ترجمه: تينا چوبين
براساس گزارش منتشر شده از سوي دولت امريکا در زمينه تجارت انسان، ايران مقصد تجارت مردان، زنان و کودکان بمنظور کاراجباري، قاچاق جنسي و بهره کشي جنسي کشورهايي مانند افغانستان، تاجيکستان، آذربايجان، پاکستان،عراق، و ترکمنستان است.
ازسوي ديگر زنان و دختران خردسال ايراني براي بهره کشي جنسي و تجاري نيز به کشورهايي نظير افغانستان، پاکستان، امارات متحده عربي قاچاق مي شوند. ايران يک مرکز براي تجارت زنان بمنظوربهره برداري جنسي و تجاري و بردگي اجباري مي باشد. زنانِ ايراني به منظور خودفروشي اجباري و ازدواج اجباري، بهره برداري جنسي، بردگي، گدايي و کارسخت قاچاق مي شوند. طبق منابع غير دولتي، زنان و دختران ايراني به کشورهاي پاکستان، ترکيه ، کويت، قطر، اماراتِ متحدهِ عربي، فرانسه، آلمان و انگلستان جهتِ بهره برداري جنسي قاچاق مي شوند. منابع خبري گزارش مي دهند که روزانه 54 زن و دختر ايراني بين سنين16-25سالگي به پاکستان به منظور بهره بردارکشي جنسي فروخته مي شوند.
دولتِ ايران به طورِ قطع حداقلِ استاندارد جهتِ از بين بردن قاچاق جنسي را نمي پذيرد و هيچ تلاشِ قابل توجهي براي اين امر انجام نمي دهد. گزارشات موثق نشان مي دهند که مسئوولانِ ايراني معمولا قربانيان قاچاق جنسي را از طريق شلاق، حبس و اعدام مجازات ميک نند. فقدان دسترسي دولتِ آمريکا به ايران، منع جمع اوري اطلاعات کامل در مورد مشکل قاچاق جنسي حاکم در کشور و تلاش دولت جهتِ فرونشاندن اين قاچاق ، يک معضل مي باشد. با اين وجود منابع خبري گزارش مي دهند که دولتِ ايران در زمينِه حد اقلِ استاندارد براي محافظت از قربانيان قاچاق جنسي از طريق تعقيب و در بعضي موارد، اعدام قربانياني که نتيجه مستقيم قاچاق جنسي هستند، با شکست روبرو شده است. دولت بايد در جهتِ جلوگيري از مجازات قربانيان قاچاق جنسي و مجازات قاچاق کنندگان، يک طرج اجرايي تنظيم کند.
حسن فراهانى
مقدمه
كسى كه قصد ارتكاب جرمى را دارد، از لحظه انديشه ارتكاب جرم در ذهن تا تحقق فعل مجرمانه در خارج، مراحلى را طى مى كند كه از نظر حقوق دانان پيشين، اصطلاحاً «راه جرم» و از ديدگاه علماى كنونى حقوق جزا، مراحل مختلف عمل مجرمانه ناميده مى شود. اين مراحل را برخى از حقوق دانان، چهار مرحله ذكر كرده اند:
1. انديشه مجرمانه يا قصد ارتكاب جرم;
2. انجام عمليات مقدماتى;
3. شروع به اجرا;
4. انجام كامل جرم.
امروزه حقوق جزاى بيش تر كشورهاى دنيا بر خلاف گذشته، صرفاً در قبال ارتكاب و تحقق عمل مجرمانه عكس العمل نشان نمى دهد، بلكه نسبت به شروع ارتكاب جرم يا اقدامات مجرمانه بى نتيجه (جرم عقيم و جرم محال) به علت اين كه اعمال مذكور، برخلاف نظم عمومى جامعه و يا بيانگر حالت ارتكاب جرم است، درصدد مجازات متناسب برآمده است.
انديشه مجرمانه
بررسى تاريخى و تحولات حقوقى جزا در جوامع اروپايى مؤيّد آن است كه در حقوق جزايى قديم، تعداد جرايم نسبت به امروز، بسيار محدود و اغلب كلى و گسترده بود. تا قرن دوازدهم اصولاً به عنصر روانى (معنوى) در ارتكاب جرم توجهى نمى شد. بعدها با گسترش اجتماعات و توسعه روابط انسانى و متحول شدن حقوق جزا، تدريجاً جرايمى كه به عنوان جرم تلقى مى شد، گسترش يافت. در اواخر قرن دوازدهم، در اين مهم كه نتيجه آن عمدتاً توجه به عنصر مادى و نتايج عمل بود، تحول چشم گيرى رخ داد و از اين پس، انسان به عنوان عامل اخلاقى مسؤول به حساب آمد.
