پرفسور رضا داوری اردکانی در گفت و گو با «حمایت»:
مالکیت معنوی، موجب سرمایه گذاری سالم می شود
مالکیت معنوی جزو موارد بسیار حساس حقوقی است که نه فقط جوامع مدرن بلکه کشورهای در حال توسعه را ترقیب به حمایت قوی و مؤثر از حقوق مالکیت فکری کرده است. متخصصان حقوقی معتقدند مالکیت معنوی سنگ بنایی است برای ایجاد سرمایه گذاری سالم در تحقیقات، علم و فنآوریکه پیامدآن توسعه و ترویج خلاقیتها و گسترش و کاربردی کردن نتایج آنهاست.
«حمایت» به مناسبت برگزاری دومین همایش «حقوق مالکیت ادبی و هنری و حقوق مرتبط» با پروفسور رضا داوری اردکانی استاد دانشگاه و چهره ماندگار جمهوری اسلامی ایران در سال 1381 و دارنده نشان درجه یک دانش از ریاست جمهوری در سال 1384 به گفتوگو نشست و دیدگاههای این صاحب نظر در بحث حقوق مالکیت معنوی را جویا شد که در ادامه مطلب می خوانید.
در ابتدا درباره مالکیت معنوی شروع كنيم آیا ادب و هنر، مال است و اگر هست صاحبش کیست؟
در ابتدا باید تاکیدکنم که پرسش فلسفه با پرسش رسمی تفاوت دارد. در پرسش رسمی چیزهایی را که نمیدانیم از کسانی که میدانند میپرسیم و آنها پاسخ حاضر و آماده دارند و نیاز پرسش کننده را برمیآورند، اما پرسش فلسفه پرسش از چیزی که مخاطب آن را از پیش می دانسته است و میداند نیست، بلکه دعوت به تأمل و ورود به ساحتی دیگر غیر از ساحت آموزش و انتقال معلومات است. در اینکه هنر و ادب و علم منسوب به هنرمندان و ادیبان و دانشمندان است، اختلافی نیست و اگر آثار علمی و ادبی و هنری باید ملک کسی باشد مالکش دانشمندان و ادیبان و هنرمند هستند و البته اینان وقتی با ناشران قرارداد میبندند و حق بهرهبرداری از اثرشان را به ناشر میسپارند، مالکیت اثر خود را به طور موقت یا تا زمانی که اثر ملکیت دارد به او وامیگذارند. من در این قبیل مسایل که خِرد عام آن را درک میکند چون و چرایی ندارم.
این تفکر درست است که هنرمندان و روشنفکران هرچند هنر و معرفت را مال و ملک نمی دانند اما فکر و هنرشان در بازار معامله میشود و تابع نظم حقوقی بازار است؟
نظامهای سیاسی و حقوقی هم متفاوتند و در هر نظامی به این پرسش، پاسخ خاص می دهند نمیدانم ما نظر به کدام سو داریم. برای مثال قانون کپیرایت در اروپا بیشتر و در آمریکا کمتر، از نویسندگان و روشنفکران حمایت میکند و در کشورهای سوسیالیست- مارکسیست حق و سهم نویسنده و مولف و صاحب اثر ناچیز است. اما صرف نظر از اینکه نظر ما در این باره به کدام سو باشد بسیار مهم است که ابتدا برایمان روشن شده باشد که اثر هنری و ادبی و علمی چگونه مال شده است؟ برای پاسخ دادن به این پرسش باید از آنچه فیلسوفان از زمان سقراط تاکنون گفته اند و از آنچه در شرایع و قوانین حقوق کشورها و اقوام آینده متصور است ،خبر داشت.
لزوم تدوین قوانین مالکیت معنوی را شما در چه میبینید؟
کسی حق ندارد اثر یک هنرمند یا نویسنده و دانشمند را به خود نسبت دهد. در سابق اگر کسی چنین میکرد کاری اخلاقاً زشت کرده بود. در زمان ما هم قوانینی هست یا باید باشد که این قبیل اشخاص بر طبق آن مواخذه و مجازات شوند. حادثه ملک شدن هنر و ادب با نظام جهان جدید و به خصوص با قوام دهکده ی جهانی مناسبت دارد. پیداست که در شرایط مبادلات بینالمللی علم و فرهنگ و ادب، بعضی قواعد نظام بینالمللی را هم با رعایت مصالح ملی باید پذیرفت.
