه سكوت خوانده و استنكاف وی از باب تعمد و ا یذاءباشد دادگاه ضمن تذكر عواقب شرعی و قانونی كتمان حقیقت، سه بار به خوانده اخطار مینماید كه در نتیجه استنكاف، ناكل شناخته میشود، در اینصورت با سوگند خواهان دعوا ثابت و حكم بر محكومیت خوانده صادر خواهد شد.
ماده 277 - در كلیه دعاوی مالی كه به هر علت و سببی به ذمه تعلق میگیرد از قبیل قرض، ثمن معامله ، مالالاجاره ، دیه جنایات ، مهریه ، نفقه ،ضمان به تلف یا اتلاف - همچنین دعاوی كه مقصود از آن مال است ازقبیل بیع ، صلح ، اجاره، هبه ، وصیت به نفع مدعی ، جنایت خطائی و شبه عمدموجب دیه - چنانچه برای خواهان امكان اقامه بینه شرعی نباشد میتواند با معرفی یك گواه مرد یا دو گواه زن به ضمیمه یك سوگند ادعای خود رااثبات كند.
تبصره - در موارد مذكور در این ماده ابتدا گواه واجد شرایط ، شهادت میدهد سپس سوگند توسط خواهان اداء میشود.
ماده 278 - در دعوای بر میت پس از اقامه بینه ، سوگند خواهان نیز لازم است و درصورت امتناع از سوگند، حق وی ساقط میشود.
ماده 279 - هرگاه خواهان، در دعوای بر میت، وارث صاحب حق باشد و بر اثبات ادعای خود اقامه بینه كند علاوه بر آن باید اداء سوگند نماید.درصورت عدم اتیان سوگند حق مورد ادعا ساقط خواهد شد.
تبصره 1 - درصورت تعدد وراث هر یك نسبت به سهم خود باید ادای سوگند نمایند چنانچه بعضی ادای سوگند نموده و بعضی نكول كنند ادعانسبت به كسانی كه ادای سوگند كرده ثابت و نسبت به نكول كنندگان ساقط خواهد شد.
تبصره 2 - چنانچه وراث خوانده متعدد باشند و خواهان شخص دیگری باشد پس از اقامه بینه توسط خواهان، ادای یك سوگند كفایت میكند.
ماده 280 - در حدود شرعی حق سوگند نیست مگر در سرقت كه فقط نسبت به جنبه حقالناسی آن سوگند ثابت است ولی حد سرقت با آن سوگندثابت نخواهد شد.
ماده 281 - سوگند باید مطابق قرار دادگاه و با لفظ جلاله (والله - بالله - تالله) یا نام خداوند متعال به سایر زبانها ادا گردد و درصورت نیاز به تغلیظدادگاه كیفیت ادای آن را از حیث زمان ، مكان و الفاظ تعیین مینماید. در هر حال فرقی بین مسلمان و غیرمسلمان در ادای سوگند به نام خداوند متعالنخواهد بود. مراتب اتیان سوگند صورتجلسه میگردد.
ماده 282 - درصورتی كه طرفین حاضر نباشند، دادگاه محل ادای سوگند، تعیین وقت نموده و طرفین را احضار مینماید. دراحضار نامه علتحضور قید میگردد.
ماده 283 - دادگاه نمیتواند بدون درخواست اصحاب دعوا سوگند دهد و اگر سوگند داد اثری بر آن مترتب نخواهد بود و چنانچه پس از آن،درخواست اجرای سوگند شود باید سوگند تجدید گردد.
ماده 284 - درخواست سوگند ازسوی متقاضی ممكن است شفاهی یا كتبی باشد. درخواست شفاهی در صورت مجلس نوشته شده و بهامضایدرخواستكننده میرسد و این درخواست را تا پایان دادرسی میتوان انجام داد.
ماده 285 - درصورتی كه سوگند از سوی منكر باشد، سوگند بر عدم وجود یا عدم وقوع ادعای مدعی، یاد خواهد شد و چنانچه سوگند از سویمدعی باشد، سوگند بر وجود یا وقوع ادعا علیه منكر بهعمل خواهد آمد. بههرحال باید مقصود درخواستكننده سوگند معلوم و صریح باشد كه كدامیكاز این امور است.
ماده 286 - بعد از صدورقرار اتیان سوگند، درصورتی كه شخصی كه باید سوگند یاد كند حاضر باشد، دادگاه درهمان جلسه سوگند میدهد ودرصورت عدم حضور تعیین وقت نموده، طرفین را دعوت میكند. اگر كسی كه باید سوگند یادكند بدون عذر موجه حاضر نشود یا بعد از حضور ازسوگند امتناع نماید نكول محسوب و دادگاه اتیان سوگند را به طرف دعوا رد میكند و با اتیان سوگند، حكم صادر خواهد شد وگرنه دعوا ساقط میگردد.دربرگ احضاریه جهت حضور و نتیجه عدم حضور باید قید گردد.
ماده 287 - اگر كسی كه باید سوگند یادكند برای قبول یا رد سوگند مهلت بخواهد، دادگاه میتواند بهاندازهای كه موجب ضرر طرف نشود به او یكبار مهلت بدهد.
ماده 288 - اتیان سوگند باید درجلسه دادگاه رسیدگیكننده به دعوا انجام شود. درصورتی كه ادا كننده سوگند بواسطه عذر موجه نتواند در دادگاهحضور یابد، دادگاه، حسب اقتضای مورد، وقت دیگری برای سوگند معین مینماید یا دادرس دادگاه نزد او حاضر میشود یا به قاضی دیگر نیابتمیدهد تا او راسوگند داده و صورت مجلس را برای دادگاه ارسال كند و براساس آن رأی صادر مینماید.
ماده 289 - هرگاه كسی كه درخواست سوگند كرده است از تقاضای خود صرف نظر نماید دادگاه با توجه به سایر مستندات به دعوا رسیدگی نمودهو رأی مقتضی صادر مینماید.
مبحث هشتم - نیابت قضایی
ماده 290 - درهر موردی كه رسیدگی به دلایلی از قبیل تحقیقات از مطلعین و گواهان یا معاینه محلی و یا هر اقدام دیگری كه میبایست خارج ازمقر دادگاه رسیدگیكننده به دعوا انجام گیرد و مباشرت دادگاه شرط نباشد، مرجع مذكور به دادگاه صلاحیتدار محل نیابت میدهد تا حسب مورد اقداملازم معمول و نتیجه را طی صورتمجلس به دادگاه نیابت دهنده ارسال نماید. اقدامات مذكور درصورتی معتبر خواهد بود كه مورد وثوق دادگاه باشد.
ماده 291 - در مواردی كه تحقیقات باید خارج از كشور ایران بهعمل آید، دادگاه در حدود مقررات معهود بین دولت ایران و كشور مورد نظر، بهدادگاه كشوری كه تحقیقات باید در قلمرو آن انجام شود نیابت میدهد تا تحقیقات را بهعمل آورده و صورت مجلس را ارسال دارد. ترتیب اثر برتحقیقات معموله در خارج از كشور متوقف بر وثوق دادگاه به نتیجه تحقیقات میباشد.
ماده 292 - دادگاههای ایران میتوانند بهشرط معامله متقابل، نیابتی كه ازطرف دادگاههای كشورهای دیگر راجع به تحقیقات قضایی به آنها دادهمیشود قبول كنند.
ماده 293 - دادگاههای ایران نیابت تحقیقات قضایی را برابر قانون ایران انجام میدهند، لكن چنانچه دادگاه كشور خارجی ترتیب خاصی برایرسیدگی معین كرده باشد، دادگاه ایران میتواند به شرط معامله متقابل و در صورتی كه مخالف با موازین اسلام و قوانین مربوط به نظم عمومی و اخلاقحسنه نباشد برابر آن عمل نماید.
ماده 294 - در نیابت تحقیقات قضایی خارج از كشور، دادگاه نحوه بررسی و تحقیق را برابر قوانین ایران تعیین و از دادگاه خارجی كه به آن نیابتداده میشود میخواهد كه براساس آن كار تحقیقات را انجام دهد. درصورتی كه دادگاه یادشده بهطریق دیگری اقدام به بررسی و تحقیق نماید اعتبار آنمنوط بهنظر دادگاه خواهد بود.
فصل یازدهم - رأی
مبحث اول - صدور و انشاء رأی
ماده 295 - پس از اعلام ختم دادرسی درصورت امكان دادگاه درهمان جلسه انشاء رأی نموده و به اصحاب دعوا اعلام مینماید در غیر اینصورت حداكثر ظرف یك هفته انشاء و اعلام رأی میكند.
ماده 296 - رأی دادگاه پس از انشاء لفظی باید نوشته شده و بهامضای دادرس یا دادرسان برسد و نكات زیر در آن رعایت گردد:
1 - تاریخ صدور رأی.
2 - مشخصات اصحاب دعوا یا وكیل یا نمایندگان قانونی آنان با قید اقامتگاه.
3 - موضوع دعوا و درخواست طرفین.
4 - جهات، دلایل، مستندات، اصول و مواد قانونی كه رأی براساس آنها صادر شده است.
5 - مشخصات و سمت دادرس یا دادرسان دادگاه.
ماده 297 - رأی دادگاه باید ظرف پنج روز از تاریخ صدور پاكنویس شده و بهامضای دادرس یا دادرسان صادركننده رأی برسد.
ماده 298 - درصورتی كه دعوا قابل تجزیه بوده و فقط قسمتی از آن مقتضی صدور رأی باشد با درخواست خواهان، دادگاه مكلف به انشای رأینسبت به همان قسمت میباشد و نسبت به قسمت دیگر، رسیدگی را ادامه میدهد.
ماده 299 - چنانچه رأی دادگاه راجع به ماهیت دعوا و قاطع آن بهطور جزیی یا كلی باشد، حكم، و در غیر این صورت قرار نامیده میشود.
مبحث دوم - ابلاغ رأی
ماده 300 - مدیر دفتر دادگاه موظف است فوری پس از امضای دادنامه، رونوشت آن را به تعداد اصحاب دعوا تهیه و در صورتیكه شخصا" یا وكیلیا نماینده قانونی آنها حضور دارند به آنان ابلاغ نماید و الا به مأمور ابلاغ تسلیم و توسط وی به اصحاب دعوا ابلاغ گردد.
ماده 301 - مدیر یا اعضای دفتر قبل از آنكه رأی یا دادنامه به امضای دادرس یا دادرسها برسد، نباید رونوشت آن را به كسی تسلیم نمایند.درصورت تخلف مرتكب به حكم هیأتهای رسیدگی به تخلفات اداری به مجازات بند (ب) ماده (9) قانون رسیدگی به تخلفات اداری - مصوب 1372وبالاتر محكوم خواهد شد.
ماده 302 - هیچ حكم یا قراری را نمیتوان اجراء نمود مگر اینكه به صورت حضوری و یا به صورت دادنامه یا رونوشت گواهی شده آن بهطرفینیا وكیل آنان ابلاغ شده باشد.
نحوه ابلاغ دادنامه و رونوشت آن برابر مقررات مربوط به ابلاغ دادخواست و سایر اوراق رسمی خواهد بود.
تبصره - چنانچه رأی دادگاه غیابی بوده و محكومعلیه مجهولالمكان باشد، مفاد رأی بوسیله آگهی در یكی از روزنامههای كثیرالانتشار مركز یامحلی با هزینهخواهان برای یكبار به محكومعلیه ابلاغ خواهد شد. تاریخ انتشار آگهی، تاریخ ابلاغ رأی محسوب میشود.
مبحث سوم - حكم حضوری و غیابی
ماده 303 - حكم دادگاه حضوری است مگر این كه خوانده یا وكیل یا قائممقام یا نماینده قانونی وی در هیچیك از جلسات دادگاه حاضر نشده وبهطوركتبی نیز دفاع ننموده باشد و یا اخطاریه ابلاغ واقعی نشده باشد.
ماده 304 - درصورتی كه خواندگان متعدد باشند و فقط بعضی از آنان در جلسه دادگاه حاضر شوند و یا لایحه دفاعیه تسلیم نمایند، دادگاه نسبت بهدعوا مطروحه علیه كلیه خواندگان رسیدگی كرده سپس مبادرت به صدور رأی مینماید، رأی دادگاه نسبت به كسانی كه در جلسات حاضر نشده و لایحهدفاعیه ندادهاند و یا اخطاریه، ابلاغ واقعی نشده باشد غیابی محسوب است.
مبحث چهارم - واخواهی
ماده 305 - محكوم علیه غایب حق دارد به حكم غیابی اعتراض نماید. این اعتراض واخواهی نامیده میشود. دادخواست واخواهی در دادگاهصادر كننده حكم غیابی قابل رسیدگی است.
ماده 306 - مهلت واخواهی از احكام غیابی برای كسانی كه مقیم كشورند بیست روز و برای كسانی كه خارج از كشور اقامت دارند دوماه از تاریخابلاغ واقعی خواهد بود مگر اینكه معترض به حكم ثابت نماید عدم اقدام بهواخواهی در این مهلت بهدلیل عذر موجه بوده است. دراینصورت بایددلایل موجه بودن عذر خود را ضمن دادخواست واخواهی به دادگاه صادركننده رأی اعلام نماید. اگر دادگاه ادعا را موجه تشخیص داد قرار قبولدادخواست واخواهی را صادر و اجرای حكم نیز متوقف میشود. جهات زیر عذر موجه محسوب میگردد:
1 - مرضی كه مانع از حركت است.
2 - فوت یكی از والدین یا همسر یا اولاد.
3 - حوادث قهریه از قبیل سیل، زلزله و حریق كه بر اثر آن تقدیم دادخواست واخواهی در مهلت مقرر ممكن نباشد.
4 - توقیف یا حبس بودن به نحوی كه نتوان در مهلت مقرر دادخواست واخواهی تقدیم كرد.
تبصره 1 - چنانچه ابلاغ واقعی به شخص محكوم علیه میسر نباشد و ابلاغ قانونی بهعمل آید، آن ابلاغ معتبر بوده و حكم غیابی پس از انقضاءمهلت قانونی و قطعی شدن بهموقع اجراء گذارده خواهد شد.
