مقدمه:
امروز خانواده یكى از محورىترین نهادهاى اجتماع بشرى است كه تاكنون جانشینى براى آن یافت نشده است. نقش كلیدى خانواده در برآوردن نیازهاى عاطفى، فرهنگى، اقتصادى و غیر آن، این نهاد را به عنوان یك نهاد طبیعى بىبدیل كه از آغاز خلقت همراه بشر بوده، تبدیل نموده است.
از سوى دیگر آسیبها و آفتهایى كه موجب سست شدن بنیاد خانواده شده، توجه محققان را به مطالعه كاركردها و ابعاد گوناگون این نهاد جلب نموده است. اگر قرن حاضر را قرن فروپاشى خانواده در غرب بنامیم گزافه نگفتهایم، این سیل بنیان كن به مرزهاى كشورهاى غربى محدود نمانده و از طریق وسایل ارتباطى، مهاجرت و ... كشورهاى اسلامى و جهان سوم را نیز درنوردیده است. آمار رو به افزایش طلاق در كشورهاى اسلامى مایه نگرانى بسیارى از متفكران و دینداران گردیده است.
تأسفانگیزتر اینكه در فرایند صنعتى شدن كشورهاى جهان سوم و ورود ماشین و صنعت از كشورهاى غربى، «جنبشهاى آزادى زنان» از نوع غربى آن هم وارد این كشورها شده است. ماهیت این جنبشها با فرهنگ و تمدن اسلامى ناهمگون است، چرا که در این ایدهها خدا جایگاهى ندارد. در جامعه و فرهنگى كه خدا حضور نداشته باشد، ایثار و فداكارى و مهر و عاطفه و سایر دستورهاى اخلاقى و دینى بىمعناست. دستورهاى اخلاقى چون گذشت و مهرورزى اساس و بنیاد خانواده را تشكیل مىدهد. سست شدن بنیاد خانواده نیز دورنماى آینده بشر و ارزشهاى انسانى را تار و مبهم مىسازد. بر اساس این واقعیت است كه گفتهاند: «سست شدن بنیان خانواده در قرن حاضر تهدیدى براى آینده بشریت و ارزشهاى انسانى است.»(1)
این در حالى است كه متفكران مسلمان با تكیه بر تعالیم انسانساز اسلام تنها راه گریز از آثار سوء و خانمانبرانداز فرهنگ غرب را پناه بردن به معنویت و اخلاق مىدانند.
آمیختن حقوق و اخلاق از امتیازات نظام حقوقى اسلام است كه در بحث حقوق خانواده جا گرفته است. آمیختگى فقه خانواده و اخلاق خانواده در اسلام از روى حكمت و تدبیر صورت گرفته است. طبیعت خانواده اقتضاى چنین تركیبى را دارد. بلكه مىتوان گفت:نقش اخلاق در خانواده كه كانون مهر، ایثار و گذشت است بیش از حقوق مىباشد.(2) با این وصف توجه به حقوق خانواده و ارتقاء جایگاه زن در خانواده از موضوعات مهم مورد توجه محققان، حقوقدانان و فقیهان در كشورهاى اسلامى بوده است تا شاید بتوان از این طریق جلوى سیل مخرب فرهنگ غربى كه موجودیت خانواده را در كشورهاى اسلامى تهدید مىكند، سد نمود.
از میان روشهاى گوناگون انجام اصلاحات در حوزه حقوق خانواده بىشك، اصلاح معطوف به كتاب و سنت و به اصطلاح «درون دینى» مطمئنترین و بىنقصترین روشهاى اصلاح است كه ضرورت آن غیر قابل انكار مىباشد.
این تحقیق در پى آن است كه حقوق خانواده و تحوّلات آن را مطالعه كند و این حقیقت را باز نماید كه اوّلاً: تحول و تطبیق جریانات و نهادهاى اجتماعى با زمان یك ضرورت انكارناپذیر است.
ثانیاً: این وظیفه اندیشوران و محققان مسلمان است كه بهترین و سالمترین نوع اصلاح و تحول را در نهادهاى اجتماعى از جمله نهاد خانواده به كار بندند. به تعبیر دیگر در كشاكش میان سنت و تجدد، ناگزیر از اصلاح و ایجاد هماهنگی میان آن دو هستیم. این اصلاح باید در سایه سنت نبوى باید صورت گیرد، چرا كه در سنت نبوى نه تنها اصلاحات تاریخى در حوزه حقوق خانواده و زن انجام شد كه بنیادها و روشهاى صحیح اصلاح نیز نمایان گردیده است.
خانواده از دیدگاه پیغمبر اكرم(ص)
وحى و سنت نبوى اساساً جدایىناپذیرند؛ آنچه در كتاب خدا بر پیغمبر نازل شده است با تبلیغ در جامعه گسترش مىیابد و هر چه پیغمبر اكرم(ص) براى مردم مىگوید، به حكم «ما ینطق عنالهوى ان هو الا وحى یوحى» مورد تأیید و حمایت خداوند جهانیان است.
پس ناگزیریم هر گاه سخن از دیدگاه حضرت محمد(ص) به میان آید به قرآن كریم مراجعه كنیم.
أ) سفارش به ازدواج:
در اینكه نكاح نهادى است مورد توصیه و سفارش اسلام هیچ تردیدى وجود ندارد.
فقیهان بر استحباب نكاح در اسلام سه دلیل اقامه كردهاند: اجماع، كتاب و سنت.(3)
بر اساس سنت قطعیه تمام مذاهب اسلامى، ازدواج نهاد مقدسى است كه سیره رسول خدا(ص) بر آن تأكید بسیار دارد. روایات زیادى از پیامبر در مجامع و منابع روایى شیعه و اهل سنت وارد شده است(4) كه به تعدادى از آنها اشاره مىكنیم. پیامبر(ص) فرمود: «ما بنى فى الاسلام احب الى اللَّه عزّ و جل من التزویج؛(5) هیچ نهادى محبوبتر از ازدواج نزد خداوند بزرگ نیست.»