علي مقدّسي پور
هنگامي كه با مجرمي روبه رو مي شويد، چه احساسي به شما دست مي دهد؟ آيا مجرم را فردي منفي و بي ارزش مي دانيد؟ آيا مي توانيم به خود اجازه دهيم كه در برخورد با يك رفتار منفي سرزده از يك مجرم، با همه رفتارها، ويژگي ها، و به طور كلي، با كل شخصيت او منفي و پيش داورانه برخورد كنيم؟ به بيان ديگر، آيا مي توان كسي را كه مرتكب جرمي شده و يا اشتباه و خطايي از او سر زده است، جرم و خطاي او را معرّف تمام شخصيت او انگاشت؟ آيا آدم ها با خطا و اشتباه، از مسير انسانيّت خارج مي شوند و ما اجازه بي حرمتي و برچسب زدن به آنان را داريم؟
روشن است كه نمي توان به چنين پرسش هايي شتاب زده پاسخ داد; زيرا در دين اسلام، همه افراد داراي حرمت و ارزش انساني مي باشند و نمي توان آنان را بي دليل مورد اهانت قرار داد. با افراد مجرم و زنداني نيز در وراي مجازات اسلامي، بايد به گونه اي برخورد نمود كه آنان به شخصيت واقعي خويش پي ببرند و دگر بار اعمال و رفتار ناپسند و ناشايست را انجام ندهند.
علاوه بر اين، جرم و بزه مشكل ديرپاي جوامع بشري است; زماني بر بشر نيامده كه در محيط پاك و پيراسته از انحراف و جنايت تنفّس كند و مسير سعادت و كمال را در آرامشي عميق سپري نمايد. با تأسف فراوان، بايد گفت: هر قدر بر دوران زندگي بشر گذشته است، نه تنها از دامنه جرم و جنايات او كاسته نشده، بلكه آمارها نشان دهنده روند رو به افزايش بزه كاري هستند.
از نظر علم جرم شناسی , جرم پدیده ای است كه دارای ابعاد مختلفی از نظر شكل گیری آن است كه نابسامانیهای اجتماعی از عمده دلایل وقوع آن تلقی می شود.
جرم مفهومی نسبی است و بر اساس ساختارهای گوناگون اجتماعی به اشكال مختلفی مشاهده می شود و توصیف اعمال مجرمانه بسته به نوع ساختار مربوطه صورت می گیرد. بنابراین مقدمات فرهنگ جامعه از دو حیث بر پدیده مجرمانه موثر است: اول از این جهت كه اعمال مجرمانه چگونه توصیف می شوند یا به عبارت ساده تركدام اعمال برخلاف حركت كلی و هدفمند اجتماعی تصور شده و به این دلیل قابل مجازات شمرده می شوند. دوم آنكه میزان رشد فرهنگی جامعه در ابعاد مختلف تا چه حدودی در پدیده وقوع جرم تاثیرات كمی یا كیفی از خود بجا می گذارد. التزام به معنویت نیز مقوله دیگری است كه كاملاً در جلوگیری از شكل گیری پدیده مجرمانه موثر است , میزان پای بندی افراد هر جامعه به اعتقادات و معنویات یكی از شاخص های رشد فرهنگی آن جامعه است البته تنها در صورتیكه این پای بندی و التزام از قالب شعار صرف خارج شده و در قسمت های مختلف جامعه به منصه ظهور برسد، آثار آن آشكار خواهد شد. از طرف دیگر اگر جرم را یك حركت خلاف جهت قواعد اجتماعی فرض نماییم در یك جامعه مذهبی كه ساختار قواعد آن بر مبنای آموزه های دینی شكل گرفته است اعمال مجرمانه در حقیقت نوعی معصیت نیز تلقی می شود.طبیعی است در یك جامعه مذهبی میزان گرایش به معنویت و وقوع جرم با فراوانی ثواب و معصیت در آن جامعه در ارتباط خواهد بود.حال در صورتیكه معاندینی قصد داشته باشند اسباب فروپاشی یك جامعه را مهیا كند، مناسبترین روش حمله به ریشه های شكل گیری یك فرهنگ صحیح و معیوب ساختن اركان آن است, در عین حال بهترین روش مبارزه با چنین تهاجمی نیز بسط معنویت و تقویت فرهنگی یك جامعه است و بهره گیری از رسانه ها در انواع مختلف به عنوان یكی از موثرترین ابزار برای چنین اقدامی است كه می تواند جایگزین ابزار سنتی و قدیمی شود .