درصورتی كه حكم ابلاغ واقعی نشده باشد و محكوم علیه مدعی عدم اطلاع از مفاد رأی باشد میتواند دادخواست واخواهی به دادگاه صادركننده حكمغیابی تقدیم دارد. دادگاه بدواً خارج از نوبت در این مورد رسیدگی نموده قرار رد یا قبول دادخواست را صادر میكند. قرار قبول دادخواست مانع اجرایحكم خواهد بود.
تبصره 2 - اجرای حكم غیابی منوط به معرفی ضامن معتبر یا اخذ تأمین متناسب از محكوم له خواهد بود. مگر اینكه دادنامه یا اجرائیه بهمحكوم علیه غایب ابلاغ واقعی شده و نامبرده در مهلت مقرر از تاریخ ابلاغ دادنامه واخواهی نكرده باشد.
تبصره 3 - تقدیم دادخواست خارج از مهلت یادشده بدون عذر موجه قابل رسیدگی در مرحله تجدیدنظر برابر مقررات مربوط به آن مرحلهمیباشد.
ماده 307 - چنانچه محكوم علیه غایب پس از اجرای حكم، واخواهی نماید و در رسیدگی بعدی حكم بهنفع او صادر شود، خواهان ملزم به جبرانخسارت ناشی از اجرای حكم اولی بهواخواه میباشد.
ماده 308 - رأئی كه پس از رسیدگی واخواهی صادر میشود فقط نسبت به واخواه و واخوانده مؤثر است و شامل كسی كه واخواهی نكرده استنخواهد شد مگر اینكه رأی صادره قابل تجزیه و تفكیك نباشد كه در این صورت نسبت به كسانی كه مشمول حكم غیابی بوده ولی واخواهی نكردهاندنیز تسری خواهد داشت.
مبحث پنجم - تصحیح رأی
ماده 309 - هرگاه در تنظیم و نوشتن رأی دادگاه سهو قلم رخ دهد مثل از قلم افتادن كلمهای یا زیاد شدن آن و یا اشتباهی در محاسبه صورت گرفتهباشد تا وقتی كه از آن درخواست تجدیدنظر نشده، دادگاه رأساً یا به درخواست ذینفع، رأی را تصحیح مینماید. رأی تصحیحی به طرفین ابلاغ خواهدشد. تسلیم رونوشت رأی اصلی بدون رونوشت رأی تصحیحی ممنوع است.
حكم دادگاه درقسمتی كه مورد اشتباه نبوده درصورت قطعیت اجراء خواهد شد .
تبصره 1 - در مواردی كه اصل حكم یا قرار دادگاه قابل واخواهی یا تجدیدنظر یا فرجام است تصحیح آن نیز در مدت قانونی قابل واخواهی یاتجدیدنظر یا فرجام خواهد بود.
تبصره 2 - چنانچه رأی مورد تصحیح به واسطه واخواهی یا تجدیدنظر یا فرجام نقض گردد رأی تصحیحی نیز از اعتبار خواهد افتاد.
مبحث ششم - دادرسی فوری
ماده 310 - دراموری كه تعیین تكلیف آن فوریت دارد، دادگاه بهدرخواست ذینفع برابر مواد زیر دستور موقت صادر مینماید.
ماده 311 - چنانچه اصل دعوا در دادگاهی مطرح باشد مرجع درخواست دستور موقت، همان دادگاه خواهد بود و درغیراینصورت مرجعدرخواست، دادگاهی میباشد كه صلاحیت رسیدگی به اصل دعوا را دارد.
ماده 312 - هرگاه موضوع درخواست دستور موقت، در مقر دادگاهی غیر از دادگاههای یادشده در ماده قبل باشد، درخواست دستور موقت از آندادگاه بهعمل میآید، اگرچه صلاحیت رسیدگی به اصل دعوا را نداشته باشد.
ماده 313 - درخواست دستور موقت ممكن است كتبی یا شفاهی باشد. درخواست شفاهی در صورت مجلس قید و به امضای درخواستكنندهمیرسد.
ماده 314 - برای رسیدگی به امور فوری، دادگاه روز و ساعت مناسبی را تعیین و طرفین را بهدادگاه دعوت مینماید. درمواردیكه فوریت كار اقتضاءكند میتوان بدون تعیین وقت و دعوت ازطرفین و حتی در اوقات تعطیل و یا در غیر محل دادگاه به امور یاد شده رسیدگی نمود.
ماده 315 - تشخیص فوری بودن موضوع درخواست با دادگاهی میباشد كه صلاحیت رسیدگی بهدرخواست را دارد.
ماده 316 - دستور موقت ممكن است دایر بر توقیف مال یا انجام عمل و یا منع از امری باشد.
ماده 317 - دستور موقت دادگاه به هیچوجه تأثیری در اصل دعوا نخواهد داشت.
ماده 318 - پس از صدور دستور موقت در صورتیكه از قبل اقامه دعوا نشده باشد، درخواستكننده باید حداكثر ظرف بیست روز از تاریخ صدوردستور، به منظور اثبات دعوای خود به دادگاه صالح مراجعه و دادخواست خود را تقدیم و گواهی آن را به دادگاهی كه دستور موقت صادر كرده تسلیمنماید. در غیر اینصورت دادگاه صادركننده دستور موقت به درخواست طرف، از آن رفع اثر خواهد كرد.
ماده 319 - دادگاه مكلف است برای جبران خسارت احتمالی كه از دستور موقت حاصل میشود ازخواهان تأمین مناسبی اخذ نماید. دراینصورتصدور دستور موقت منوط به سپردن تأمین میباشد.
ماده 320 - دستور موقت پس ازابلاغ قابل اجراست و نظر بهفوریت كار، دادگاه میتواند مقرر دارد كه قبل از ابلاغ اجراء شود.
ماده 321 - درصورتی كه طرف دعوا تأمینی بدهد كه متناسب با موضوع دستور موقت باشد، دادگاه درصورت مصلحت از دستور موقت رفع اثرخواهد نمود.
ماده 322 - هرگاه جهتی كه موجب دستور موقت شده است مرتفع شود، دادگاه صادركننده دستور موقت آن را لغو مینماید و اگر اصل دعوا دردادگاه مطرح باشد، دادگاه رسیدگیكننده، دستور را لغو خواهد نمود.
ماده 323 - درصورتی كه برابر ماده (318) اقامه دعوا نشود و یا درصورت اقامه دعوا، ادعای خواهان رد شود، متقاضی دستور موقت به جبرانخساراتی كه طرف دعوا در اجرای دستور متحمل شده است محكوم خواهد شد.
ماده 324 - درخصوص تأمین اخذ شده از متقاضی دستور موقت یا رفع اثر از آن، چنانچه ظرف یك ماه از تاریخ ابلاغ رأی نهایی، برای مطالبهخسارت طرح دعوا نشود، به دستور دادگاه، از مال مورد تأمین رفع توقیف خواهد شد.
ماده 325 - قبول یا رد درخواست دستور موقت مستقلاً قابل اعتراض و تجدیدنظر و فرجام نیست. لكن متقاضی میتواند ضمن تقاضایتجدیدنظر بهاصل رأی نسبت به آن نیز اعتراض و درخواست رسیدگی نماید. ولی در هرحال رد یا قبول درخواست دستور موقت قابل رسیدگی فرجامینیست.
تبصره 1 - اجرای دستور موقت مستلزم تأیید رئیس حوزه قضایی میباشد.
تبصره 2 - درخواست صدور دستور موقت مستلزم پرداخت هزینه دادرسی معادل دعاوی غیرمالی است.
باب چهارم - تجدیدنظر
فصل اول - احكام و قرارهای قابل نقض و تجدیدنظر
ماده 326 - آرای دادگاههای عمومی و انقلاب در موارد زیر نقض میگردد:
الف - قاضی صادركننده رأی متوجه اشتباه خود شود.
ب - قاضی دیگری پی به اشتباه رأی صادره ببرد بهنحوی كه اگر به قاضی صادركننده رأی تذكر دهد، متنبه شود.
ج - دادگاه صادركننده رأی یا قاضی، صلاحیت رسیدگی را نداشتهاند و یا بعداً كشف شود كه قاضی فاقد صلاحیت برای رسیدگی بوده است.
تبصره 1 - منظور از قاضی دیگر مذكور در بند (ب) عبارت است از رئیس دیوان عالی كشور، دادستان كل كشور، رئیس حوزه قضایی و یا هرقاضی دیگری كه طبق مقررات قانونی پرونده تحت نظر او قرار میگیرد.
تبصره 2 - درصورتیكه دادگاه انتظامی قضات تخلف قاضی را مؤثر در حكم صادره تشخیص دهد مراتب را به دادستان كل كشور اعلام میكند تابه اعمال مقررات این ماده اقدام نماید.
ماده 327 - چنانچه قاضی صادركننده رأی متوجه اشتباه خود شود مستدلاً پرونده را به دادگاه تجدیدنظر ارسال میدارد. دادگاه یادشده باتوجه بهدلیل ابرازی، رأی صادره را نقض و رسیدگی ماهوی خواهد كرد.
ماده 328 - درصورتیكه هر یك از مقامات مندرج در تبصره (1) ماده (326) پی به اشتباه رأی صادره ببرند با ذكر استدلال پرونده را به دادگاهتجدیدنظر ارسال میدارند. دادگاه یادشده درصورت پذیرش استدلال تذكردهنده، رأی را نقض و رسیدگی ماهوی مینماید والا رأی را تأیید و برای اجراءبه دادگاه بدوی اعاده مینماید.
ماده 329 - در صورتی كه عدم صلاحیت قاضی صادركننده رأی ادعا شود، مرجع تجدیدنظر ابتدا به اصل ادعا رسیدگی و درصورت احراز، رأیرانقض و دوباره رسیدگی خواهد كرد.
فصل دوم - آرای قابل تجدیدنظر
ماده 330 - آرای دادگاههای عمومی و انقلاب در امور حقوقی قطعی است، مگر در مواردی كه طبق قانون قابل درخواست تجدیدنظر باشد.
ماده 331 - احكام زیر قابل درخواست تجدیدنظر میباشد :
الف - در دعاوی مالی كه خواسته یا ارزش آن از سه میلیون (000 000 3) ریال متجاوز باشد.
ب - كلیه احكام صادره در دعاوی غیرمالی.
ج - حكم راجع به متفرعات دعوا درصورتی كه حكم راجع به اصل دعوا قابل تجدیدنظر باشد.
تبصره - احكام مستند به اقرار در دادگاه یا مستند به رأی یك یا چند نفر كارشناس كه طرفین كتباً رأی آنان را قاطع دعوا قرار داده باشند قابلدرخواست تجدیدنظر نیست مگر درخصوص صلاحیت دادگاه یا قاضی صادركننده رأی.
ماده 332 - قرارهای زیر قابل تجدیدنظر است، درصورتی كه حكم راجع به اصل دعوا قابل درخواست تجدیدنظر باشد:
الف - قرار ابطال دادخواست یا رد دادخواست كه از دادگاه صادر شود.
ب - قرار رد دعوا یا عدم استماع دعوا.
ج - قرار سقوط دعوا.
د - قرار عدم اهلیت یكی از طرفین دعوا.
ماده 333 - درصورتی كه طرفین دعوا با توافق كتبی حق تجدیدنظرخواهی خود را ساقط كرده باشند تجدیدنظرخواهی آنان مسموع نخواهد بودمگر درخصوص صلاحیت دادگاه یا قاضی صادركننده رأی.
ماده 334 - مرجع تجدیدنظر آرای دادگاههای عمومی وانقلاب هر حوزهای، دادگاه تجدیدنظر مركز همان استان میباشد.
ماده 335 - اشخاص زیر حق درخواست تجدیدنظر دارند :
الف - طرفین دعوا یا وكلا و یا نمایندگان قانونی آنها.
ب - مقامات مندرج در تبصره (1) ماده (326) در حدود وظایف قانونی خود.
فصل سوم - مهلت تجدیدنظر
ماده 336 - مهلت درخواست تجدیدنظر اصحاب دعوا، برای اشخاص مقیم ایران بیست روز و برای اشخاص مقیم خارج از كشور دوماه از تاریخابلاغ یا انقضای مدت واخواهی است.
ماده 337 - هرگاه یكی از كسانیكه حق تجدیدنظرخواهی دارند قبل از انقضاء مهلت تجدیدنظر ورشكسته یا محجور یا فوت شود، مهلت جدید ازتاریخ ابلاغ حكم یا قرار در مورد ورشكسته بهمدیر تصفیه و درمورد محجور به قیم و درصورت فوت به وارث یا قائممقام یا نماینده قانونی وارث شروعمیشود.
ماده 338 - اگرسمت یكی از اشخاصی كه بهعنوان نمایندگی از قبیل ولایت یا قیمومت و یا وصایت در دعوا دخالت داشتهاند قبل از انقضای مدتتجدید نظر خواهی زایل گردد، مهلت مقرر از تاریخ ابلاغ حكم یا قرار به كسیكه بهاین سمت تعیین میشود، شروع خواهد شد و اگر زوال این سمت بهواسطه رفع حجر باشد، مهلت تجدیدنظرخواهی از تاریخ ابلاغ حكم یا قرار بهكسی كه از وی رفع حجر شده است، شروع میگردد.
فصل چهارم - دادخواست و مقدمات رسیدگی
ماده 339 - متقاضی تجدیدنظر باید دادخواست خود را ظرف مهلت مقرر به دفتر دادگاهصادركننده رأی یا دفتر شعبه اول دادگاه تجدیدنظر یابهدفتر بازداشتگاهی كه در آنجا توقیف است، تسلیم نماید.
هریك از مراجع یادشده در بالا باید بلافاصله پس از وصول دادخواست آن را ثبت و رسیدی مشتمل بر نام متقاضی و طرف دعوا، تاریخ تسلیم، شمارهثبت و دادنامه به تقدیمكننده تسلیم و در روی كلیه برگهای دادخواست تجدیدنظر همان تاریخ را قید كند. این تاریخ، تاریخ تجدیدنظر خواهی محسوبمیگردد.
تبصره 1 - درصورتی كه دادخواست بهدفتر مرجع تجدیدنظر یا بازداشتگاه داده شود به شرح بالا اقدام و دادخواست را بهدادگاه صادركننده رأیارسال میدارد.