نیز فرمودهاند كه هر كس ازدواج كند نصف دینش را حفظ نموده،(6) ازدواج كنید كه در روز قیامت به شما مباهات مىكنم(7) و تأهل گزینید كه روزىرسانتر است.(8)
از على(ع) روایت شده است: ازدواج كنید كه سنت رسول خداست و هم او فرمود: هر كس خواهد از سنت من پیروى كند ازدواج كند و فرزند بخواهد.(9)
امام صادق(ع) در پاسخ سؤالى كه از رفتار شخصى پرسیده بودند كه عبادت مىكند و غذا و زن و بوى خوش را كنار گذاشته مرقوم فرمود: زن داشتن سنت رسول خدا بود و همواره گوشت و عسل میل مىفرمود.(10)
همچنین فرمود: هر كس دوست دارد كه خدا را پاك و پاكیزه ملاقات كند، باید زن بگیرد.(11) دو ركعت نماز متأهل برابر با هفتاد ركعت نماز فرد بىهمسر است.(12)
ب) فواید و آثار نكاح:
امام محمد غزالى، فیض كاشانى و ملااحمد نراقى ضمن اشاره به روایات و سنت رسول خدا(ص) فواید بسیارى براى نكاح برمىشمارند كه به طور خلاصه به آنها اشاره مىكنیم.(13)
1. پیدایش فرزند و بقاى نسل منظور اصلى از تشریح نكاح است.
حضرت محمد(ص) فرمود: به زیادى امتم مباهات مىكنم و دعاى فرزند صالح تبرك دارد و به واسطه كودكى كه بمیرد، طلب شفاعت مىشود.
2. محفوظ ماندن از شیطان و دفع طوفان شهوت و چشم پوشیدن از حرام.
3. راحتى نفس و انس آن به همنشینى با همسر و فرزند كه موجب آسودگى خاطر و تقویت آن بر بندگى خداوند است.
4. فراغت دل از امور منزل و خانهدارى.
5. جهاد با نفس و ریاضت آن در قیام به حقوق اهل و عیال و صبر بر اخلاق آنها و احتمال اذیت آن ها و كوشش در اصلاح و ارشاد آنها.
آنچه در كلام بزرگان در باره اهداف ازدواج بیان شد، نشانگر آن است كه اسلام براى ازدواج جنبه عبادى قائل شده، طبیعى است كه اهداف معنوى ازدواج بر اهداف مادى آن برترى دارد.
جالب این است كه از میان اهداف فوق، قرآن كریم ابتدا به آرامش دهندگى ازدواج تصریح مىفرماید: «هو الذى خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها لیسكُن الیها ...؛(14) اوست كه همه شما را از یك تن بیافرید و از آن یك تن، زنش را نیز بیافرید تا به او آرامش یابد ...»
پس از آن مىفرماید:
«فلما تغشیها حملت حملاً خفیفاً فمَرّتْ به فلما اثقلت دعو اللَّه ربهما لئن آتیتنا صالحاً لنكونن من الشاكرین؛ چون با او در آمیخت، به بارى سبك بارور شد و مدتى با آن سر كرد و چون بار سنگین گردید، آن دو، پروردگار خویش را بخواندند كه اگر ما را فرزندى صالح دهى از سپاسگزاران خواهیم بود.»
به این ترتیب مىتوان گفت ازدواج پیوند عاطفى و حقوقى است كه به موجب آن كامجویى جنسى میان زن و مرد مشروع مىگردد. بنابراین دستیابى به آرامش و آسودگى، اولین فایده و ثمره ازدواج است. چنان كه از روایت منقول از پیامبر فهمیده مىشود:
«حبّبت الى مِن دنیاكم النساء و الطیب و جعلت قرة عینى فى الصلاة؛(15) از دنیاى شما نزد من، اینها دوستداشتنى است: بوى خوش ، زن و نور چشمم در نماز است.» ویژگى مشترك این سه چیز جداى از اثر معنوى، آرامشبخشى آنها است.
سخن و سیره رسول معظم(ص) علاوه بر توصیه به تشكیل نهاد خانواده، بر استحكام آن نیز تأكید دارد. سفارشهاى حضرت بر رعایت نكاتى در باره گزینش همسر و بیان ملاكهاى آن همه حكایت از این مهم دارد. انتخاب شایسته همسر و از روى حساب، پیش از ازدواج قطعاً از مشكلات و اختلافات خانوادگى پس از ازدواج مىكاهد.
ابوحمزه ثمالى از جابر بنعبداللَّه انصارى روایت مىكند: روزى همنشین رسولاللَّه(ص) بودیم. حضرت فرمود: مىخواهید شما را از بهترین زنان آگاه سازم؟ جمع گفتند: بلى یا رسول اللَّه. فرمود: بهترین زنانتان آنى است كه فرزندآورتر و محبوبتر، پوشیدهتر و پاكدامن و عزیز در خانواده، فروتن و جلوهگر براى شوهر و متین در پیش دیگران باشد.(16) همچنین سفارش شده است كه با فرد همشأن خود در دین و ایمان ازدواج نمایید.(17) سیره شخصى حضرت رسول(ص) این بود كه هر گاه اراده ازدواج با زنى مىنمود، ابتدا كسى را نزد او مىفرستاد تا به او نیك بنگرد و گریبانش را ببوید.(18) حضرت فرمود:
«اذا القى اللَّه فى قلب امرئخطبة امرأة فلا بأس ان ینظر الیها؛(19) زمانى كه خداوند خواستگارى از زنى را در دل مردى اندازد، نگاه نمودن به زن براى وى حلال است.» طبیعى است دیدن زنى كه مرد مىخواهد از وى خواستگارى كند و تحقیق از اخلاق و خصوصیات ظاهرى و باطنى وى بر پایدارى نهاد خانواده مؤثر است.