با تقسیم بندی حقوق مالکیت به مادی و معنوی موافق هستید؟
اینکه استادان حقوق مالکیت را به مالکیت مادی و معنوی تقسیم میکنند کاملاً صحیح و موجه است. شواهد تاریخی و تجربی حجت موجه تقسیم آنهاست اما میتوان پرسید که مبنای این تقسیم چیست؟ شاید پاسخ حقوقدان این باشد که این مربوط به فلسفه حقوق است و متأسفانه فلسفه حقوق در کشور ما چندان مورد اعتنا نبوده است. اما شاید بدون رجوع به فلسفه هم بتوان دریافت که افلاطون و ابنسینا و سعدی و حافظ تصوری از حق مولف نداشتهاند و به این جهت نمی توانستهاند آن را مطالبه کنند به عبارت دیگر طرح و اجرای قانون مالکیت معنوی در زمان قبل از چاپ ضرورتی نداشته و حتی در حدود امکانهای تاریخی هم نبوده است، زیرا شعر و هنر و علم تا چاپ و منتشر و فروخته نشود، مال نیست. حقوقدان می گوید که تا سی سال پس از نشر طرح و اثر، بهرهبرداری از آن موکول به اجازه صاحب اثر است (در مورد املاک و اموال دیگر میتوان چنین قید و محدودیتی قایل شد؟)، اما بعد چه میشود؟ آیا اثر به مالکیت عموم در میآید و همه میتوانند از آن بهره ببرند یا مثلاً در اختیار دولت قرار میگیرد؟ پیداست که همه مردمان و همه کشورها به نحو یکسان توانایی بهرهبرداری از هنر و ادب و علم و تکنولوژی ندارند و بعضی زودتر و بهتر و بعضی دیگر دیرتر و کمتر منتفع میشوند. به نظر میرسد که توجه به این مطالب برای حقوقدانان لازم باشد و به خصوص قانونگذاران باید به آنها بیاندیشند.
به عقیده شما وظیفه قانونگذاران ما در برابر پذیرش پیمانهای بین المللی در این زمینه چگونه است؟
قانونگذار وقتی قانونی پیش میآورد اولاً آن را بر اساس مبادی و اصول معین تدوین کرده است. ثانیاً قانونش ناظر به ایجاد نظم در حیطه معینی از امور است. قانون برای حمایت از حقوق مردمان و اعطای حق به ذی حق است. در مورد پیمانهای بینالمللی گاهی اتخاذ تصمیم مشکل میشود و قبول این پیمانها همواره با مصالح همه کشورها کاملاً سازگار نیست. حقوقدان یا قانونگذار باید به این بیاندیشد (اگر قانونگذار زمان خود باشد) که با درک شرایط موجود و با توجه به شرایط و امکانهای موجود راهی برای نظم دادن به تبادل علم و فرهنگ بیابد. چنانکه اشاره شد از پیمان های بینالمللی همه یکسان سود نمیبرند، اما گاهی ضرورتهای نظام بینالمللی پذیرفتن آنها را ایجاب میکند. در این صورت باید بیشترین احتیاط را کرد. قانون و حقوق برای حفظ و رعایت حدود و جلوگیری از ظلم و تجاوز است و در وضع هر قانونی باید مصلحت زندگی مردمان مدنظر باشد.