چنانچه دادخواست تجدیدنظر در مهلت قانونی تقدیم شده باشد، مدیر دفتر دادگاه بدوی پس از تكمیل آن، پرونده را ظرف دو روز بهمرجع تجدیدنظرارسال میدارد.
تبصره 2 - درصورتی كه دادخواست خارج از مهلت داده شود و یا در مهلت قانونی رفع نقص نگردد، به موجب قرار دادگاه صادركننده رأی بدویرد میشود.
این قرار ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ در مرجع تجدیدنظر قابل اعتراض است، رأی دادگاه تجدیدنظر قطعی است.
تبصره 3 - دادگاه باید ذیل رأی خود، قابل تجدیدنظر بودن یا نبودن رأی و مرجع تجدیدنظر آن را معین نماید. این امر مانع از آن نخواهد بود كه اگررأی دادگاه قابل تجدیدنظر بوده و دادگاه آن را قطعی اعلام كند، هریك از طرفین درخواست تجدیدنظر نماید.
ماده 340 - درصورتی كه در مهلت مقرر دادخواست تجدیدنظر به مراجع مذكور در ماده قبل تقدیم نشده باشد، متقاضی تجدیدنظر با دلیل و بیانعذر خود تقاضای تجدیدنظر را به دادگاه صادركننده رأی تقدیم مینماید. دادگاه مكلف است ابتدا به عذر عنوانشده كه بهموجب عدم تقدیم دادخواستدر مهلت مقرر بوده رسیدگی و درصورت وجود عذر موجه نسبت به پذیرش دادخواست تجدیدنظر اتخاذ تصمیم مینماید.
تبصره - جهات عذر موجه همان موارد مذكور در ذیل ماده (306) میباشد.
ماده 341 - در دادخواست باید نكات زیر قید شود:
1 - نام و نام خانوادگی و اقامتگاه و سایر مشخصات تجدیدنظر خواه و وكیل او درصورتی كه دادخواست را وكیل داده باشد.
2 - نام و نام خانوادگی، اقامتگاه و سایر مشخصات تجدیدنظر خوانده.
3 - حكم یا قراری كه از آن درخواست تجدیدنظر شده است.
4 - دادگاه صادركننده رأی.
5 - تاریخ ابلاغ رأی.
6 - دلایل تجدید نظر خواهی.
ماده 342 - هرگاه دادخواست دهنده عنوان قیمومت یا ولایت یا وصایت یا وكالت یا مدیریت شركت و امثال آنرا داشته باشد، باید رونوشت یاتصویر سندی را كه مُثبِت سمت او میباشد، پیوست دادخواست نماید.
ماده 343 - دادخواست و برگهای پیوست آن باید در دونسخه و درصورت متعدد بودن طرف بهتعداد آنها بعلاوه یك نسخه باشد.
ماده 344 - اگر مشخصات تجدیدنظر خواه در دادخواست معین نشده و معلوم نباشد كه دادخواست دهنده چه كسی میباشد یا اقامتگاه او معلومنباشد و قبل از انقضای مهلت، دادخواست تكمیل یا تجدید نشود، پس از انقضای مهلت، دادخواست یادشده بهموجب قرار دادگاهی كه دادخواست رادریافت نموده رد میگردد. این قرار نسبت به اصحاب دعوا ظرف ده روز از تاریخ الصاق به دیوار دادگاه قابل اعتراض در دادگاه تجدیدنظر، خواهد بود.
تبصره - مهلت مقرر دراین ماده و ماده (336) شامل موارد نقض مذكور درماده (326) نخواهد بود.
ماده 345 - هر دادخواستی كه نكات یادشده دربندهای (2، 3، 4، 5 و 6) ماده (341) و مواد (342) و (343) در آن رعایت نشده باشد به جریاننمیافتد و مدیر دفتر دادگاه بدوی ظرف دو روز از تاریخ وصول دادخواست، نقایص را بهطور تفصیل بهدادخواستدهنده بهطور كتبی اطلاع داده و ازروز ابلاغ ده روز بهاو مهلت میدهد كه نقایص را رفع كند و اگر محتاج به تجدید دادخواست است آن را تجدید نماید، در غیراینصورت برابر تبصره (2)ماده (339) اقدام خواهد شد.
ماده 346 - مدیر دفتر دادگاه بدوی ظرف دو روز از تاریخ وصول دادخواست و ضمائم آن و یا پس از رفع نقص، یك نسخه از دادخواست وپیوستهای آن را برای طرف دعوا میفرستد كه ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ پاسخ دهد، پس از انقضای مهلت یادشده اعم از این كه پاسخی رسیده یانرسیده باشد، پرونده را بهمرجع تجدیدنظر میفرستد.
ماده 347 - تجدیدنظرخواهی از آرای قابل تجدیدنظر كه در قانون احصاء گردیده مانع اجرای حكم خواهد بود، هرچند دادگاه صادركننده رأی آن راقطعی اعلام نموده باشد مگر در مواردی كه طبق قانون استثناء شده باشد.
فصل پنجم - جهات تجدیدنظر
ماده 348 - جهات درخواست تجدیدنظر به قرار زیر است :
الف - ادعای عدم اعتبار مستندات دادگاه .
ب - ادعای فقدان شرایط قانونی شهادت شهود.
ج - ادعای عدم توجه قاضی به دلایل ابرازی.
د - ادعای عدم صلاحیت قاضی یا دادگاه صادر كننده رأی
ه- ادعای مخالف بودن رأی با موازین شرعی و یا مقررات قانونی.
تبصره - اگر درخواست تجدیدنظر به استناد یكی از جهات مذكور در این ماده بهعمل آمده باشد درصورت وجود جهات دیگر، مرجع تجدیدنظر بهآن جهت هم رسیدگی مینماید.
ماده 349 - مرجع تجدیدنظر فقط به آنچه كه مورد تجدیدنظرخواهی است و در مرحله نخستین موردحكم قرار گرفته رسیدگی مینماید.
ماده 350 - عدم رعایت شرایط قانونی دادخواست و یا عدم رفع نقص آن در موعد مقرر قانونی در مرحله بدوی، موجب نقض رأی در مرحلهتجدیدنظر نخواهد بود. در این موارد دادگاه تجدیدنظر به دادخواست دهنده بدوی اخطار میكند كه ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ نسبت به رفع نقص اقدامنماید. درصورت عدم اقدام و همچنین درصورتی كه سمت دادخواستدهنده محرز نباشد دادگاه رأی صادره را نقض و قرار رد دعوای بدوی را صادرمینماید.
ماده 351 - چنانچه دادگاه تجدیدنظر در رأی بدوی غیراز اشتباهاتی از قبیل اعداد، ارقام، سهو قلم، مشخصات طرفین و یا از قلمافتادگی در آنقسمت از خواسته كه بهاثبات رسیده اشكال دیگری ملاحظه نكند ضمن اصلاح رأی، آن را تأیید خواهد كرد.
ماده 352 - هرگاه دادگاه تجدیدنظر، دادگاه بدوی را فاقد صلاحیت محلی یا ذاتی تشخیص دهد رأی را نقض و پرونده را به مرجع صالح ارسالمیدارد.
ماده 353 - دادگاه تجدیدنظر در صورتیكه قرار مورد شكایت را مطابق با موازین قانونی تشخیص دهد، آن را تأیید میكند. درغیر اینصورت پس ازنقض، پرونده را برای رسیدگی ماهوی به دادگاه صادركننده قرار عودت میدهد.
ماده 354 - قرار تحقیق و معاینه محل در دادگاه تجدیدنظر توسط رئیس دادگاه یا به دستور او توسط یكی از مستشاران شعبه اجرا میشود وچنانچه محل اجرای قرار در شهر دیگر همان استان باشد دادگاه تجدیدنظر میتواند اجرای قرار را از دادگاه محل درخواست نماید و در صورتی كه محلاجرای قرار در حوزه قضایی استان دیگر باشد با اعطای نیابت قضایی به دادگاه محل، درخواست اجرای قرار را خواهد نمود.
تبصره - در مواردی كه مبنای رأی دادگاه فقط گواهی گواه یا معاینه محل باشد توسط قاضی صادر كننده رأی انجام خواهد شد مگر این كه گزارشمورد وثوق دادگاه باشد.
ماده 355 - درصورتی كه دادگاه تجدیدنظر قرار دادگاه بدوی را در مورد رد یا عدم استماع دعوا بهجهت یادشده در قرار، موجه نداند ولی به جهاتقانونی دیگر دعوا را مردود یا غیر قابل استماع تشخیص دهد، در نهایت قرار صادره را تأیید خواهد كرد.
ماده 356 - مقرراتی كه در دادرسی بدوی رعایت میشود در مرحله تجدیدنظر نیز جاری است مگر این كه بهموجب قانون ترتیب دیگری مقرر شدهباشد.
ماده 357 - غیر از طرفین دعوا یا قائممقام قانونی آنان، كس دیگری نمیتواند در مرحله تجدیدنظر وارد شود، مگر در مواردیكه قانون مقررمیدارد.
ماده 358 - چنانچه دادگاه تجدیدنظر ادعای تجدیدنظرخواه را موجه تشخیص دهد، رأی دادگاه بدوی را نقض و رأی مقتضی صادر مینماید.درغیر اینصورت با رد درخواست و تأیید رأی، پرونده را بهدادگاه بدوی اعاده خواهد كرد.
ماده 359 - رأی دادگاه تجدیدنظر نمیتواند مورد استفاده غیر طرفین تجدیدنظر خواهی قرار گیرد، مگر در مواردی كه رأی صادره قابل تجزیه وتفكیك نباشد كه در اینصورت نسبت به اشخاص دیگر هم كه مشمول رأی بدوی بوده و تجدیدنظرخواهی نكردهاند، تسری خواهد داشت.
ماده 360 - هرگاه در تنظیم و نوشتن رأی دادگاه تجدیدنظر، سهو یا اشتباهی رخ دهد همان دادگاه با رعایت ماده (309) آن را اصلاح خواهد كرد.
ماده 361 - تنظیم دادنامه و ابلاغ آن به ترتیب مقرر در مرحله بدوی میباشد.
ماده 362 - ادعای جدید در مرحله تجدیدنظر مسموع نخواهد بود ولی موارد زیر ادعای جدید محسوب نمیشود:
1 - مطالبه قیمت محكومبه كه عین آن، موضوع رأی بدوی بوده و یا مطالبه عین مالی كه قیمت آن در مرحله بدوی مورد حكم قرار گرفته است.
2 - ادعای اجاره بهاء و مطالبه بقیه اقساط آن و اجرتالمثل و دیونی كه موعد پرداخت آن در جریان رسیدگی بدوی، رسیده و سایر متفرعات ازقبیل ضرر و زیان كه در زمان جریان دعوا یا بعد از صدور رأی بدوی به خواسته اصلی تعلق گرفته و مورد حكم واقع نشده یا موعد پرداخت آن بعد ازصدور رأی رسیده باشد.
3 - تغییر عنوان خواسته از اجرتالمسمی به اجرتالمثل یا بالعكس.
ماده 363 - چنانچه هریك از طرفین دعوا دادخواست تجدیدنظر خود را مسترد نمایند، مرجع تجدیدنظر، قرار ابطال دادخواست تجدیدنظر راصادر مینماید.
ماده 364 - در مواردی كه رأی دادگاه تجدیدنظر مبنی بر محكومیت خوانده باشد و خوانده یا وكیل او در هیچیك از مراحل دادرسی حاضر نبوده ولایحه دفاعیه و یا اعتراضیهای هم نداده باشند رأی دادگاه تجدیدنظر ظرف مدت بیست روز پس از ابلاغ واقعی به محكومعلیه یا وكیل او قابل اعتراضو رسیدگی در همان دادگاه تجدیدنظر میباشد، رأی صادره قطعی است.
ماده 365 - آرای صادره درمرحله تجدیدنظر جز در موارد مقرر در ماده (326) قطعی میباشد.
باب پنجم - فرجامخواهی
فصل اول - فرجامخواهی در امور مدنی
مبحث اول - فرجامخواهی و آرای قابل فرجام
ماده 366 - رسیدگی فرجامی عبارت است از تشخیص انطباق یا عدم انطباق رأی مورددرخواست فرجامی با موازین شرعی و مقررات قانونی.
ماده 367 - آرای دادگاههای بدوی كه به علت عدم درخواست تجدیدنظر قطعیت یافته قابل فرجامخواهی نیست مگر در موارد زیر:
الف - احكام:
1 - احكامی كه خواسته آن بیش از مبلغ بیست میلیون (000 000 20) ریال باشد.
2 - احكام راجع به اصل نكاح و فسخ آن، طلاق، نسب، حجر، وقف، ثلث، حبس و تولیت.
ب - قرارهای زیر مشروط به این كه اصل حكم راجع به آنها قابل رسیدگی فرجامی باشد.
1 - قرار ابطال یا رد دادخواست كه از دادگاه صادر شده باشد.
2 - قرار سقوط دعوا یا عدم اهلیت یكی از طرفین دعوا.
ماده 368 - آرای دادگاههای تجدیدنظر استان قابل فرجامخواهی نیست مگر در موارد زیر:
الف - احكام :
احكام راجع به اصل نكاح و فسخ آن، طلاق، نسب، حجر و وقف.
ب - قرارهای زیر مشروط به این كه اصل حكم راجع به آنها قابل رسیدگی فرجامی باشد.
1 - قرار ابطال یا رد دادخواست كه از دادگاه تجدیدنظر صادر شده باشد.
2 - قرار سقوط دعوا یا عدم اهلیت یكی از طرفین دعوا.
ماده 369 - احكام زیر اگرچه از مصادیق بندهای (الف) در دو ماده قبل باشد حسب مورد قابل رسیدگی فرجامی نخواهد بود:
1 - احكام مستند به اقرار قاطع دعوا در دادگاه.
2 - احكام مستند به نظریه یك یا چند نفر كارشناس كه طرفین بهطور كتبی رأی آنها را قاطع دعوا قرار داده باشند.
3 - احكام مستند به سوگند كه قاطع دعوا باشد.
4 - احكامی كه طرفین حق فرجامخواهی خود را نسبت به آن ساقط كرده باشند.