ج) سلامت و نشاط خانواده:
پیامبر بر سلامت روانى و نشاط در خانواده نیز تأكید كردهاند. این مهم در نهاد خانواده وقتى تحقق مىیابد كه اوّلاً شخصیت و احترام متقابل میان زن و مرد در خانواده حفظ گردد. ثانیاً: نیازهاى گوناگون هر یك از آن دو در این نهاد مقدس برآورده شود. در صورت تحقق این دو، خانواده تبدیل به كانون مهرورزى و محل آرامش و سكون زوجین و فرزندان خواهد شد. در غیر این صورت هر یك از زوجین نیازهاى خویش را در خارج از خانه خواهند جست و خانه به محلى براى كشمكش و نزاع میان آنها تبدیل خواهد شد كه سلامت روانى و نشاط هر یك از اعضاى خانواده بخصوص فرزندان به خطر خواهد افتاد.
پیامبر(ص) فرمود:
«خیركم خیركم لأهله و أنا خیركم لأهلى ما أكرم النساء إلا كریم و ما أهانهن إلا لئیم؛(20) بهترین شما بهترین فرد براى اهل و عیالش است و من بهترین شما براى خانوادهام مىباشم. جز بزرگوار زن را گرامى و جز فرومایه وى را خوار نمىدارد.»
اسلام به روابط صمیمى میان زن و شوهر اهمیت مىدهد و پاداش اخروى براى وى مقرر مىدارد.(21) و بر دوست داشتن و اظهار آن تأكید شده است(22) و گفتهاند هر چه بر ایمان بنده افزوده شود، بر محبت او به همسر افزوده مىشود.(23) براى انسان مستحب است كه از اشتباهات همسرش چشمپوشى كند،(24) و هر كس كه بداخلاقى همسرش را تحمل كند به او اجر معنوى عظیمى تعلق مىگیرد.(25)
مردى كه زنش را بیازارد پروردگار نه انفاقش را مىپذیرد و نه نماز مستحبى و نه نیكىاش را ...(26) زنى كه شوهر اولش مرده و مجدداً ازدواج كند روز قیامت با خوش اخلاقترین آنها زندگى مىكند.(27)
نیز حضرت فرمود:
«كفى بالمرأ اثماً ان یضیع من یعول؛(28) بر گناهكارى مرد همان بس كه حقوق اهل و عیالش را ضایع نماید.» حضرت در آخرین لحظههاى عمر شریفش فرمود:
«... اللَّه اللَّه فى النساء فانهن عوان عندكم و فى ایدیكم اخذتموهن بعهداللَّه...؛(29) خدا را خدا را! در حق زنانتان (ستم روا ندارید)، آنها همسران شما و در دست شمایند بر اساس پیمان الهى با آنها رفتار كنید.»
غزالى حكایتى از منابع اهل سنت مىآورد كه: میان حضرت و عایشه اختلافى به وجود آمد. ابوبكر به عنوان داور (حَكَم) و شاهد تعیین گردید. رسول خدا رو به عایشه نمود و فرمود: سخن مىگویى یا من بگویم؟ عایشه گفت: شما سخن گویید ولى جز حق نگویید. ابوبكر ناگهان سیلى به صورت عایشه زد! سپس گفت: اى دشمن (خدا) تو یا رسول اللَّه ناحق مىگوید؟! عایشه به رسول خدا(ص) پناه برد و پشت سر حضرت نشست. پیغمبر به ابوبكر گفت: تو را براى این كار نخواندیم و این رفتار را از تو نخواستیم.(30) بهترین مردان امت من آنهایى هستند كه با خانواده با تكبر رفتار نمىكنند و با ترحم و مهربانى سلوك مىكنند و به آنها ظلم نمىنمایند.»
همچنین برآوردن نیازهاى مادى و معیشتى خانواده بر دوش مرد گذاشته شده، مرد مسئول رفاه و آسایش خانواده و همسرش است. روایات بسیارى براى بیان اجر و پاداش كسى كه براى رفاه و تأمین خانوادهاش تلاش مىكند وارد شده است.(31) تأمین نیازهاى معیشتى همسر و فرزندان از تكالیف مرد است و وى به خاطر انجام تكلیف حق ندارد بر اهل و عیالش منت بگذارد.(32)
یكى دیگر از اسباب نشاط آرایش و ایجاد جاذبه در زن و مرد است كه پیامبر به نكات مهمى در این باب اشاره مىفرماید: استعمال بوى خوش خضاب كردن (حنا گذاشتن)، مستحب است. امام صادق(ع) فرمود كه پیامبر فرمودهاند: براى زنان بوى خوش مناسب است كه بوى خوش آب و رنگ داشته باشد و رایحهاش پنهان باشد اما بر عكس براى مردان بوى خوش مناسب است كه رایحه داشته باشد و آب و رنگش پنهان.(33)
امام باقر(ع) فرمود: رسول خدا حنا مىبست و موى مباركش نزد ما موجود است.(34)
همچنین سرمه كشیدن در روایات براى زن و مرد مستحب دانسته شده است.(35)
بنابراین استحكام نهاد خانواده و برآوردن نیازهاى عاطفى و معیشتى در این نهاد از مواردى است كه اسلام بخصوص رسول اكرم(ص) بر آن تأكید فراوان دارد.