محمدمهدى كرباسى
1. تعريف جرم و ذنب ( گناه )
جرم: اصل الجرم قطع الثمره عن الشجر... و استعير ذلك لكل اكتساب مكروه. جرم در اصل معناى لغوى به معناى جدا كردن ميوه از درخت است و اين واژه براى اكتساب هر كار ناپسند استعاره گرفته شده است.1اثم: الاثم و الاثام اسم للافعال المبطئة عن الثواب و جمعه آثام و لتضمنه لمعنى البُطء و قوله تعالى: فيهما اثم كبير. (بقره: 219) اى فى تناولهما ابطاء عن الخيرات. إثم و أثام اسم براى كارهايى است كه دوركننده از ثواب مى باشد و جمع آن آثام است كه متضمن معناى بُطء (كندى و دورساختن) است و كلام خداوند كه مى فرمايد: «شراب و قمار إثم بزرگ است» بدين معناست كه استفاده از آن دو موجب دورى از نيكى ها مى گردد.2
خطا: الخطا العدول عن الجهة. الخطيئة و السيئة يتقاربان لكن الخطيئة اكثر ما تقال فيما لايكون مقصوداً اليه فى نفسه... كمن رمى صيداً فاصاب انساناً، او شرب مسكراً فجنى جناية فى سكره. خطا به معناى دورى از مسير مستقيم است. خطا و سيئه در معنا به يكديگر نزديك است و خطا بيش تر در جايى به كار برده مى شود كه فى نفسه مقصود نمى باشد مانند كسى كه تير به صيدى رها مى سازد ولى به يك انسان برخورد مى كند; يا فردى كه چيز مست كننده مى نوشد پس در حالت مستى جنايتى را مرتكب مى شود.3
ذنب: ذنب الدّابة و غيرها معروف و يعبّر به عن المتأخّر و الرّذل، يقال: هم اذ ناب القوم. دم حيوان و غيرحيوان معروف است و واژه ذنب براى هرچيز دنباله و پست استعاره گرفته شده است; وقتى گفته مى شود: اذ ناب قوم، يعنى مردم پست.4
با توجه آنچه از معناى لغوى گذشت، معلوم مى شود كه جرم و ذنب در اصل واژه لغوى معناى ناپسندى نداشته است، ولى بعدها به عنوان استعاره در كارهاى ناپسند به كار رفته است.
محمدرضا ظفري
مقدمه
انسان از بدو تشكيل جامعه، با پديده «جرم» رو به رو بوده و از بررسي وقايع تاريخي به دست ميآيد كه انسان اين رويداد را نوعي گسل و اختلال در تعادل زندگي اجتماعي ميانگاشته است و به همين دليل، هميشه، عكسالعملهايي در برابر جرم از خود نشان ميداده است.
عمدهترين واكنشها در برابر «بزهكاري» در قالب «كيفرها» انجام ميگرفته، كه در زمانهاي پيشين با عادات اجتماعي، اخلاقي و ديني آميخته بود، و مسؤوليت اعمال آنها را نيز خود مجني عليه يا خويشان وي بر عهده داشتند.
اما با ظهور نيازهاي جديد، تحول اجتماعات بشري و برقراري نظم سياسي، نه تنها جرايم شكل پيچيدهتري نسبتبه گذشته يافتهاند، بلكه شيوه رويارويي و مبارزهها با جرايم نيز به طور دقيقتري دنبال ميشوند، همچنان كه مسؤوليت اعمال كيفرها هم به عهده دولتها نهاده شده است.
بيگمان هدف از اعمال كيفر، حفظ حقوق انسان و جلوگيري از تعدي و تجاوز به آنها، به منظور تحقق آرمان «عدالت» است. چنين عدالتي كه «عدالت جزايي» ( Criminal Justice ) نام ميگيرد، با اين پرسشهاي اساسي رو به روست:
چرا از ميان انواع واكنشهايي كه در برابر جرم ممكن است اتخاذ شود، كيفرها انتخاب شدهاند؟ اگر جامعهاي، ارتكاب عملي را چنان از نظر اخلاقي، زشت و ناپسند تلقي كند كه فاعل آن را نه تنها مستوجب ذم و تقبيح بداند، بلكه دقيقا همان رفتاري را كه وي انجام داده است، به صورت كيفر بر وي اعمال كند، آيا مثل «مجرم» عمل نكرده است؟ اساسا چرا جرايم را قبيح و مرتكبان آنها را مستحق كيفر ميدانيم، ولي كيفرها را در جهت تحقق عدالت و، از اين رو، مشروع و مجاز ميشماريم؟
تعداد صفحات : 57