5 - احكامی كه ضمن یا بعد از رسیدگی بهدعاوی اصلی راجع به متفرعات آن صادر میشود، درصورتی كه حكم راجع به اصل دعوا قابلرسیدگی فرجامی نباشد.
6 - احكامی كه بهموجب قوانین خاص غیرقابل فرجامخواهی است.
مبحث دوم - موارد نقض
ماده 370 - شعبه رسیدگیكننده پس از رسیدگی با نظر اكثریت اعضاء در ابرام یا نقض رأی فرجامخواسته اتخاذ تصمیم مینماید. چنانچه رأیمطابق قانون ودلایل موجود در پرونده باشد ضمن ابرام آن، پرونده را به دادگاه صادر كننده اعاده مینماید و الا طبق مقررات آتی اقدام خواهد شد.
ماده 371 - در موارد زیر حكم یا قرار نقض میگردد:
1 - دادگاه صادركننده رأی، صلاحیت ذاتی برای رسیدگی به موضوع را نداشته باشد و در مورد عدم رعایت صلاحیت محلی، وقتی كه نسبت بهآن ایراد شده باشد.
2 - رأی صادره خلاف موازین شرعی و مقررات قانونی شناخته شود.
3 - عدم رعایت اصول دادرسی و قواعد آمره و حقوق اصحاب دعوا در صورتی كه به درجهای از اهمیت باشد كه رأی را از اعتبار قانونی بیندازد.
4 - آرای مغایر با یكدیگر، بدون سبب قانونی در یك موضوع و بین همان اصحاب دعوا صادر شده باشد.
5 - تحقیقات انجام شده ناقص بوده و یا به دلایل و مدافعات طرفین توجه نشده باشد.
ماده 372 - چنانچه رأی صادره با قوانین حاكم درزمان صدور آن مخالف نباشد، نقض نمیگردد.
ماده 373 - چنانچه مفاد رأی صادره با یكی از مواد قانونی مطابقت داشته باشد، لكن اسباب توجیهی آن با مادهای كه دارای معنای دیگری استتطبیق شده، رأی یادشده نقض میگردد.
ماده 374 - در مواردی كه دعوا ناشی از قرارداد باشد، چنانچه به مفاد صریح سند یا قانون یا آییننامه مربوط بهآن قرارداد معنای دیگری غیر ازمعنای مورد نظر دادگاه صادركننده رأی داده شود، رأی صادره در آن خصوص نقض میگردد.
ماده 375 - چنانچه عدم صحت مدارك، اسناد و نوشتههای مبنای رأی كه طرفین درجریان دادرسی ارایه نمودهاند ثابت شود، رأی صادره نقضمیگردد.
ماده 376 - چنانچه در موضوع یك دعوا آرای مغایری صادر شده باشد بدون این كه طرفین و یا صورت اختلاف تغییر نماید و یا بهسبب تجدیدنظریا اعاده دادرسی رأی دادگاه نقض شود، رأی مؤخر بیاعتبار بوده و به درخواست ذینفع بی اعتباری آن اعلام میگردد. همچنین رأی اول درصورتمخالفت با قانون نقض خواهد شد، اعم از این كه آرای یادشده از یك دادگاه و یا دادگاههای متعدد صادر شده باشند.
ماده 377 - درصورت وجود یكی از موجبات نقض، رأی مورد تقاضای فرجام نقض میشود اگرچه فرجامخواه بهآن جهت كه مورد نقض قرار گرفتهاستناد نكرده باشد.
مبحث سوم - ترتیب فرجامخواهی
ماده 378 - افراد زیر میتوانند با رعایت مواد آتی درخواست رسیدگی فرجامی نمایند:
1 - طرفین دعوا، قائم مقام، نمایندگان قانونی و وكلای آنان.
2 - دادستان كل كشور.
ماده 379 - فرجامخواهی با تقدیم دادخواست بهدادگاه صادركننده رأی بهعمل میآید. مدیر دفتر دادگاه مذكور باید دادخواست را در دفتر ثبت ورسیدی مشتمل بر نام فرجامخواه و طرف او و تاریخ تقدیم دادخواست با شماره ثبت به تقدیمكننده تسلیم و در روی كلیه برگهای دادخواست تاریختقدیم را قید نماید. تاریخ تقدیم دادخواست ابتدای فرجامخواهی محسوب میشود.
ماده 380 - در دادخواست باید نكات زیر قید شود:
1 - نام و نام خانوادگی و اقامتگاه و سایر مشخصات فرجامخواه و وكیل او درصورتی كه دادخواست را وكیل داده باشد.
2 - نام و نام خانوادگی و اقامتگاه و سایر مشخصات فرجام خوانده.
3 - حكم یا قراری كه از آن درخواست فرجام شده است.
4 - دادگاه صادركننده رأی.
5 - تاریخ ابلاغ رأی .
6 - دلایل فرجامخواهی.
ماده 381 - به دادخواست فرجامی باید برگهای زیر پیوست شود:
1 - رونوشت یا تصویر مصدق حكم یا قراری كه از آن فرجام خواسته میشود.
2 - لایحه متضمن اعتراضات فرجامی.
3 - وكالتنامه وكیل یا مدرك مُثبِت سِمَت تقدیمكننده دادخواست فرجامی درصورتی كه خود فرجامخواه دادخواست را نداده باشد.
ماده 382 - دادخواست و برگهای پیوست آن باید در دو نسخه و درصورت متعدد بودن طرف دعوا به تعداد آنها بعلاوه یك نسخه باشد، بهاستثنایمدرك مثبت سمت كه فقط به نسخه اول ضمیمه میشود.
ماده 383 - دادخواستی كه برابر مقررات یادشده در دو ماده قبل تقدیم نشده و یا هزینه دادرسی آن پرداخت نگردیده باشد به جریان نمیافتد.
مدیر دفتر دادگاه در موارد یادشده ظرف دو روز از تاریخ رسید دادخواست، نقایص آن را بهطور مشخص بهدادخواستدهنده اخطار مینماید و از روزابلاغ ده روز به او مهلت میدهد كه نقایص را رفع كند.
درصورتی كه دادخواست خارج ازمهلت دادهشده، یا در مدت یادشده تكمیل نشود، بموجب قراردادگاهی كه دادخواست به آن تسلیم گردیده ردمیشود.
این قرار ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ قابل شكایت در دیوانعالی كشور میباشد. رأی دیوان قطعی است.
ماده 384 - اگر مشخصات فرجامخواه در دادخواست فرجامی معین نشده و درنتیجه هویت دادخواست دهنده معلوم نباشد، دادخواست بلااثرمیماند و پس از انقضای مهلت فرجامخواهی بموجب قرار دادگاهی كه دادخواست به آنجا داده شده، رد میشود. قرار یادشده ظرف بیست روز از تاریخالصاق بهدیوار دفتر دادگاه صادركننده، قابل شكایت در دیوانعالی كشور میباشد. رأی دیوان قطعی است.
ماده 385 - درصورتی كه دادخواست فرجامخواهی تكمیل باشد، مدیر دفتر دادگاه یك نسخه ازدادخواست و پیوستهای آن را برای طرف دعوا،ارسال میدارد تا ظرف بیست روز بهطور كتبی پاسخ دهد. پس از انقضای مهلت یادشده اعم از این كه پاسخی رسیده یا نرسیده باشد، پرونده را همراه باپرونده مربوط به رأی فرجام خواسته، به دیوانعالی كشور میفرستد.
ماده 386 - درخواست فرجام ، اجرای حكم را تا زمانی كه حكم نقض نشده است به تأخیر نمیاندازد و لكن به ترتیب زیر عمل میگردد:
الف - چنانچه محكومُبه مالی باشد، درصورت لزوم به تشخیص دادگاه قبل از اجراء از محكومله تأمین مناسب اخذ خواهد شد.
ب - چنانچه محكومُبه غیرمالی باشد و به تشخیص دادگاه صادركننده حكم، محكوم علیه تأمین مناسب بدهد اجرای حكم تا صدور رأی فرجامیبه تأخیر خواهد افتاد.
ماده 387 - هرگاه از رأی قابل فرجام در مهلت مقرر قانونی فرجامخواهی نشده، یا به هر علتی در آنموارد قرار رد دادخواست فرجامی صادر وقطعی شده باشد و ذینفع مدعی خلاف شرع یا قانون بودن آن رأی باشد، میتواند از طریق دادستان كل كشور تقاضای رسیدگی فرجامی بنماید .تقاضای یادشده مستلزم تقدیم دادخواست و پرداخت هزینه دادرسی فرجامی است.
تبصره - مهلت تقدیم دادخواست یك ماه حسب مورد از تاریخ انقضاء مهلت فرجامخواهی یا قطعی شدن قرار رد دادخواست فرجامی یا ابلاغرأی دیوان عالی كشور درخصوص تأیید قرار رد دادخواست فرجامی میباشد.
ماده 388 - دفتر دادستان كلكشور دادخواست رسیدگی فرجامی را دریافت و درصورت تكمیل بودن آن از جهت ضمائم و مستندات و هزینهدادرسی برابر مقررات، آن را ثبت و به ضمیمه پرونده اصلی بهنظر دادستان كلكشور میرساند.
دادستان كل چنانچه ادعای آنها را درخصوص مخالفت بین رأی با موازین شرع یا قانون، مقرون به صحت تشخیص دهد، از دیوانعالی كشور درخواستنقض آن را مینماید. درصورت نقض رأی در دیوانعالی كشور، برابر مقررات مندرج در مبحث ششم این قانون اقدام خواهد شد.
تبصره - چنانچه دادخواست تقدیمی ناقص باشد دفتر دادستان كل كشور به تقدیمكننده دادخواست ابلاغ مینماید كه ظرف ده روز از آن رفع نقصكند. هرگاه در مهلت مذكور اقدام به رفع نقص نشود دادخواست قابل ترتیب اثر نخواهد بود. دادخواست خارج از مهلت نیز قابل ترتیب اثر نیست.
ماده 389 - پس از درخواست نقض از طرف دادستان كل، محكوم علیه رأی یادشده میتواند با ارایه گواهی لازم بهدادگاه اجرا كننده رأی، تقاضایتوقف اجرای آن را بنماید.
دادگاه مكلف است پس از اخذ تأمین مناسب دستور توقف اجرا را تا پایان رسیدگی دیوانعالی كشور صادر نماید.
مبحث چهارم - ترتیب رسیدگی
ماده 390 - پس از وصول پرونده به دیوانعالی كشور، رئیس دیوان یا یكی از معاونان وی پرونده رابا رعایت نوبت و ترتیب وصول به یكی ازشعب دیوان ارجاع مینماید شعبه مرجوعالیه به نوبت رسیدگی میكند مگر در مواردی كه به موجب قانون یا به تشخیص رئیس دیوانعالی كشور،رسیدگی خارج از نوبت ضروری باشد.
ماده 391 - پس از ارجاع پرونده نمیتوان آن را از شعبه مرجوعالیه اخذ و به شعبه دیگر ارجاع كرد مگر به تجویز قانون، رعایت مفاد این ماده درمورد رسیدگی كلیه دادگاهها نیز الزامی است.
ماده 392 - رئیس شعبه، موضوع دادخواست فرجامی را مطالعه و گزارش تهیه میكند یا بهنوبت، بهیكی از اعضای شعبه برای تهیه گزارش ارجاعمینماید.
گزارش باید جامع یعنی حاوی جریان ماهیت دعوا و بررسی كامل در اطراف اعتراضات فرجامخواه و جهات قانونی مورد رسیدگی فرجامی با ذكراستدلال باشد.
عضو شعبه مكلف است ضمن مراجعه به پرونده برای تهیه گزارش، چنانچه از هریك از قضات كه در آن پرونده دخالت داشتهاند تخلف از مواد قانونی،یا اعمال غرض و بیاطلاعی از مبانی قضایی مشاهده نمود، آن را بهطور مشروح و با استدلال درگزارش خود تذكر دهد. به دستور رئیس شعبه رونوشتیاز گزارش یادشده به دادگاه عالی انتظامی قضات ارسال خواهد شد.
ماده 393 - رسیدگی در دیوانعالی كشور بدون حضور اصحاب دعوا صورت میگیرد مگر در موردی كه شعبه رسیدگیكننده دیوان، حضور آنان رالازم بداند.
ماده 394 - برگهای احضاریه بهدادگاه بدوی محل اقامت هریك از طرفین فرستاده میشود. آن دادگاه مكلف است احضاریه را بهمحض وصول،ابلاغ و رسید آن را به دیوانعالی كشور ارسال نماید.
ماده 395 - در موقع رسیدگی، عضو ممیز گزارش پرونده و مفاد اوراقی را كه لازم است قرائت مینماید و طرفین یا وكلاء آنان در صورت حضورمیتوانند با اجازه رئیس شعبه مطالب خود را اظهار نمایند و همچنین نماینده دادستان كل در موارد قانونی نظر خود را اظهار مینماید.
اظهارات اشخاص فوقالذكر درصورت جلسه قید و به امضای آنان میرسد . عضو ممیز باتوجه به اظهارات آنان میتواند قبل از صدور رأی، گزارش خودرا اصلاح نماید.
ماده 396 - پس ازاقدام طبق مقررات مواد فوق، شعبه رسیدگی كننده طبق نظر اكثریت در ابرام یا نقض رأی فرجام خواسته اتخاذ تصمیم مینمایداگر رأی مطابق قانون و دلایل موجود در پرونده باشد ضمن ابرام آن، پرونده را به دادگاه صادركننده اعاده مینماید والا طبق مقررات آتی اقدام خواهدشد.
مبحث پنجم - مهلت فرجامخواهی
ماده 397 - مهلت درخواست فرجامخواهی برای اشخاص ساكن ایران بیست روز و برای اشخاص مقیم خارج دو ماه میباشد.
ماده 398 - ابتدای مهلت فرجامخواهی به قرار زیر است:
الف - برای احكام و قرارهای قابل فرجامخواهی دادگاه تجدیدنظر استان از روز ابلاغ.
ب - برای احكام و قرارهای قابلتجدیدنظر دادگاه بدوی كه نسبت به آن تجدیدنظرخواهی نشده از تاریخ انقضای مهلت تجدید نظر.