حضرت نه تنها مؤمنان را به حسن معاشرت و مهربانى با همسرانشان دعوت مىفرمود كه خود نیز مهربان بود. شهید مطهرى در این مورد مىگوید:
در خانواده مهربان بود. نسبت به همسران خود هیچ گونه خشونتى نمىكرد و این بر خلاف خُلق و خوى مكیان بود. بدزبانى برخى از همسران خویش را تحمل مىكرد تا آنجا كه دیگران از این همه تحمل رنج مىبردند. او به حسن معاشرت با زنان توصیه و تأكید مىكرد و مىگفت: همه مردم داراى خصلتهاى نیك و بد هستند. مرد نباید تنها جنبههاى ناپسند همسر خویش را در نظر بگیرد و همسر خود را ترك كند. چه هر گاه از یك خصلت او ناراحت شود خصلت دیگرش مایه خشنودى اوست و این دو را با هم به حساب آورد.(36)
از انس نقل شده است كه رسول خدا(ص) مهربانترین مردم نسبت به زنان و كودكان بود.(37)
از عایشه همسر رسول خدا نقل شده است كه حضرت رسول خدا هیبت نبوت را بین خود و همسرانش سد و مانع قرار نمىداد، بلكه با انس و ملایمت بسیار رفتار مىكرد. چندان نرمرفتار و گرمخوى بود كه گاهى بعضى از همسرانش به او با درشتى سخن مىگفتند. در كارهاى خانه دستیار زنان بود و خدمت به زن را نوعى صدقه و كار نیك مىدانست.(38)
پیامبر اكرم(ص) همچنان كه خود مهربان بود و بر مهربانى مردان مؤمن با زنان تأكید مىورزید، همچنان زنان مؤمن را به خوشرفتارى و خوشخویى با همسرانشان فرامى خواندند و زنان را موظف مىساختند كه به خواستههاى مشروع شوهرانشان گردن نهند و بر كمبودها و ندارى آنها صبور باشند.(39) نیز خویشتن را براى شوهرانشان بیارایند و با شوهرانشان حسن سلوك داشته باشند.(40)
د) حفاظت از نهاد خانواده:
همچنان كه پیش از این گفتیم پیامبر اكرم(ص) هم در ایجاد نهاد نكاح كوشیدهاند و هم در پایدارى و مانایى آن. انحلال نكاح از دید رسول اكرم(ص) به عنوان مبغوضترین حلال یاد شده، تمام احكام، شرایط و وظایف در نظام خانواده به گونهاى تنظیم شده است كه نظم عادلانهاى بر این نهاد اجتماعى حاكم گردد.
مسئولیت عمده اداره این نظام دیرپاى انسانى بر عهده مرد نهاده شده، این مسئولیتها در كتب فقهى و اخلاقى به تفصیل بیان شده است.(41)
خداوند بزرگ نیز جهت حفظ حقوق زن در خانواده مىفرماید: «و عاشروهنّ بالمعروف»(42) و به خاطر عظیم داشتن حق آنها مىفرماید: «و اخذن منكم میثاقاً غلیظاً»(43)
چنانچه ملاحظه مىشود خداوند در قرآن كریم از نهاد ازدواج به «میثاق غلیظ» (پیمان استوار) تعبیر مىكند. طبیعى است چنین پیمانى نباید به آسانى بگسلد.
حُسن خُلقى كه در اسلام بر آن تأكید شده است، نقش اساسى در تحمل ناملایمات زندگى و در نتیجه پایدارى و استحكام خانواده دارد.
حضرت فرمود:
«مَن صبر على سوء خُلق امرأته اعطاه اللَّه مِن الْأجر مثل ما أعطى ایوب على بلائه و مَن صبرتْ على سوء خلق زوجها أعطاها اللَّه مثل ثواب آسیة امرأة فرعون؛ هر مردى كه بر بداخلاقى همسرش صبر كند، خداوند پاداشى برابر با اجر حضرت ایوب بر بلایش به او مىدهد و هر زنى كه بر بداخلاقى همسرش بردبارى پیشه كند خداوند ثوابى همانند اجر آسیه همسر فرعون به او مىدهد.»
همچنین پیامبر اكرم(ص) فرمود: جبرئیل آن قدر در باره زن به من سفارش نمود كه گمان بردم طلاق دادن او جز در موردى كه كار بسیار بدى از او سر زند جایز نیست.(44)
و نیز حضرت در مورد طلاق فرمود:
«أبغض الحلال الى اللَّه الطلاق؛(45) مبغوضترین حلالها نزد خداوند طلاق است.» و فرمود: زن بگیرید و طلاق مدهید زیرا خداوند مردانى را كه مكرر زن گیرند (و طلاق دهند) و زنانى را كه مكرر شوهر كنند (و طلاق بگیرند) دوست ندارد.(46) ازدواج كنید. طلاق ندهید كه عرش خدا با طلاق به لرزه مىافتد.(47)
ابتكارات دین مبین اسلام براى پایدارى خانواده و نجات این نهاد مقدس از فروپاشى، جالب و منحصر به فرد است. امروز در جوامع مختلف، طلاق و فروپاشى خانواده به یكى از معضلات اجتماعى تبدیل شده است. قانونگذاران، حقوقدانان، روانشناسان، جامعهشناسان و ... هر كدام با روش خود سعى مىكنند بنیان ازدواجها را استوارتر و پایدارتر و خللناپذیرتر سازند. اما آمارها نشان مىدهد كه سال به سال آمار طلاق رشد فزایندهاى را نشان مىدهد.
اسلام نه تنها با طلاق و جدایى زن و شوهر مبارزه كرده است و آن را مبغوض خداوند مىداند بلكه با علتهاى طلاق و آنچه كه زمینه پیدایش آن مىباشد، مبارزه نموده است. هر چند از سوى دیگر طلاق را تجویز نموده و آن را راهى براى نجات زن یا مرد از ازدواجهاى ناموفق قرار داده است.
اگر به هر دلیلى ازدواج میان زن و مرد ناموفق بود و كانون گرم خانواده به سردى گرایید، اسلام خانه را براى زن و مرد زندان ابد قرار نداده، بلكه اگر با همه سفارش و توصیه براى شكیبایى و تحمل زندگى، براى زن و مرد زیر یك سقف زندگى كردن تلخ شد اسلام راه گریز و چارهاى براى این مشكل مقرر كرده است.