قانون و پیمان کپیرایت شامل چه مواردی میشود؟
در توضیح قانون کپی رایت باید گفت که حق صاحب اثر را مسلّم میسازد و از سرقت علمی ممانعت میکند. همچنین طالبان و علاقهمندان را محدود و گاهی محروم میکند. واسطههایی که میان مولف و هنرمند و محقق و پژوهشگر از یکسو و خوانندگان و جویندگان از سوی دیگر به وجود میآیند، در حقوقی که صاحب اثر دارد شریک و سهیم میشوند. اینها در عین حال که وسایل فراهم می آورند گاهی هم محدودیت هایی ایجاد میکنند. اکنون در زمان ما تکنولوژی اطلاعات کار وساطت را تقریباً در انحصار گرفته است. در آخر، پیوستن به کپیرایت ازجمله شرایط پذیرفتهشدن در سازمانهایی مثل سازمان تجارت جهانی شده است.
در رویارویی با این واقعیت که آثار هنری و ادبی و علمی شأن مالی و سود دهی پیدا کردهاند، پیداست که حق مولف باید رعایت شود هرچند شاید تخلف از آن در همهجا و حتی در کشورهای توسعه یافته روی دهد. مگر اثر علمی و نظریه گراف همکار دانشمند و ریاضیدان ما دکتر بهزاد را در آمریکا به نام دیگری چاپ نکردند؟
قانون کپی رایت تا چه حد حافظ منافع مادی و معنوی مولف خواهد بود؟
البته شاید بیشترین حق مولف و صاحب اثر عزت و ماندگاری باشد که ادای آن را تاریخ به عهده میگیرد اما اینکه اکنون واسطهها، علم و حتی فلسفه و هنر را که ناظر به هیچ سودی نیستند به بازار سود و زیان میبرند حادثهای در تاریخ فرهنگ است. حادثه را نمیتوان نفی کرد و به خصوص بر حق مولف باید تاکید کرد، اما میتوان و باید به حادثه اندیشید. زندگی کردن به شیوه غالب در جهان با نپذیرفتن رسوم و قواعد جهانی سازگار نیست و کار این ناسازگاری به آشفتگی و از هم گسیختگی میکشد. در مورد کپیرایت هم بعضی کشورها همین شیوه را پیش گرفتهاند، اما از آنجا که قواعد کپیرایت بیشتر به قواعد بازار در کشورها بسته شده است، به آسانی نمیتوان از آن تخلف کرد.نکته مهم این است که در مواردی مانند الحاق به پیمان کپیرایت همه ی جوانب امر را از جهات مختلف باید سنجید، اینکه کسی به حکم اخلاقی بودن یا برحسب عادت بگوید ترجمه یک کتاب یا مقاله علمی و ادبی از زبانی به زبان فارسی تجاوز به مال و حقوق دیگران است، قابل تحسین است به شرط اینکه نیروی اخلاق در همینجا متوقف نشود بلکه ما را برانگیزد. مهم توجه به این مسئله است که مالکیت معنوی باعث سرمایه گذاری سالم در زمینه تحقیقات خواهد شد و از این جهت بسیار حایز اهمیت است.
از نظر شما همایشهایی چون همایش حقوق مالکیت ادبی، هنری و حقوق چه دستاوردهایی باید داشته باشند؟
معتقدم باید در این قبیل سمینارها به جای درسهای خوبی که داده می شود یکی از استادان مسئله را مطرح کند و طرحی را که تهیه شده است پیش روی حضار بگذارد و آنها که بیشتر نویسنده و دانشمند (اما نه حقوقدان) هستند و به اقتضای کار و شغل خود تجربهای در کار نشر آثار علمی و هنری دارند مثل اعضای هیئت منصفه در یک دادگاه نظر خود را بگویند.اکنون هم دیر نشده است. سخن حقوقدانان را قبلا شنیده ایم. اینبار حقوقدانان سخن غیر متخصصان را بشنوند. کسانی که در حوزه مالکیت ادبی و معنوی مشغولند و میخواهند قانونی مناسب برای کشور تدوین کنند، مسلماً علاوه بر اطلاعات حقوقی تاریخ حقوق و تحولات اجتماعی و اقتصادی قرون اخیر را میدانند و از اینکه با پدید آمدن تجدد چه تحولی در معنای تعابیری مثل مالکیت پدید آمده است خبر دارند.
منبع: روزنامه حمایت
رضا صومی - وکیل پایه یک دادگستری