ماده 399 - اگر فرجامخواهی بهواسطه مغایر بودن دو حكم باشد ابتدای مهلت، تاریخ آخرین ابلاغ هریك از دو حكم خواهد بود.
ماده 400 - مقررات مواد (337) و (338) این قانون در مورد فرجامخواهی از احكام و قرارها نیز لازمالرعایه میباشد.
مبحث ششم - اقدامات پس از نقض
ماده 401 - پس از نقض رأی دادگاه در دیوانعالی كشور، رسیدگی مجدد بهدادگاهی كه بهشرح زیر تعیین میگردد ارجاع میشود و دادگاهمرجوعالیه مكلف به رسیدگی میباشد:
الف - اگر رأی منقوض بهصورت قرار بوده و یا حكمی باشد كه بهعلت نقص تحقیقات نقض شده است، رسیدگی مجدد بهدادگاه صادركننده آنارجاع میشود.
ب - اگر رأی بهعلت عدم صلاحیت دادگاه نقض شده باشد، به دادگاهی كه دیوانعالی كشور صالح بداند ارجاع میگردد.
ج - در سایر موارد نقض، پرونده به شعبه دیگر از همان حوزه دادگاه كه رأی منقوض را صادر نموده ارجاع میشود و اگر آن حوزه بیش از یكشعبه دادگاه نداشته باشد به نزدیكترین دادگاه حوزه دیگر ارجاع میشود.
ماده 402 - درصورت نقض رأی بهعلت نقص تحقیقات، دیوانعالی كشور مكلف است نواقص را بهصورت یكجا و مشروح ذكر نماید.
ماده 403 - اگر رأی مورد درخواست فرجام از نظر احتساب محكوم به یا خسارات یا مشخصات طرفین دعوا و نظیر آن متضمن اشتباهی باشد كهبهاساس رأی لطمه وارد نكند، دیوانعالی كشورآن را اصلاح و رأی را ابرام مینماید. همچنین اگر رأی دادگاه بهصورت حكم صادر شود ولی از حیثاستدلال و نتیجه منطبق با قرار بوده و متضمن اشكال دیگری نباشد، دیوانعالی كشور آن را قرار تلقی و تأیید مینماید و نیز آن قسمت از رأی دادگاه كهخارج از خواسته خواهان صادر شده باشد، نقض بلاارجاع خواهد شد.
تبصره - هرگاه سهو یا اشتباه یادشده دراین ماده در رأی فرجامی واقع شود، تصحیح آن با دیوانعالی كشور خواهد بود.
ماده 404 - رأی فرجامی دیوانعالی كشور نمیتواند مورد استفاده غیرطرفین فرجامخواهی قرار گیرد، مگر در مواردیكه رأی یادشده قابل تجزیه وتفكیك نباشد كه در این صورت نسبت به اشخاص دیگر هم كه مشمول رأی فرجامخواسته بوده و درخواست فرجام نكردهاند، تسری خواهد داشت.
ماده 405 - دادگاه مرجوعالیه به شرح زیر اقدام مینماید:
الف - درصورت نقض حكم بهعلت نقص تحقیقات، تحقیقات مورد نظر دیوانعالی كشور را انجام داده، سپس با در نظرگرفتن آن مبادرت بهصدور رأی مینماید.
ب - در صورت نقض قرار، دادگاه مكلف است برابر رأی دیوانعالی كشور به دعوا رسیدگی كند مگر اینكه بعد از نقض، سبب تازهای برای امتناعاز رسیدگی به ماهیت دعوا حادث گردد. دراینخصوص چنانچه قرار منقوض ابتدائاً در مرحله تجدید نظر صادر شده باشد، بهدادگاه صادركننده قرارارجاع میشود و اگر در تأیید قرار دادگاه بدوی بوده، پرونده برای رسیدگی به همان دادگاه بدوی ارجاع میگردد.
ماده 406 - درمورد ماده قبل و سایر موارد نقض حكم، دادگاه مرجوعالیه با لحاظ رأی دیوانعالی كشور و مندرجات پرونده، اگر اقدام دیگری رالازم نداند، بدون تعیین وقت، رسیدگی كرده و مبادرت به انشاء رأی مینماید و الا با تعیین وقت و دعوت از طرفین، اقدام لازم را معمول و انشاء رأیخواهد نمود.
ماده 407 - هرگاه یكی از دو رأی صادره كه مغایر با یكدیگر شناخته شده، موافق قانون بوده و دیگری نقض شده باشد، رأی معتبر لازمالاجرامیباشد و چنانچه هر دو رأی نقض شود برابر ماده قبل (ماده 406) اقدام خواهد شد.
ماده 408 - درصورتی كه پس از نقض حكم فرجامخواسته در دیوانعالی كشور دادگاه با ذكر استدلال طبق رأی اولیه اقدام به صدور رأی اصرارینماید و این رأی مورد درخواست رسیدگی فرجامی واقع شود، شعبه دیوان عالی كشور در صورت پذیرش استدلال، رأی دادگاه را ابرام، درغیراینصورت پرونده در هیأت عمومی شعب حقوقی مطرح و چنانچه نظر شعبه دیوان عالی كشور مورد ابرام قرار گرفت حكم صادره نقض و پرونده بهشعبه دیگری ارجاع خواهد شد. دادگاه مرجوعالیه طبق استدلال هیات عمومی دیوانعالی كشور حكم مقتضی صادر مینماید. این حكم در غیر مواردمذكور در ماده (326) قطعی میباشد.
ماده 409 - برای تجدید رسیدگی به دعوا پس از نقض، تقدیم دادخواست جدید لازم نیست.
ماده 410 - در رأی دیوانعالی كشور نام و مشخصات و محل اقامت طرفین و حكم یا قراری كه از آن فرجام خواسته شده است و خلاصهاعتراضات و دلایلی كه موجب نقض یا ابرام حكم یا قرار میشود بهطور روشن و كامل ذكر میگردد و پس از امضاء آن در دفتر مخصوص با قید شماره وتاریخ ثبت خواهد شد.
ماده 411 - مقررات ماده (326) نسبت به احكام صادره از دادگاه تجدیدنظر و شعب دیوانعالی كشور لازمالرعایه میباشد.
ماده 412 - مرجع رسیدگی به ادعای موضوع ماده (326) نسبت به احكام دادگاه تجدیدنظر، دیوانعالی كشور است كه چنانچه پس از رسیدگی آنرانقض نمود جهت رسیدگی به یكی از شعب دادگاه تجدیدنظر همان استان و یا در صورت فقدان شعبه دیگر به نزدیكترین شعبه دادگاه تجدیدنظر استاندیگر ارسال میدارد.
مرجع رسیدگی به ادعای مذكور نسبت به احكام شعب دیوانعالی كشور، رئیس دیوانعالی كشور است كه پس از رسیدگی و نقض آن، رسیدگی بهپرونده را به شعبه دیگر دیوانعالی كشور ارجاع مینماید.
مبحث هفتم - فرجام تبعی
ماده 413 - فرجامخوانده میتواند فقط در ضمن پاسخی كه به دادخواست فرجامی میدهد از حكمی كه مورد شكایت فرجامی است نسبت بهجهتی كه آن را به ضرر خود یا خلاف موازین شرعی و مقررات قانونی میداند تبعاً درخواست رسیدگی فرجامی نماید در این صورت درخواست فرجامتبعی به طرف ابلاغ میشود كه ظرف مدت بیست روز به طور كتبی پاسخ دهد، هر چند مدت مقرر برای درخواست فرجام نسبت به او منقضی شدهباشد.
ماده 414 - فرجام تبعی فقط در مقابل فرجام خواه و از كسی كه طرف درخواست فرجام واقع شده، پذیرفته میشود.
ماده 415 - اگر فرجام خواه دادخواست فرجامی خود را استرداد نماید و یا دادخواست او رد شود حق درخواست فرجام تبعی ساقط میشود و اگردرخواست فرجام تبعی شده باشد بلااثر میگردد.
ماده 416 - هیچیك از شرایط مذكور در مواد (380) و (381) در فرجام تبعی جاری نیست.
فصل دوم - اعتراض شخص ثالث
ماده 417 - اگر درخصوص دعوایی، رأیی صادره شود كه بهحقوق شخص ثالث خللی وارد آورد و آن شخص یا نماینده او در دادرسی كه منتهی بهرأی شده است بهعنوان اصحاب دعوا دخالت نداشته باشد، میتواند نسبت به آن رأی اعتراض نماید.
ماده 418 - درمورد ماده قبل، شخص ثالث حق دارد بههرگونه رأی صادره از دادگاههای عمومی، انقلاب و تجدیدنظر اعتراض نماید و نسبت بهحكم داور نیز كسانی كه خود یا نماینده آنان در تعیین داور شركت نداشتهاند میتوانند بهعنوان شخص ثالث اعتراض كنند.
ماده 419 - اعتراض شخص ثالث بر دو قسم است:
الف - اعتراض اصلی عبارتست از اعتراضی كه ابتدا از طرف شخص ثالث صورت گرفته باشد.
ب - اعتراض طاری (غیراصلی) عبارتست از اعتراض یكی از طرفین دعوا به رأیی كه سابقا" دریك دادگاه صادر شده و طرف دیگر برای اثباتمدعای خود، در اثنای دادرسی آن رأی را ابراز نموده است.
ماده 420 - اعتراض اصلی باید بهموجب دادخواست و به طرفیت محكومله و محكومعلیه رأی مورد اعتراض باشد. این دادخواست بهدادگاهیتقدیم میشود كه رأی قطعی معترضعنه را صادر كرده است. ترتیب دادرسی مانند دادرسی نخستین خواهد بود.
ماده 421 - اعتراض طاری در دادگاهی كه دعوا در آن مطرح است بدون تقدیم دادخواست بعمل خواهد آمد، ولی اگر درجه دادگاه پایینتر ازدادگاهی باشد كه رأی معترضعنه را صادر كرده، معترض دادخواست خود را به دادگاهی كه رأی را صادر كرده است تقدیم مینماید و موافق اصول، درآن دادگاه رسیدگی خواهدشد.
ماده 422 - اعتراض شخص ثالث قبل از اجرای حكم مورد اعتراض، قابل طرح است و بعد از اجرای آن درصورتی میتوان اعتراض نمود كه ثابتشود حقوقی كه اساس و مأخذ اعتراض است به جهتی از جهات قانونی ساقط نشده باشد.
ماده 423 - درصورت وصول اعتراض طاری از طرف شخص ثالث چنانچه دادگاه تشخیص دهد حكمی كه درخصوص اعتراض یادشده صادرمیشود مؤثر در اصل دعوا خواهد بود، تا حصول نتیجه اعتراض، رسیدگی به دعوا را بهتأخیر میاندازد. در غیر اینصورت به دعوای اصلی رسیدگیكرده رأی میدهد و اگر رسیدگی به اعتراض برابر ماده (421) با دادگاه دیگری باشد بهمدت بیست روز به اعتراضكننده مهلت داده میشود كهدادخواست خود را بهدادگاه مربوط تقدیم نماید.
چنانچه در مهلت مقرر اقدام نكند دادگاه رسیدگی به دعوا را ادامه خواهد داد.
ماده 424 - اعتراض ثالث موجب تأخیر اجرای حكم قطعی نمیباشد. در مواردی كه جبران ضرر و زیان ناشی از اجرای حكم ممكن نباشد دادگاهرسیدگیكننده به اعتراض ثالث به درخواست معترض ثالث پس از اخذ تأمین مناسب قرار تأخیر اجرای حكم را برای مدت معین صادر میكند.
ماده 425 - چنانچه دادگاه پس از رسیدگی، اعتراض ثالث را وارد تشخیص دهد، آن قسمت از حكم را كه مورد اعتراض قرار گرفته نقض مینماید واگر مفاد حكم غیرقابل تفكیك باشد، تمام آن الغاء خواهد شد.
فصل سوم - اعاده دادرسی
مبحث اول - جهات اعاده دادرسی
ماده 426 - نسبت به احكامی كه قطعیت یافته ممكن است به جهات ذیل درخواست اعاده دادرسی شود:
1 - موضوع حكم، مورد ادعای خواهان نبوده باشد.
2 - حكم بهمیزان بیشتر از خواسته صادر شده باشد.
3 - وجود تضاد در مفاد یك حكم كه ناشی از استناد به اصول یا به مواد متضاد باشد.
4 - حكم صادره با حكم دیگری درخصوص همان دعوا و اصحاب آن، كه قبلا" توسط همان دادگاه صادر شده است متضاد باشد بدون آنكه سببقانونی موجب این مغایرت باشد.
5 - طرف مقابل درخواستكننده اعاده دادرسی حیله و تقلبی بهكار برده كه در حكم دادگاه مؤثر بوده است.
6 - حكم دادگاه مستند به اسنادی بوده كه پس از صدور حكم، جعلی بودن آنها ثابت شده باشد.
7 - پس از صدور حكم، اسناد و مداركی بهدست آید كه دلیل حقانیت درخواستكننده اعاده دادرسی باشد و ثابت شود اسناد و مدارك یادشده درجریان دادرسی مكتوم بوده و دراختیار متقاضی نبوده است.
مبحث دوم - مهلت درخواست اعاده دادرسی
ماده 427 - مهلت درخواست اعاده دادرسی برای اشخاص مقیم ایران بیست روز و برای اشخاص مقیم خارج از كشور دو ماه به شرح زیر میباشد:
1 - نسبت به آرای حضوری قطعی، از تاریخ ابلاغ.
2 - نسبت به آرای غیابی، از تاریخ انقضای مهلت واخواهی و درخواست تجدیدنظر.
تبصره - در مواردی كه درخواست كننده اعاده دادرسی عذر موجهی داشته باشد طبق ماده (306) این قانون عمل میشود.
ماده 428 - چنانچه اعاده دادرسی به جهت مغایربودن دو حكم باشد ابتدای مهلت از تاریخ آخرین ابلاغ هریك از دو حكم است.
ماده 429 - درصورتی كه جهت اعاده دادرسی جعلی بودن اسناد یا حیله و تقلب طرف مقابل باشد، ابتدای مهلت اعاده دادرسی، تاریخ ابلاغ حكمنهایی مربوط به اثبات جعل یا حیله و تقلب میباشد.