شهید مطهرى با اشاره به اینكه از نظر طبیعى انجام طلاق تابع قانون خاصى است كه طبیعت به وجود آورده است تصریح مىكند:
«وقتى طبیعت پایه ازدواج را بر محبت و وحدت و همدلى قرار داده نه بر همكارى و رفاقت ... پیمانى كه اساسش محبت و یگانگى است نه بر همكارى و رفاقت قابل اجبار و الزام . با زور و اجبار قانونى مىتوان دو نفر را ملزم ساخت كه با یكدیگر همكارى كنند و پیمان همكارى خود را بر اساس عدالت محترم بشمارند و سالیان دراز به همكارى خود ادامه دهند اما ممكن نیست با زور و اجبار قانونى دو نفر را وادار كرد كه یكدیگر را دوست داشته باشند؛ نسبت به هم صمیمیت داشته باشند؛ براى یكدیگر فداكارى كنند، هر كدام از آنها سعادت دیگرى را سعادت خود بداند.»(48)
اسلام به رغم به رسمیت شناختن طلاق در مواقع ضرورى، موانع و تشریفاتى در اجراى طلاق در نظر گرفته است كه براى كاهش طلاق و احیا و استحكام نهاد خانواده مؤثرتر است. در عمل چه بسا شرایط و مقررات موجب انصراف از طلاق مىشود. شرایط و تشریفات را در محل خود بررسى مىكنیم.
آخر این بحث را به روایتى در باره سیره پیامبر عظیمالشأن كه در فروع كافى آمده است، خاتمه مىدهیم:
رسول خدا به مردى رسید و از او پرسید: با زنت چه كردى؟ گفت: طلاق دادم. فرمود: آیا كار بدى از او دیدى؟ گفت: نه، از او كار بدى ندیدم. مدتى گذشت و آن مرد بار دیگر ازدواج نمود. پیامبر(ص) از او پرسید: زن دیگر گرفتى؟ گفت: بلى. پس از مدتى باز از او پرسید: با این زن چه كردى؟ گفت: طلاق دادم. فرمود كار بدى از او دیدى؟ گفت: نه كار بدى ندیدم.
این قضیه گذشت و آن مرد بار سوم ازدواج كرد. پیغمبر اكرم از او پرسید: باز زن گرفتى؟ گفت: بلى یا رسول اللَّه. مدتى گذشت و پیغمبر باز از او پرسید: با این زن چه كردى؟ گفت: او را هم طلاق دادم. فرمود: بدى از او دیدى؟ گفت: نه. رسول اكرم فرمود: خداوند دشمن مىدارد و لعنت مىكند مردى را كه دلش مىخواهد مرتب زن عوض كند و زنى را كه دلش مىخواهد مرتب شوهر عوض كند.(49)
بررسى حقوق خانواده در عصر پیغمبر
اسلام چون جهانبینى و ایدئولوژى نوى به بشر ارائه نمود، تمام نهادهاى موجود از جمله نهاد خانواده را معطوف به تعالیم و ارزشهاى متعالى خود قرار داد.
عدالت اجتماعى، ارج نهادن به حقوق ذاتى بشر، احترام به كرامت انسانى زن، حمایت از نظم و نظام پایدار اجتماعى، حمایت از نهاد خانواده ... در یك كلمه هدایت انسان به سوى زندگى سالم و حیات طیبه از ارزشهاى متعالى اسلام بود.
حضرت محمد(ص) با تمام توان كوشید ارزشهاى والاى اسلام را در لایههاى مختلف ارائه دهد و اهداف كلى و نظام مطلوب را به صورت برنامههاى جزئى و كاربردى به جامعه عرضه نماید:
أ) آزادى زن در انتخاب همسر:
آزادى زن در انتخاب شریك زندگى (كه در حقوق و فقه از آن به قصد و رضاى زن در عقد تعبیر مىشود) از مهمترین اصلاحات صورت گرفته در زمینه حقوق و هویت زنان است كه اسلام بر آن تأكید فراوان دارد؛ زیرا دین براى زن شایستگى كامل قایل است كه به موجب آن مىتواند طرف عقد قرار گیرد.
قصد و رضا (كه از آن به اراده طرفین تعبیر مىشود) از اركان هر عقد از جمله نكاح است. در زمان جاهلیت و در بعضى جوامع سنتى رضایت و قصد زنان براى بستن پیمان ازدواج لحاظ نمىشود. پدر و برادر و سایر افراد در مورد ازدواج زنان تصمیم مىگرفتند و به خواست و اراده زنان هیچ توجه نمىشد.
شهید مطهرى حدیثى از حضرت محمد(ص) را در ضمن گفتگو آوردهاند كه نقل مىكنیم:
«دخترك نگران و هراسان آمد نزد رسول اكرم:
- یا رسول اللَّه، از دست این پدر ...
- ... مگر پدرت با تو چه كرده است؟
- برادرزادهاى دارد و بدون آنكه قبلاً نظر مرا بخواهد مرا به عقد او در آورده است.
- حالا كه او كرده است، تو هم مخالفت نكن، صحه بگذار و زن پسر عمویت باش!
- یا رسول اللَّه، من پسر عمویم را دوست ندارم. چگونه زن كسى بشوم كه دوستش ندارم؟
- اگر او را دوست ندارى، هیچ. اختیار با خودت، برو هر كس را كه خودت دوست دارى به شوهرى انتخاب كن!
- اتفاقاً او را خیلى دوست دارم و جز او كس دیگرى را دوست ندارم و زن كسى غیر از او نخواهم شد. اما چون پدرم بدون آنكه نظر مرا بخواهد این كار را كرده است، عمداً آمدم با شما سؤال و جواب كنم تا از شما این جمله را بشنوم و به همه زنان اعلام كنم از این پس پدران حق ندارند سر خود هر تصمیمى كه مىخواهند بگیرند و دختران را به هر كس كه دل خودشان مىخواهد شوهر دهند.»(50)
روایت فوق كه از ابنعباس نقل شده و در منابع اهل سنت وارد شده،(51) مورد توجه و استناد فقیهان شیعه نیز قرار گرفته است.(52)
وقتى خنساء دختر خذام ابنخالد انصارى پیش پیغمبر مىآید و از اینكه پدرش در امر ازدواج وى با او مشورت نكرده و وى را به عقد كسى كه او را دوست ندارد در آورده است، حضرت فرمود: «أمركِ بیدك؛ اختیارت با خودت هست.»(53)
نظیر این روایت در منابع حدیثى مكرر آمده است. حضرت محمد(ص) به صورت مطلق فرمود:
«لا تنكحوا النساء حتى تستأمروهنّ فإذا سكتن فهو اذنهن؛(54) زنان را پیش از اینكه با خودشان رایزنى كنید شوهر ندهید. هر گاه از آنان در مورد خواستگارانشان نظر خواستید و سكوت كردند، سكوت علامت رضایت است.»
سیره عملى پیامبر بر این استوار بود كه رضایت دختر شرط صحت عقد است. در تاریخ بر این نكته تصریح شده است كه قبل از حضرت على(ع) چند تن از بزرگان صحابه به خواستگارى حضرت فاطمه(س) رفتند ولى هر بار كه پیامبر نظر حضرت زهرا را جویا شد، وى نپذیرفت. اما وقتى حضرت على به خواستگارى آمد حضرت محمد فرمود: على، پیش از تو كسانى به خواستگارى او آمده بودند اما دخترم نپذیرفت. بگذار ببینم وى چه مىگوید.
سپس به خانه رفت و به دخترش گفت: على تو را از من خواستگارى كرده است. تو پیوند او را با ما و پیشینه او را در اسلام مىدانى و از فضیلت او آگاهى.
زهرا(س) بىآنكه چهره خود را برگرداند خاموش ماند. پیغمبر چون آثار خشنودى را دید گفت: اللَّه اكبر، خاموشى او علامت رضاست.(55)
به این ترتیب رضایت زن براى ازدواج و ابراز آن از مسلّمات سیره نبوى است. هر چند اظهار و اعلام رضایت با سكوت نیز پذیرفته است. لحاظ رضایت زن هم براى اعراب جاهلى (كه زنان را به ارث مىبردند و گاهى نیز مىربودند)، كار سادهاى نبود، همچنان كه اكنون در برخى جوامع اسلامى (كه اسیر سنتهاى قبیلهاى هستند) به رضایت دختر چندان اهمیت نمىدهند. متأسفانه برخى افراد ناآگاه و مغرض این رسوم غلط مسلمانان را به اسلام و پیغمبر روشناندیش منتسب مىنمایند!
ب) داشتن حق مالكیت
زن از دید اسلام داراى استقلال مالى است. در صورتى كه پیش از قرن بیستم در حقوق اروپا زن در برابر شوهر استقلال مالى نداشت.
مهر و نفقه از آثار نكاح است و اساساً عقد نكاح یك عقد معوّض نیست تا مبادله و معاوضهاى در كار باشد. به این معنا كه اسلام در تنظیم روابط زن و شوهر در نهاد خانواده در برابر تكالیفى كه بر عهده زن نهاد حقوقى نیز براى وى قایل شد. به این معنا كه بار اقتصادى خانواده و تأمین هزینههاى خانواده را بر عهده شوهر گذاشت.
پدیدههایى پیرامون پیوند زناشویى
1- مهر:
كلمه مهر در قرآن كریم نیامده، اما كلماتى نظیر «صداق»(56)، «نحله»(57)، «فریضه»(58) و «اجر»(59) استعمال شده است. مهر از نظر كمى و زیادى محدودیتى ندارد هر چند مستحب است كه مقدار آن از «مهر السنة» - مهرى كه پیامبر كابین زنان خود قرار داد و پانصد درهم (پنجاه دینار) - افزون نباشد.(60)
مهر فقط جنبه مادى ندارد بلكه جنبه اخلاقى و معنوى نیز دارد. قرآن كریم از آن به «صداق» كه نشانه صداقت مرد مىباشد و «نحله» كه به معناى تحفه و هدیهاى است از جانب مرد به زن، یاد كرده است. از تعبیرات قرآن كریم فهمیده مىشود مهر جهت تعظیم و تكریم زن قرار داده شده است. اگر زن از حقش مىتواند بگذرد، بدان معنا نیست مهر بهایى است كه مرد در مقابل انتفاعى كه از زن مىبرد، مىپردازد. این تصور غلط را برخى فمینیستها مطرح كردهاند. آنان مهریه را بقایاى عصر تیولدارى و بردهدارى مىدانند كه به زن به دیده كالا نگریستهاند.
غربگرایانى كه برداشت مادى از پدیدههاى اجتماعى، اساس و جوهر اندیشه و نواندیشىشان است میان «مهریه» با «كالا بودن زن» كه اسلام با آن مخالف است، آمیختهاند. اسلام مهریه را در نظام معنوى خویش جنبه اخلاقى داده است. تأكید بر جنبه معنوى مهر در اسلام و بخصوص در سنت نبوى فراوان است. حضرت محمد(ص) فرمود:
«خیر الصداق أیسرُه؛(61) بهترین مهرها آنست كه سبكتر باشد.» نیز فرمودهاند: «از خوشیمنى زن آن است كه خواستگارىاش بىتكلف و مهرش كمتر باشد.» در زمان حضرت و به توصیه وى برخى اصحاب، آموزش سورهاى از قرآن را توسط شوهر كابین زن قرار دادهاند.(62)
نكته مهمى شهید مطهرى در باب مهر گفتهاند: مهر زنان در زمان ما با مهر در زمان پیغمبر، جداى از كم و زیادىاش تفاوت عمدهاى پیدا كرده است. در زمان ما مهریهاى كه در عقد نكاح قرار مىگیرد به صورت دین بر ذمه شوهر مىماند. زن معمولاً آن را مطالبه نمىكند مگر مشاجره و اختلافى پیش آید. به تعبیر ایشان مهر در این فرض جنبه وثیقه به خود مىگیرد: در صدر اسلام معمول بود كه مرد هر چه به عنوان مهر متعهد مىشد، نقد مىپرداخت. علىهذا به هیچ وجه نمىتوان گفت كه نظر اسلام از مهر این بوده كه وثیقهاى در اختیار زن قرار دهد.