ماده 430 - هرگاه جهت اعاده دادرسی وجود اسناد و مداركی باشد كه مكتوم بوده، ابتدای مهلت از تاریخ وصول اسناد و مدارك یا اطلاع از وجودآن محاسبه میشود. تاریخ یادشده باید در دادگاهی كه بهدرخواست رسیدگی میكند، اثبات گردد.
ماده 431 - مفاد مواد (337) و (338) این قانون در اعاده دادرسی نیز رعایت میشود.
مبحث سوم - ترتیب درخواست اعاده دادرسی و رسیدگی
ماده 432 - اعاده دادرسی بر دو قسم است:
الف - اصلی كه عبارتست از این كه متقاضی اعاده دادرسی بهطور مستقل آن را درخواست نماید.
ب - طاری كه عبارتست از این كه در اثنای یك دادرسی حكمی بهعنوان دلیل ارائه شود و كسی كه حكم یادشده علیه او ابراز گردیده نسبت به آندرخواست اعاده دادرسی نماید.
ماده 433 - دادخواست اعاده دادرسی اصلی به دادگاهی تقدیم میشود كه صادركننده همان حكم بوده است و درخواست اعاده دادرسی طاری بهدادگاهی تقدیم میگردد كه حكم در آنجا بهعنوان دلیل ابراز شده است.
تبصره - پس از درخواست اعاده دادرسی طاری باید دادخواست لازم ظرف سه روز به دفتر دادگاه تقدیم گردد.
ماده 434 - دادگاهی كه دادخواست اعاده دادرسی طاری را دریافت میدارد مكلف است آن را به دادگاه صادركننده حكم ارسال نماید و چنانچهدلایل درخواست را قوی بداند و تشخیص دهد حكمی كه درخصوص درخواست اعاده دادرسی صادر میگردد مؤثر در دعوا میباشد، رسیدگی بهدعوای مطروحه را در قسمتی كه حكم راجع به اعاده دادرسی در آن مؤثر است تا صدور حكم نسبت به اعاده دادرسی بهتأخیر میاندازد و در غیر اینصورت به رسیدگی خود ادامه میدهد.
تبصره - چنانچه دعوایی در دیوانعالی كشور تحت رسیدگی باشد و درخواست اعاده دادرسی نسبت به آن شود، درخواست به دادگاه صادركنندهحكم ارجاع میگردد. درصورت قبول درخواست یادشده از طرف دادگاه، رسیدگی در دیوانعالی كشور تا صدور حكم متوقف خواهد شد.
ماده 435 - در دادخواست اعاده دادرسی مراتب زیر درج میگردد:
1 - نام و نام خانوادگی و محل اقامت و سایر مشخصات درخواستكننده و طرف او.
2 - حكمی كه مورد درخواست اعاده دادرسی است.
3 - مشخصات دادگاه صادركننده حكم.
4 - جهتی كه موجب درخواست اعاده دادرسی شده است.
در صورتیكه درخواست اعاده دادرسی را وكیل تقدیم نماید باید مشخصات او در دادخواست ذكر و وكالتنامه نیز پیوست دادخواست گردد.
تبصره - دادگاه صالح بدواً در مورد قبول یا رد درخواست اعاده دادرسی قرار لازم را صادر مینماید و در صورت قبول درخواست مبادرت بهرسیدگی ماهوی خواهد نمود.
سایر ترتیبات رسیدگی مطابق مقررات مربوط به دعاوی است.
ماده 436 - در اعاده دادرسی به جز آنچه كه در دادخواست اعاده دادرسی ذكر شده است، جهت دیگری مورد رسیدگی قرار نمیگیرد.
ماده 437 - با درخواست اعاده دادرسی و پس از صدور قرار قبولی آن به شرح ذیل اقدام میگردد:
الف - چنانچه محكوم به غیر مالی باشد اجرای حكم متوقف خواهد شد.
ب - چنانچه محكوم به مالی است و امكان اخذ تأمین و جبران خسارت احتمالی باشد به تشخیص دادگاه از محكومله تأمین مناسب اخذ واجرای حكم ادامه مییابد.
ج - در مواردی كه درخواست اعاده دادرسی مربوط به یك قسمت از حكم باشد حسب مورد مطابق بندهای (الف) و (ب) اقدام میگردد.
ماده 438 - هرگاه پس از رسیدگی، دادگاه درخواست اعاده دادرسی را وارد تشخیص دهد، حكم مورد اعاده دادرسی را نقض و حكم مقتضی صادرمینماید. درصورتی كه درخواست اعاده دادرسی راجع به قسمتی از حكم باشد، فقط همان قسمت نقض یا اصلاح میگردد. این حكم از حیثتجدیدنظر و فرجام خواهی تابع مقررات مربوط خواهد بود.
ماده 439 - اگر جهت اعاده دادرسی مغایرت دو حكم باشد، دادگاه پس از قبول اعاده دادرسی حكم دوم را نقض و حكم اول به قوت خود باقیخواهد بود.
ماده 440 - نسبت به حكمی كه پس از اعاده دادرسی صادر میگردد، دیگر اعاده دادرسی از همان جهت پذیرفته نخواهد شد.
ماده 441 - در اعاده دادرسی غیر از طرفین دعوا شخص دیگری به هیچعنوان نمیتواند داخل در دعوا شود.
باب ششم - مواعد
فصل اول - تعیین و حساب مواعد
ماده 442 - مواعدی را كه قانون تعیین نكرده است دادگاه معین خواهد كرد. موعد دادگاه باید به مقداری باشد كه انجام امر مورد نظر در آن امكانداشته باشد. موعد به سال یا ماه یا هفته و یا روز تعیین خواهد شد.
ماده 443 - از نظر احتساب موارد قانونی، سال دوازده ماه، ماه سی روز، هفته هفت روز و شبانه روز بیست و چهار ساعت است .
ماده 444 - چنانچه روز آخر موعد، مصادف با روز تعطیل ادارات باشد و یا به جهت آماده نبودن دستگاه قضایی مربوط امكان اقدامی نباشد، آنروز بهحساب نمیآید و روز آخر موعد، روزی خواهد بود كه ادارات بعد از تعطیل یا رفع مانع باز میشوند.
ماده 445 - موعدی كه ابتدای آن تاریخ ابلاغ یا اعلام ذكر شده است، روز ابلاغ و اعلام و همچنین روز اقدام جزء مدت محسوب نمیشود.
ماده 446 - كلیه مواعد مقرر دراین قانون از قبیل واخواهی و تكمیل دادخواست برای افراد مقیم خارج از كشور دو ماه از تاریخ ابلاغ میباشد.
ماده 447 - چنانچه دریك دعوا خواندگان متعدد باشند، طولانیترین موعدی كه در مورد یك نفر از آنان رعایت میشود شامل دیگران نیز خواهدشد.
ماده 448 - چنانچه در روزی كه دادگاه برای حضور اصحاب دعوا تعیین كرده است مانعی برای رسیدگی پیشآید، انقضای موعد، روزی خواهد بودكه دادگاه برای رسیدگی تعیین میكند.
ماده 449 - مواعدی كه دادگاه تاریخ انقضای آن را معین كرده باشد در همان تاریخ منقضی خواهد شد.
فصل دوم - دادن مهلت و تجدید موعد
ماده 450 - مهلت دادن در مواعدی كه ازسوی دادگاه تعیین میگردد، فقط برای یكبار مجاز خواهد بود، مگر درصورتی كه در اعلام موعد سهو یاخطایی شده باشد و یا متقاضی مهلت ثابت نماید كه عدم انجام كار مورد درخواست دادگاه به علت وجود مانعی بوده كه رفع آن در توان او نبوده است.
تبصره - مقررات مربوط به مواعد شامل تجدید جلسات دادرسی نمیباشد.
ماده 451 - تجدید مهلت قانونی در مورد اعتراض به حكم غیابی و تجدیدنظرخواهی و فرجامخواهی و اعاده دادرسی ممنوع است. مگر درموردی كه قانون تصریح كرده باشد.
ماده 452 - مهلت دادن پس از انقضای مواعدی كه قانون تعیین كرده، درغیر موارد یادشده در ماده فوق درصورتی مجاز است كه دراعلام موعدسهو یا خطایی شده باشد و یا متقاضی مهلت ثابت نماید كه عدم استفاده از موعد قانونی بعلت وجود یكی از عذرهای مذكور در ماده (306) این قانونبوده است.
ماده 453 - درصورت قبول استمهال، مهلت جدیدی متناسب با رفع عذر كه در هرحال از مهلت قانونی بیشتر نباشد تعیین میشود.
باب هفتم - داوری
ماده 454 - كلیه اشخاصی كه اهلیت اقامه دعوا دارند میتوانند با تراضی یكدیگر منازعه و اختلاف خود را خواه در دادگاهها طرح شده یا نشدهباشد و درصورت طرح در هر مرحلهای از رسیدگی باشد، به داوری یك یا چند نفر ارجاع دهند.
ماده 455 - متعاملین میتوانند ضمن معامله ملزم شوند و یا بهموجب قرارداد جداگانه تراضی نمایند كه درصورت بروز اختلاف بین آنان به داوریمراجعه كنند و نیز میتوانند داور یا داوران خود را قبل یا بعد از بروز اختلاف تعیین نمایند.
تبصره - دركلیه موارد رجوع بهداور، طرفین میتوانند انتخاب داور یا داوران را به شخص ثالث یا دادگاه واگذار كنند.
ماده 456 - درمورد معاملات و قراردادهای واقع بین اتباع ایرانی و خارجی، تا زمانیكه اختلافی ایجادنشده است طرف ایرانی نمیتواند بهنحویاز انحاء ملتزم شود كه درصورت بروز اختلاف حل آن را بهداور یا داوران یا هیأتی ارجاع نماید كه آنان دارای همان تابعیتی باشند كه طرف معامله دارد.هر معامله و قراردادی كه مخالف این منع قانونی باشد در قسمتی كه مخالفت دارد باطل و بلااثر خواهد بود.
ماده 457 - ارجاع دعاوی راجع به اموال عمومی و دولتی بهداوری پس از تصویب هیأتوزیران و اطلاع مجلس شورای اسلامی صورت میگیرد.در مواردی كه طرف دعوا خارجی و یا موضوع دعوا از موضوعاتی باشد كه قانون آن را مهم تشخیص داده، تصویب مجلس شورای اسلامی نیز ضروریاست.
ماده 458 - در هر مورد كه داور تعیین میشود باید موضوع و مدت داوری و نیز مشخصات طرفین و داور یا داوران بهطوری كه رافع اشتباه باشدتعیین گردد. درصورتی كه تعیین داور بعد از بروز اختلاف باشد، موضوع اختلاف كه بهداوری ارجاع شده باید بهطور روشن مشخص و مراتب به داورانابلاغ شود.
تبصره - قراردادهای داوری كه قبل از اجرای این قانون تنظیم شدهاند با رعایت اصل یكصد و سی و نهم (139) قانون اساسی تابع مقررات زمانتنظیم میباشند.
ماده 459 - درمواردی كه طرفین معامله یا قرارداد متعهد به معرفی داور شده ولی داور یا داوران خود را معین نكرده باشند و در موقع بروز اختلافنخواهند و یا نتوانند در معرفی داور اختصاصی خود اقدام و یا در تعیین داور ثالث تراضی نمایند و تعیین داور بهدادگاه یا شخص ثالث نیز محول نشدهباشد، یكطرف میتواند داور خود را معین كرده بهوسیله اظهارنامه رسمی بهطرف مقابل معرفی و درخواست تعیین داور نماید و یا نسبت به تعیینداور ثالث تراضی كند. دراینصورت طرف مقابل مكلف است ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ اظهارنامه داور خود را معرفی و یا در تعیین داور ثالث تراضینماید. هرگاه تا انقضای مدت یادشده اقدام نشود، ذینفع میتواند حسب مورد برای تعیین داور بهدادگاه مراجعه كند.
ماده 460 - در مواردیكه مقرر گردیده است حل اختلاف بهیك نفر داور ارجاع شود و طرفین نخواهند یا نتوانند در انتخاب داور تراضی نمایند ونیز در صورتی كه داور یكی ازطرفین فوت شود، یا استعفا دهد و طرف نامبرده نخواهد جانشین او را معین كند و یا در هر موردی كه انتخاب داور بهشخص ثالث واگذار شده و آن شخص از تعیین داور امتناع نماید یا تعیین داور از طرف او غیر ممكن باشد، هریك از طرفین میتوانند با معرفی داورمورد نظر خود وسیله اظهارنامه از طرف مقابل درخواست نماید كه ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ اظهارنامه نظر خود را در مورد داور واحد اعلام كند و یاحسب مورد در تعیین جانشین داور متوفی یا مستعفی یا داوری كه انتخاب او وسیله ثالث متعذر گردیده اقدام نماید. درصورتی كه با انقضای مهلت،اقدامی بهعمل نیاید،برابر قسمت اخیر ماده قبل عمل خواهد شد.
ماده 461 - هرگاه نسبت به اصل معامله یا قرارداد راجع به داوری بین طرفین اختلافی باشد دادگاه ابتدا به آن رسیدگی و اظهار نظر مینماید.
ماده 462 - درصورتی كه طرفین نسبت به دادگاه معینی برای انتخاب داور تراضی نكرده باشند، دادگاه صلاحیتدار برای تعیین داور، دادگاهیخواهد بود كه صلاحیت رسیدگی به اصل دعوا را دارد.
ماده 463 - هرگاه طرفین ملتزم شده باشند كه درصورت بروز اختلاف بین آنها شخص معینی داوری نماید و آن شخص نخواهد یا نتواند بهعنوانداور رسیدگی كند و به داور یا داوران دیگری نیز تراضی ننمایند، رسیدگی به اختلاف درصلاحیت دادگاه خواهد بود.
ماده 464 - درصورتی كه در قرارداد داوری، تعداد داور معین نشده باشد و طرفین نتوانند در تعیین داور یا داوران توافق كنند، هریك از طرفین بایدیك نفر داور اختصاصی معرفی و یك نفر بهعنوان داور سوم بهاتفاق تعیین نمایند.
ماده 465 - در هر مورد كه داور یا داوران، وسیله یك طرف یا طرفین انتخاب میشود، انتخابكننده مكلف است قبولی داوران را اخذ نماید.ابتدای مدت داوری روزی است كه داوران قبول داوری كرده و موضوع اختلاف و شرایط داوری و مشخصات طرفین و داوران به همه آنها ابلاغ شدهباشد.
ماده 466 - اشخاص زیر را هر چند با تراضی نمیتوان بهعنوان داور انتخاب نمود:
1 - اشخاصی كه فاقد اهلیت قانونی هستند.
2 - اشخاصی كه بهموجب حكم قطعی دادگاه و یا دراثر آن از داوری محروم شدهاند.
ماده 467 - در مواردیكه دادگاه بهجای طرفین یا یكی از آنان داور تعیین میكند، باید حداقل از بین دو برابر تعدادی كه برای داوری لازم است وواجد شرایط هستند داور یا داوران لازم را بهطریق قرعه معین نماید.
ماده 468 - دادگاه پس از تعیین داور یا داوران و اخذ قبولی، نام و نام خانوادگی و سایر مشخصات طرفین و موضوع اختلاف و نام و نام خانوادگیداور یا داوران و مدت داوری را كتباً به داوران ابلاغ مینماید. دراین مورد ابتدای مدت داوری تاریخ ابلاغ به همه داوران میباشد.
ماده 469 - دادگاه نمیتواند اشخاص زیر را به سمت داور معین نماید مگر با تراضی طرفین:
1 - كسانی كه سن آنان كمتر از بیست و پنج سال تمام باشد.
2 - كسانی كه در دعوا ذینفع باشند.
3 - كسانیكه با یكی از اصحاب دعوا قرابت سببی یا نسبی تا درجه دوم از طبقه سوم داشته باشند.
4 - كسانیكه قیم یا كفیل یا وكیل یا مباشر امور یكی از اصحاب دعوا میباشند یا یكی از اصحاب دعوا مباشر امور آنان باشد.
5 - كسانی كه خود یا همسرانشان وارث یكی از اصحاب دعوا باشند.
6 - كسانی كه با یكی از اصحاب دعوا یا با اشخاصی كه قرابت نسبی یا سببی تا درجه دوم از طبقه سوم با یكی از اصحاب دعوا دارند، درگذشتهیا حال دادرسی كیفری داشته باشند.
7 - كسانی كه خود یا همسرانشان و یا یكی از اقربای سببی یا نسبی تا درجه دوم از طبقه سوم او با یكی از اصحاب دعوا یا زوجه و یا یكی ازاقربای نسبی یا سببی تا درجه دوم از طبقه سوم او دادرسی مدنی دارند.
8 - كارمندان دولت در حوزه مأموریت آنان.
ماده 470 - كلیه قضات و كارمندان اداری شاغل در محاكم قضایی نمیتوانند داوری نمایند هرچند با تراضی طرفین باشد.
ماده 471 - درمواردی كه داور با قرعه تعیین میشود، هریك از طرفین میتوانند پس از اعلام در جلسه، درصورت حضور و درصورت غیبت ازتاریخ ابلاغ تا ده روز، داور تعیین شده را رد كنند، مگر اینكه موجبات رد بعدا" حادث شود كه دراینصورت ابتدای مدت روزی است كه علت رد حادثگردد. دادگاه پس از وصول اعتراض، رسیدگی مینماید و چنانچه اعتراض را وارد تشخیص دهد داور دیگری تعیین میكند.
ماده 472 - بعد از تعیین داور یا داوران، طرفین حق عزل آنان را ندارند مگر با تراضی.
ماده 473 - چنانچه داور پس از قبول داوری بدون عذر موجه از قبیل مسافرت یا بیماری و امثال آن در جلسات داوری حاضر نشده یا استعفا دهد ویا از دادن رأی امتناع نماید، علاوه بر جبران خسارات وارده تا پنج سال از حق انتخاب شدن به داوری محروم خواهد بود.
ماده 474 - نسبت به امریكه از طرف دادگاه بهداوری ارجاع میشود اگریكی از داوران استعفا دهد یا از دادن رأی امتناع نماید و یا در جلسه داوریدوبار متوالی حضور پیدا نكند دو داور دیگر بهموضوع رسیدگی و رأی خواهند داد. چنانچه بین آنان در صدور رأی اختلاف حاصل شود، دادگاه بهجایداوری كه استعفا داده یا از دادن رأی امتناع نموده یا دوبار متوالی در جلسه داوری حضور پیدا نكرده ظرف مدت ده روز داور دیگری بهقید قرعه انتخابخواهد نمود، مگر اینكه قبل از انتخاب به اقتضاء مورد، طرفین داور دیگری معرفی كرده باشند. دراینصورت مدت داوری از تاریخ قبول داور جدیدشروع میشود.
در صورتی كه داوران درمدت قرارداد داوری یا مدتی كه قانون معین كرده است نتوانند رأی بدهند و طرفین بهداوری اشخاص دیگر تراضی نكرده باشند،دادگاه به اصل دعوا وفق مقررات قانونی رسیدگی و رأی صادر مینماید.
تبصره - در موارد فوق رأی اكثریت داوران ملاك اعتبار است، مگر اینكه در قرارداد ترتیب دیگری مقرر شده باشد.
ماده 475 - شخص ثالثی كه برابر قانون بهدادرسی جلب شده یا قبل یا بعد از ارجاع اختلاف بهداوری وارد دعوا شده باشد، میتواند با طرفیندعوای اصلی درارجاع امر به داوری و تعیین داور یا داوران تعیین شده تراضی كند و اگر موافقت حاصل نگردید، به دعوای او برابر مقررات بهطورمستقل رسیدگی خواهد شد.
ماده 476 - طرفین باید اسناد و مدارك خود را بهداوران تسلیم نمایند. داوران نیز میتوانند توضیحات لازم را از آنان بخواهند و اگر برای اتخاذتصمیم جلب نظر كارشناس ضروری باشد، كارشناس انتخاب نمایند.
ماده 477 - داوران در رسیدگی و رأی، تابع مقررات قانون آیین دادرسی نیستند ولی باید مقررات مربوط به داوری را رعایت كنند.
ماده 478 - هرگاه ضمن رسیدگی مسایلی كشف شود كه مربوط به وقوع جرمی باشد و در رأی داور مؤثر بوده و تفكیك جهات مدنی از جزاییممكن نباشد و همچنین درصورتی كه دعوا مربوط به نكاح یا طلاق یا نسب بوده و رفع اختلاف در امری كه رجوع به داوری شده متوقف بر رسیدگی بهاصل نكاح یا طلاق یا نسب باشد، رسیدگی داوران تا صدور حكم نهایی از دادگاه صلاحیتدار نسبت به امر جزایی یا نكاح یا طلاق یا نسب متوقفمیگردد.
ماده 479 - ادعای جعل و تزویر در سند بدون تعیین عامل آن و یا درصورتی كه تعقیب وی به جهتی از جهات قانونی ممكن نباشد مشمول مادهقبل نمیباشد.
ماده 480 - حكم نهایی یادشده در ماده (478) توسط دادگاه ارجاعكننده دعوا به داوری یا دادگاهی كه داور را انتخاب كرده است بهداوران ابلاغمیشود و آنچه از مدت داوری در زمان توقف رسیدگی داوران باقی بوده از تاریخ ابلاغ حكم یادشده حساب میشود. هرگاه داور بدون دخالت دادگاهانتخاب شدهباشد، حكم نهایی وسیله طرفین یا یك طرف بهاو ابلاغ خواهد شد.
داوران نمیتوانند برخلاف مفاد حكمی كه در امر جزایی یا نكاح یا طلاق یا نسب صادر شده رأی بدهند.
ماده 481 - در موارد زیر داوری از بین میرود:
1 - با تراضی كتبی طرفین دعوا.
2 - با فوت یا حجر یكی از طرفین دعوا.
ماده 482 - رأی داور باید موجه ومدلل بوده و مخالف با قوانین موجد حق نباشد.
ماده 483 - درصورتی كه داوران اختیار صلح داشته باشند میتوانند دعوا را با صلح خاتمه دهند. دراینصورت صلحنامهایكه بهامضای داورانرسیده باشد معتبر و قابل اجراست.
ماده 484 - داوران باید از جلسهای كه برای رسیدگی یا مشاوره و یا صدور رأی تشكیل میشود مطلع باشند و اگر داور از شركت در جلسه یا دادنرأی یا امضای آن امتناع نماید، رأیی كه با اكثریت صادر میشود مناط اعتبار است مگر اینكه در قرارداد ترتیب دیگری مقرر شده باشد. مراتب نیز باید دربرگ رأی قید گردد. ترتیب تشكیل جلسه و نحوه رسیدگی و دعوت برای حضور در جلسه، توسط داوران تعیین خواهد شد. در مواردیكه ارجاع امربهداوری از طریق دادگاه بوده، دعوت بهحضور در جلسه بهموجب اخطاریه دفتر دادگاه بهعمل میآید.
تبصره - درمواردی كه طرفین به موجب قرارداد ملزم شدهاند كه درصورت بروز اختلاف بین آنان شخص یا اشخاص معینی داوری نماید اگر مدتداوری معین نشده باشد مدت آن سه ماه و ابتدای آن از روزی است كه موضوع برای انجام داوری به داور یا تمام داوران ابلاغ میشود. این مدت با توافقطرفین قابل تمدید است.
ماده 485 - چنانچه طرفین در قرارداد داوری طریق خاصی برای ابلاغ رأی داوری پیشبینی نكرده باشند، داور مكلف است رأی خود را بهدفتردادگاه ارجاعكننده دعوا به داور یا دادگاهی كه صلاحیت رسیدگی به اصل دعوا را دارد تسلیم نماید.
دفتر دادگاه اصل رأی را بایگانی نموده و رونوشت گواهی شده آن را بهدستور دادگاه برای اصحاب دعوا ارسال میدارد.
ماده 486 - هرگاه طرفین، رأی داور را بهاتفاق بطور كلی و یا قسمتی از آن را رد كنند، آن رأی در قسمت مردود بلااثر خواهد بود.
ماده 487 - تصحیح رأی داوری در حدود ماده (309) این قانون قبل از انقضای مدت داوری راساً با داور یا داوران است و پس از انقضای آن تا پایانمهلت اعتراض به رأی داور، به درخواست طرفین یا یكی از آنان با داور یا داوران صادر كننده رأی خواهد بود. داور یا داوران مكلفند ظرف بیست روز ازتاریخ تقاضای تصحیح رأی اتخاذ تصمیم نمایند. رأی تصحیحی بهطرفین ابلاغ خواهد شد. دراینصورت رسیدگی به اعتراض دردادگاه تا اتخاذ تصمیمداور یا انقضای مدت یادشده متوقف میماند.
ماده 488 - هرگاه محكومعلیه تا بیست روز بعد ازابلاغ، رأی داوری را اجرا ننماید، دادگاه ارجاعكننده دعوا بهداوری و یا دادگاهی كه صلاحیترسیدگی به اصل دعوا را دارد مكلف است بهدرخواست طرف ذینفع طبق رأی داور برگ اجرایی صادركند. اجرای رأی برابر مقررات قانونی میباشد.
ماده 489 - رأی داوری درموارد زیر باطل است و قابلیت اجرایی ندارد:
1 - رأی صادره مخالف با قوانین موجد حق باشد.
2 - داور نسبت به مطلبی كه موضوع داوری نبوده رأی صادر كرده است.
3 - داور خارج ازحدود اختیار خود رأی صادر نموده باشد. دراینصورت فقط آن قسمت از رأی كه خارج از اختیارات داور است ابطال میگردد.
4 - رأی داور پس از انقضای مدت داوری صادر و تسلیم شده باشد.
5 - رأی داور با آنچه در دفتر املاك یا بین اصحاب دعوا در دفتر اسناد رسمی ثبت شده و دارای اعتبار قانونی است مخالف باشد.
6 - رأی بهوسیله داورانی صادرشده كه مجازبه صدوررای نبودهاند.
7 - قرارداد رجوع بهداوری بیاعتبار بوده باشد.
ماده 490 - درمورد ماده فوق هریك از طرفین میتواند ظرف بیست روز بعد از ابلاغ رأی داور از دادگاهی كه دعوا را ارجاع به داوری كرده یادادگاهی كه صلاحیت رسیدگی به اصل دعوا را دارد، حكم به بطلان رأی داور را بخواهد در این صورت دادگاه مكلف است به درخواست رسیدگیكرده، هرگاه رأی از موارد مذكور در ماده فوق باشد حكم به بطلان آن دهد و تا رسیدگی به اصل دعوا و قطعی شدن حكم به بطلان، رأی داور متوقفمیماند.
تبصره - مهلت یادشده در این ماده و ماده (488) نسبت به اشخاصی كه مقیم خارج از كشور میباشند دو ماه خواهدبود. شروع مهلتهای تعیینشده در این ماده و ماده (488) برای اشخاصی كه دارای عذر موجه به شرح مندرج در ماده (306) این قانون و تبصره (1) آن بودهاند پس از رفع عذراحتساب خواهد شد.
ماده 491 - چنانچه اصل دعوا در دادگاه مطرح بوده و از این طریق بهداوری ارجاع شده باشد، درصورت اعتراض به رأی داور و صدور حكم بهبطلان آن، رسیدگی به دعوا تا قطعی شدن حكم بطلان رأی داور متوقف میماند.
تبصره - درمواردیكه ارجاع امر به داوری از طریق دادگاه نبوده و رأی داور باطل گردد، رسیدگی به دعوا در دادگاه با تقدیم دادخواست بهعملخواهد آمد.
ماده 492 - درصورتی كه درخواست ابطال رأی داور خارج ازموعد مقرر باشد دادگاه قرار رد درخواست را صادر مینماید.این قرار قطعی است.
ماده 493 - اعتراض به رأی داور مانع اجرای آن نیست، مگر آنكه دلایل اعتراض قوی باشد. دراینصورت دادگاه قرار توقف منع اجرای آن را تاپایان رسیدگی به اعتراض و صدور حكم قطعی صادر مینماید و در صورت اقتضاء تأمین مناسب نیز از معترض اخذ خواهد شد.