بنابراین مهر نه بهاى زن است و نه وثیقه.
مهر هدیه و پیشكشى است از سوى مرد كه خریدار محبت و عشق زن است و این دقیقاً مطابق با خصوصیات روحى و روانى زن و مرد و خلقت آنهاست.
2- نفقه
یكى از آثار مالى عقد نكاح قرار گرفتن نفقه بر عهده زوج است. منشأ این حكم آیات و روایات است.(63) نفقه عبارت از مسكن، لباس، غذا و لوازم منزل است كه با توجه به عرف محل زندگى و وضع همسر تعیین مىگردد و باید به اندازهاى باشد كه احتیاج زن مرتفع گردد.
نفقه زوجه بر نفقه سایر افراد واجب النفقه مثل پدر و مادر و اولاد مقدّم است.(64)
روایات وارده از نبى اكرم(ص) تأكید بسیارى بر اداى این حق دارد و از پرداخت نكردن نفقه به بزرگترین گناهان در نظر خداوند تعبیر فرموده.(65) و گفتهاند:
نخستین چیزى كه در ترازوى بنده مىگذارند خرجى است كه براى كسان خود كرده است.(66)
در روایت دیگر دینارى را كه خرج اهل و عیال مىشود، بالاتر از دینارى مىداند كه در راه خدا و آزادى بنده و دادن به مسكین خرج مىگردد.(67) پیامبر فرمود:
هر كس خدا بدو گشایش دهد و باز بر عیال خود سخت گیرد از ما نیست.(68) خرجى كه مرد براى كسان خود كند صدقه است.(69)
چنانچه ملاحظه مىشود حضرت رسول اكرم(ص) نفقه را كه مسئله حقوقى و از آثار نكاح است، به چه زیبایى با اخلاق مىآمیزد و یك قاعده خشك حقوقى را چگونه لطیف مىفرماید.
همچنان كه در مقدمه این مقاله اشاره كردیم این شیوه از خصوصیات و ابتكارات نظام حقوقى اسلام است كه قواعد و احكام آن صرفاً جنبه حقوقى ندارند بلكه با اخلاق و معنویت آمیختهاند. بسیارى از حقوقدانان این خصوصیت را از امتیازات و مزیتهاى نظام حقوقى اسلام دانستهاند،(70) چه اینكه قواعد اخلاقى داراى ضمانت اجراى درونى است بر عكس قواعد حقوقى كه با الزام بیرونى تضمین مىگردد. فشارى كه در قواعد حقوقى، شخص احساس مىكند و همواره به گریز از آن مىاندیشد، در قواعد اخلاقى چنین فشارى شخص بر خود احساس نمىكند بلكه با جان و دل آن را مىپذیرد. در فلسفه تشریح نفقه بحثهاى بسیار صورت گرفته است كه نیاز به تكرار نیست.(71) نفقه نه تنها از منزلت زن نكاهیده، بلكه منزلت و حقوق زن را بیشتر تأمین و تضمین نموده است.
با توجه به اینكه جوهره آموزههاى اسلام را عدالت اجتماعى تشكیل مىدهد سعادت جامعه و خانواده در گرو اجراى عدالت است و عدالت این است: زنى كه نه ماه حمل را تحمل مىكند و مدت طولانى از فرزند خود پرستارى و نگهدارى مىكند باید مسئولیتى در قبال مخارج خود و فرزندش نداشته باشد و مرد باید مخارج زندگى خانوادهاش را تأمین كند.
بر اساس سنت نبوى این وظیفه نه تنها یك قاعده حقوقى است و در صورت خوددارى شوهر، زن مىتواند به حاكم مراجعه و الزام او را بخواهد بلكه قاعده دینى و اخلاقى است كه اگر مرد از دادن نفقه سر باز زند گرفتارى وجدان و عذاب اخروى را به جان خریده است.
د) طلاق:
طلاق یا رها شدن از الزامات نكاح از مباحث مهم حقوق خانواده است. در طلاق چون مسئله انحلال نكاح و به پیروى آن حقوق طرفین و كودكان مطرح مىگردد بسیار مورد عنایت شریعت و فقه اسلامى قرار گرفته است.
در متون دینى و روایى بر پرهیز از طلاق و ادامه زندگى بسیار تأكید شده و از آن به عنوان مبغوضترین حلال یاد شده ولى در نهایت به عنوان آخرین راه حل پایان یافتن اختلاف میان زوجین پذیرفته شده است.
اسلام كوشش كرده است طلاق در فضاى غیر احساسى و دور از هیجان صورت گیرد، تا مشخص شود كه واقعاً تفاهم در زندگى مشترك وجود ندارد. اسلام براى طلاق یك نهاد خانوادگى داورى را تأسیس كرده است كه در صورت اختلاف و تصمیم بر جدایى، هر یك از زن و شوهر، از كسان خیرخواه خود، فردى را تعیین نمایند تا به مشكل رسیدگى نمایند.(72) قبل از آنكه مسئله به محكمه قضایى بكشد و اسرار خانوادگى فاش شود، هیئت خانوادگى مىكوشد سازش و آشتى را به خانواده بازگرداند.
گذشته از آن حضور دو شاهد عادل در طلاق شرط دانسته شده است.(73) فلسفه تشریح این قانون، حمایت از نهاد خانواده و جلوگیرى از فروپاشى آن است، چه این شرط اوّلاً از طلاقهاى احساسی و هیجانى جلوگیرى مىكند، ثانیاً با حضور و اطلاع دو مرد عادل و خیرخواه، پیامدهاى منفى در جلسه طلاق بار دیگر بررسى و به طرفین گوشزد مىگردد. به این وسیله ممكن است طرفین دست از اختلاف بكشند و به صفا و صمیمیت بازگردند و از طلاق پشیمان گردند. اینكه امروز معمول شده است كه حضور دو شاهد عادل و اجراى طلاق به صورت تشریفاتى در آمده، چه بسا شاهدان و مجرى طلاق اصلاً زن و شوهر را نشناسند، خلاف حكمت تشریع حضور دو شاهد است.(74)
طلاق در روزهاى عادت ماهیانه زن واقع نمىگردد، همچنین طلاق در طهر مواقعه واقع نمىگردد و سه طلاق در یك مجلس، یك طلاق به حساب مىآید.
دقت رسول گرامى(ص) بر رعایت مسائل طلاق به حدى بود كه طلاق عبداللَّه بنعمر را به این دلیل كه زنش را در عادت ماهیانه طلاق داده بود باطل اعلام فرمود و به او دستور داد كه دوباره با همسرش ارتباط برقرار كند.(75)
ه) ارث:
در عرب جاهلى، نسب از اسباب ارث بود و تنها كسانى ارث مىبردند كه مىتوانستند اسبسوارى كنند و شمشیر و اسلحه حمل نمایند. به این ترتیب زنان و كودكان از ارث محروم بودند و زن متوفا نیز از تركه به حساب مىآمد!(76) اقرباى مرد متوفا كه به آنها «عصبه» مىگفتند بر اساس درجه قرابتشان از متوفا ارث مىبردند.
در شأن نزول آیه ارث آمده است:(77) مردى از انصار مُرد و چهار دختر و زنش از او بر جاى ماند. پسرعمویش تمام اموالش را تصاحب نمود. زن متوفا نزد پیامبر آمد و از تنگدستى و رفتار پسر عموى شوهرش شكوه نمود، وحى نازل شد كه: «براى مردان از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان [آنان] بر جاى گذاشتهاند سهمى است و براى زنان [نیز] از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان [آنان] بر جاى گذاشتهاند سهمى خواهد بود. خواه آن كم باشد یا زیاد، نصیب هر كس مفروض شده است.»(78)
به دنبال این آیه، آیه میراث نازل شد: «خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش مىكند: سهم پسر چون سهم دو دختر است ...»(79)
وقتى آیه فرایض نازل شد كه به زن ارث دهید و كودك همانند بزرگسالان ارث مىبرد، اعراب برآشفتند و گفتند: این سخن را بازگو نكنید! شاید رسول خدا(ص) را فراموشى عارض شده و اگر چنین مطلبى صحیح باشد به او مىگوییم آن را تغییر دهد.
برخى از ایشان آمدند و به پیامبر اعتراض نمودند كه: آیا ما، به كنیزكى، نصف ارث پدرش را بدهیم در حالى كه نمىتواند بر مركب نشیند و با دشمن بجنگد!؟ آیا به كودك میراث دهیم كه هیچ كارى از وى برنمىآید؟!(80)
پس مقرر نمودن ارث براى زنان از ابتكارات اسلام است كه دگرگونى بزرگى در حقوق زن و خانواده به وجود آورد و استقلال اقتصادى زن در خانواده را بنیان نهاد. این حكم شریعت (كه با وحى الهى تشریح شد) با پایمردى و زحمتهاى طاقتفرساى حضرت محمد(ص) اجرا و نهادینه شد.
نویسنده:عبداللَّه شفایى
پىنوشتها: -
1) شوك آینده، الوین تافلر، 139 به نقل فاطمه فكور، كتاب نقد، ش12، پاییز1378، ص40.
2) حقوق مدنى خانواده، ناصر كاتوزیان، شركت سهامى انتشار، تهران، چاپ سوم، 1371، ج1، صفحه ب.
3) اجماع مستند به كتاب و سنت است و اصطلاحاً اجماع مدركى است و بسیارى از فقیهان اعتبار آن را وابسته به اعتبار مدرك آن دانستهاند. برخى فقیهان آن را به عنوان دلیل مستقل ذكر نمودهاند. نیز آیات صریحى از قرآن كریم مؤمنان را به نكاح تشویق مىكند (سوره نور، آیه 32، سوره نساء، آیه 3).
براى تفصیل مطلب، ر. ك: كتاب النكاح، شبیرى زنجانى، مؤسسه پژوهشى رأىپرداز، 1378- 1377، (تقریرات درس خارج فقه)؛ العروة الوثقى، سیدمحمد كاظمطباطبایى یزدى، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ص 622.
4) وسایل الشیعه، 14/3؛ من لایحضره الفقیه، محمد بنعلى بابویه قمى، دارصعب، بیروت 1401/ 1981، 3/17، سنن، محمد بنیزید القزوینى ابنماجه، دار احیاء التراث العربى، 1395/1975، 1/592.
5) وسایل الشیعه، 14/3.
6) همان، 5.
7) همان، 3.
8) همان.
9) همان.
10) همان، 4.
11) همان، 6.
12) من لایحضره الفقیه، 3/242.
13) احیاء علومالدین، محمد الغزالى، دارالمعرفة، بیروت، 1402/1982، 2/24 -31؛ المحجة البیضاء، مولىمحسن الكاشانى، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 3/51؛ معراج السعادة، ملااحمد نراقى، سازمان و انتشارات جاویدان، 225.
14) سوره اعراف(7)، آیه 189.
15) نهجالفصاحه، ترجمه و گردآورنده: ابوالقاسم پاینده، سازمان انتشارات جاویدان، 1361، ص283، ش1343.
16) من لایحضره الفقیه، 3/246.
17) همان، ص248.
18) همان، ص245.
19) كنزالعمال، علاءالدین على المتقى الهندى، مؤسسة ال
برگرفته شده از سایت : موسسه حقوقی هامون