ماده 494 - چنانچه دعوا درمرحله فرجامی باشد، و طرفین با توافق تقاضای ارجاع امر به داوری را بنمایند یا مورد از موارد ارجاع به داوریتشخیص داده شود، دیوان عالی كشور پرونده را برای ارجاع به داوری به دادگاه صادركننده رأی فرجام خواسته ارسال میدارد.
ماده 495 - رأی داور فقط درباره طرفین دعوا و اشخاصی كه دخالت و شركت در تعیین داور داشتهاند و قائممقام آنان معتبر است و نسبت بهاشخاص دیگر تأثیری نخواهد داشت.
ماده 496 - دعاوی زیر قابل ارجاع به داوری نیست:
1 - دعوای ورشكستگی.
2 - دعاوی راجع به اصل نكاح، فسخ آن، طلاق و نسب.
ماده 497 - پرداخت حقالزحمه داوران بهعهده طرفین است مگرآن كه در قرارداد داوری ترتیب دیگری مقرر شده باشد.
ماده 498 - میزان حقالزحمه داوری براساس آییننامهای است كه هر سه سال یكبار توسط وزیر دادگستری تهیه و به تصویب رئیس قوه قضائیهخواهد رسید.
ماده 499 - درصورت تعدد داور، حقالزحمه بالسویه بین آنان تقسیم میشود.
ماده 500 - چنانچه بین داور و اصحاب دعوا قراردادی درخصوص میزان حقالزحمه منعقد شده باشد، برابر قرارداد عمل خواهد شد.
ماده 501 - هرگاه در اثر تدلیس، تقلب یا تقصیر درانجام وظیفه داوران ضرر مالی متوجه یك طرف یا طرفین دعوا گردد، داوران برابر موازین قانونیمسؤول جبران خسارت وارده خواهند بود.
باب هشتم - هزینه دادرسی و اعسار
فصل اول - هزینه دادرسی
ماده 502 - هزینه دادرسی عبارتست از:
1 - هزینه برگهایی كه بهدادگاه تقدیم میشود.
2 - هزینه قرارها و احكام دادگاه.
ماده 503 - هزینه دادخواست كتبی یا شفاهی اعم از دادخواست بدوی و اعتراض به حكم غیابی و متقابل و ورود و جلب ثالث و اعتراض شخصثالث و دادخواست تجدید نظر و فرجام و اعاده دادرسی و هزینه وكالتنامه و برگهای اجرایی و غیره همان است كه در ماده (3) قانون وصول برخی ازدرآمدهای دولت و مصرف آن در موارد معین - مصوب 1373 - و یا سایر قوانین تعیین شده است كه بهصورت الصاق و ابطال تمبر و یا واریز وجهبهحساب خزانه پرداخت میگردد.
فصل دوم - اعسار از هزینه دادرسی
ماده 504 - معسر از هزینه دادرسی كسی است كه به واسطه عدم كفایت دارایی یا عدم دسترسی به مال خود بهطور موقت قادر به تأدیه آن نیست.
ماده 505 - ادعای اعسار از پرداخت هزینه دادرسی ضمن درخواست نخستین یا تجدیدنظر یا فرجام مطرح خواهد شد. طرح این ادعا به موجبدادخواست جداگانه نیز ممكن است. اظهارنظر درمورد اعسار از هزینه تجدید نظرخواهی و یا فرجامخواهی با دادگاهی میباشد كه رأی مورددرخواست تجدید نظر و یا فرجام را صادر نموده است.
ماده 506 - درصورتی كه دلیل اعسار شهادت شهود باشد، باید شهادت كتبی حداقل دونفر از اشخاصی كه از وضعیت مالی و زندگانی او مطلعمیباشند به دادخواست ضمیمه شود.
در شهادتنامه، مشخصات و شغل و وسیله امرار معاش مدعی اعسار و عدم تمكن مالی او برای تأدیه هزینه دادرسی با تعیین مبلغ آن باید تصریح شدهو شهود منشأ اطلاعات و مشخصات كامل و اقامتگاه خود را بهطور روشن ذكر نمایند.
ماده 507 - مدیر دفتر ظرف دو روز از تاریخ وصول دادخواست اعسار، پرونده را بهنظر قاضی دادگاه میرساند تا چنانچه حضور شهود را درجلسهدادرسی لازم بداند به مدعی اعسار اخطار شود كه در روز مقرر شهود خود را حاضر نماید.
مدیر دفتر نسخه دیگر دادخواست را برای طرف دعوای اصلی ارسال و درضمن روز جلسه دادرسی را تعیین و ابلاغ مینماید. بههرحال حكم صادرهدرخصوص اعسار حضوری محسوب است.
ماده 508 - معافیت از هزینه دادرسی باید برای هر دعوا بهطور جداگانه تحصیل شود ولی معسر میتواند درتمام مراحل مربوط به همان دعوا ازمعافیت استفاده كند.
ماده 509 - درمورد دعاوی متعددی كه مدعی اعسار بریك نفر همزمان اقامه مینماید حكم اعساری كه نسبت به یكی از دعاوی صادر شود نسبتبه بقیه دعاوی نیز مؤثر خواهد بود.
ماده 510 - اگر معسر فوت شود، ورثه نمیتوانند از حكم اعسار هزینه دادرسی مورث استفاده نمایند، لكن فوت مورث درهریك از دادرسیهاینخستین و تجدید نظر و فرجام مانع جریان دادرسی در آن مرحله نیست و هزینه دادرسی از ورثه مطالبه میشود، مگرآنكه ورثه نیز اعسار خود را ثابتنمایند.
ماده 511 - هرگاه مدعی اعساردر دعوای اصلی محكومله واقع شود و از اعسار خارج گردد، هزینه دادرسی از او دریافت خواهد شد.
ماده 512 - از تاجر، دادخواست اعسار پذیرفته نمیشود. تاجری كه مدعی اعسار نسبت به هزینه دادرسی میباشد باید برابر مقررات قانون تجارتدادخواست ورشكستگی دهد. كسبه جزء مشمول این ماده نخواهند بود.
ماده 513 - پس ازاثبات اعسار، معسر میتواند از مزایای زیر استفاده نماید:
1 - معافیت موقت از تأدیه تمام یا قسمتی از هزینه دادرسی در مورد دعوائی كه برای معافیت از هزینه آن ادعای اعسار شدهاست.
2 - حق داشتن وكیل معاضدتی و معافیت موقت از پرداخت حقالوكاله.
ماده 514 - هرگاه معسر به تأدیه تمام یا قسمتی از هزینه دادرسی متمكن گردد، ملزم به تأدیه آن خواهد بود همچنین اگر با درآمدهای خود بتواندتمام یا قسمتی از هزینه دادرسی را بپردازد دادگاه با درنظر گرفتن مبلغ هزینه دادرسی و میزان درآمد وی و هزینههای ضروری زندگی مقدار و مدتپرداخت هزینه دادرسی را تعیین خواهد كرد.
باب نهم - مطالبه خسارت و اجبار به انجام تعهد
فصل اول - كلیات
ماده 515 - خواهان حق دارد ضمن تقدیم دادخواست یا در اثنای دادرسی و یا بهطور مستقل جبران خسارات ناشی از دادرسی یا تأخیر انجام تعهدیا عدم انجام آن را كه به علت تقصیر خوانده نسبت به اداء حق یا امتناع از آن به وی وارد شده یا خواهد شد ، همچنین اجرتالمثل را بهلحاظ عدمتسلیم خواسته یا تأخیر تسلیم آن ازباب اتلاف و تسبیب از خوانده مطالبه نماید.
خوانده نیز میتواند خسارتی را كه عمداً از طرف خواهان با علم به غیر محق بودن در دادرسی به او وارد شده از خواهان مطالبه نماید.
دادگاه در موارد یادشده میزان خسارت را پس از رسیدگی معین كرده و ضمن حكم راجع به اصل دعوا یا به موجب حكم جداگانه محكومعلیه را به تأدیهخسارت ملزم خواهد نمود.
در صورتی كه قرارداد خاصی راجع به خسارت بین طرفین منعقد شده باشد برابر قرارداد رفتار خواهد شد.
تبصره 1 - در غیر مواردی كه دعوای مطالبه خسارت مستقلاً یا بعد از ختم دادرسی مطرح شود مطالبه خسارتهای موضوع این ماده مستلزم تقدیمدادخواست نیست.
تبصره 2 - خسارت ناشی از عدمالنفع قابل مطالبه نیست و خسارت تأخیر تأدیه در موارد قانونی، قابل مطالبه میباشد.
ماده 516 - چنانچه هریك از طرفین از جهتی محكومله و از جهتی دیگر محكومعلیه باشند درصورت تساوی خسارت هریك در مقابل خسارتطرف دیگر به حكم دادگاه تهاتر خواهد شد درغیر این صورت نسبت به اضافه نیز حكم صادر میگردد.
ماده 517 - دعوائی كه بهطریق سازش خاتمه یافته باشد، حكم به خسارت نسبت به آن دعوا صادر نخواهد شد، مگر اینكه ضمن سازش نسبت بهخسارات وارده تصمیم خاصی اتخاذشده باشد.
ماده 518 - در مواردیكه مقدار هزینه و خسارات در قانون یا تعرفه رسمی معین نشده باشد، میزان آن را دادگاه تعیین مینماید.
فصل دوم - خسارات
ماده 519 - خسارات دادرسی عبارتست از هزینه دادرسی و حقالوكاله وكیل و هزینههای دیگری كه بهطور مستقیم مربوط به دادرسی و برایاثبات دعوا یا دفاع لازم بوده است از قبیل حقالزحمه كارشناسی و هزینه تحقیقات محلی.
ماده 520 - درخصوص مطالبه خسارت وارده، خواهان باید این جهت را ثابت نماید كه زیان وارده بلاواسطه ناشی از عدم انجام تعهد یا تأخیر آن ویا عدم تسلیم خواسته بوده است در غیراینصورت دادگاه دعوای مطالبه خسارت را رد خواهد كرد.
ماده 521 - هزینههایی كه برای اثبات دعوا یا دفاع ضرورت نداشته نمیتوان مطالبه نمود.
ماده 522 - در دعاویی كه موضوع آن دِین و از نوع وجه رایج بوده و با مطالبه داین و تمكن مدیون، مدیون امتناع از پرداخت نموده، در صورتتغییر فاحش شاخص قیمت سالانه از زمان سررسید تا هنگام پرداخت و پس از مطالبه طلبكار، دادگاه با رعایت تناسب تغییر شاخص سالانه كه توسطبانك مركزی جمهوری اسلامی ایران تعیین میگردد محاسبه و مورد حكم قرار خواهد داد مگر اینكه طرفین به نحو دیگری مصالحه نمایند.
فصل سوم - مستثنیات دِین
ماده 523 - در كلیه مواردی كه رأی دادگاه برای وصول دیِن به موقع اجراء گذارده میشود اجراء رأی از مستثنیات دیِن اموال محكوم علیه ممنوعمیباشد.
تبصره - احكام جزائی دادگاههای صالح مبنی بر استرداد كل یا بخشی از اموال محكوم علیه یا ضبط آن مستثنی میباشد.
ماده 524 - مستثنیات دیِن عبارت است از:
الف - مسكن مورد نیاز محكوم علیه و افراد تحت تكفل وی با رعایت شؤون عرفی.
ب - وسیله نقلیه مورد نیاز و متناسب با شأن محكوم علیه.
ج - اثاثیه مورد نیاز زندگی كه برای رفع حوائج ضروری محكوم علیه، خانواده و افراد تحت تكفل وی لازم است.
د - آذوقه موجود به قدر احتیاج محكوم علیه و افراد تحت تكفل وی برای مدتی كه عرفاً آذوقه ذخیره میشود.
ه - كتب و ابزار علمی و تحقیقاتی برای اهل علم و تحقیق متناسب با شأن آنان.
و - وسایل و ابزار كار كسبه، پیشهوران، كشاورزان و سایر اشخاصی كه وسیله امرار معاش محكوم علیه و افراد تحت تكفل وی میباشد.
ماده 525 - درصورت بروز اختلاف نسبت به متناسب بودن اموال و اشیاء موصوف در ماده قبل با شؤون و نیاز محكوم علیه، تشخیص دادگاهصادركننده حكم لازمالاجراء، ملاك خواهد بود. چنانچه اموال و اشیاء مذكور بیش از حد نیاز و شؤون محكومعلیه تشخیص داده شود و قابل تجزیه وتفكیك نباشد به دستور دادگاه به فروش رسیده مازاد بر شأن ، بابت محكومبه یا دیِن پرداخت میگردد.
ماده 526 - مستثنیات دیِن تا زمان حیات محكوم علیه جاری است.
ماده 527 - چنانچه رأی دادگاه مبنی بر استرداد عین مالی باشد مشمول مقررات این فصل نخواهد بود.
سایر مقررات:
ماده 528 - دادسرا و دادگاه ویژه روحانیت كه براساس دستور ولایت، رهبر كبیر انقلاب امام خمینی (ره) تشكیل گردیده طبق اصول پنجم (5) وپنجاه و هفتم (57) قانون اساسی تا زمانی كه رهبر معظم انقلاب اسلامی ادامه كار آن را مصلحت بدانند به جرائم اشخاص روحانی رسیدگی خواهد كردو پرداخت حقوق و مزایای قضات وكاركنان آن تابع مقررات مربوط به قوه قضائیه میباشد.
ماده 529 - از تاریخ لازمالاجراءشدن این قانون، قانون آییندادرسی مدنی مصوب سال 1318 و الحاقات و اصلاحات آن و مواد (18)، (19) ،(21) ، (23) ، (24) و (31) قانون تشكیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب سال 1373 و سایر قوانین و مقررات در موارد مغایر ملغی میگردد.
قانون فوق مشتمل بر پانصد و بیست و نه ماده و هفتاد و دو تبصره در جلسه علنی روز یكشنبه مورخ بیست و یكم فروردین ماه یكهزار و سیصد وهفتاد و نه مجلس شورای اسلامی تصویب و در تاریخ 1379.1.28 به تأیید شورای نگهبان رسیده است.
علیاكبر ناطق نوری - رئیس مجلس شورای اسلامی
رضا صومی - وکیل پایه یک دادگستری