loading...
پایگاه اطلاع رسانی وکالت دات اینفو
رضا صومی - وکیل پایه یک دادگستری

رضا صومی - وکیل پایه یک دادگستری و کارشناس ارشد حقوق خصوصی

رضا صومی - وکیل پایه یک دادگستری بازدید : 321 دوشنبه 25 فروردین 1393 نظرات (0)

يكي از مهمترين مسائل در حقوق بين الملل خصوصي،كيفيت و چگونگي برخورد دولتها با گروهها و اقليتهاي موجود در جوامع مي باشد.


جامعه اسلامي و نظام حقوقي اسلام چه در متن قانون و چه در مقام عمل به اين موضوع اهمّيت خاصي داده است. براي روشن شدن هر چه بهتر امتيازات روش اسلام بر ديگر روشهاي موجود در نظامهاي حقوقي،ابتدا طريق مطرح شدن مسئله اقليتها در گذشته و حال و علّت تحوّل آن و نقش اسلام در اين تحوّل مورد بحث قرار خواهد گرفت. آنگاه به بررسي حقوق اقليتّها در نظامهاي حقوقي روم و يونان و در جوامع مذهبي زردشت و يهود می پردازیم.

در اين قسمت به دنبال بررسي حقوق اقليتها در جوامع مذهبي ،حقوق اقليتها در نزد مسيحيان و سپس حقوق اقليتها در اسلام مورد كنكاش قرار خواهند گرفت.

اقلّيت ها در نزد مسيحيان

رفتار مسيحيان با اقليتها

پيروان آيين مسيحيت هر چند توقّع مي رفت كه به تأسّي از پيامبر بزرگ خدا حضرت مسيح(عليه السلام) و الهام از دستورات او،روي سلم و سازش را پيشه ساخته و مزاحمتي براي پيروان ديگر مكاتب و بخصوص اديان الهي،فراهم نكنند ولي متأسفانه از همان آغاز يعني اوّلين زماني كه اين آيين در دربار روم نفوذ يافت و قيصر روم (كنستانتين) بدان گرويد اين آيين تحت تأثير اوضاع سياسي قرار گرفت و محدوديتهاي

زيادي براي پيروان ديگر مذاهب و بخصوص يهوديان فراهم آورد،چه اينكه اعتقاد اينان براين بود كه يهوديان در اعدام عيسي(عليه السلام) نقش عمده را داشته اند و همچنين بخاطر اينكه مسيحيان از همان آغاز پيدايش اين مكتب مورد بي مهري يهوديان واقع شده و يهود با آنان به عنوان افرادي منحرف و مرتد از دين مي نگريستند و در هر فرصت درصدد سركوبي آنان بودند و همانگونه كه قبلاً اشاره شد گروههايي از مسيحيان بوسيل يهوديان در آتش سوخته شدند،هنگامي كه قدرت در اختيار مسيحيان قرار گرفت آنان نيز همين روش را براي خود برگزيدند و براي اقليتهاي قوم يهود،حقّ حيات نيز قائل نشدند و عجيبتر اينكه اينان نيز كافران را مستحقّ آتش دانسته و بسياري از افراد يهودي و غير يهودي را در دوران قدرت كليسا(ده قرن ) در آتش سوزاندند. جنگهاي صليبي(و نهضت انگيزيسيون) نمونه اي از اين درگيريهاي مذهبي پيروان مسيح با پيروان ديگر اديان الهي است،در جنگهاي صليبي تنها مسلمانان مورد تجاوز سربازان پاپ واقع نشدند بلكه در اين جنگها يهوديان نيز قتل عام گرديدند.

در تاريخ يهود چنين مي خوانيم:

«با به قدرت رسيدن اوّلين امپراطوري مسيحي(كنستانتين) فشار بر يهوديان شروع شد،يهود كه هنوز از مخاطرات و مظالم بت پرستان بابل و ...نفس راحتي نكشيده بود بار ديگر دچار همان بت پرستان كه به لباس جديدي درآمده بودند،شد،آري مذهب آنان عوض شده بود ولي معتقدات ملّي و رسومات اجدادي آنها كه يهوديان را به چشم برده و اسير و مغلوب مي نگريست،باقي مانده بود و بدين طريق قدرت جديد در مسيحيت كوشش نمود كه آثار باقي ماند فرهنگ يهود در «يهودية» را نابود سازد».

و در كتاب پناهندگي سياسي آمده:

«پس از تشكيل امپراطوري شارلماني و بالا رفتن قدرت مسيحيت،روابط اروپائيان با خود و بيگانه بگونه اي ديگر درآمد و طبعاً براي بيگان غير مسيحي كه حاظر به قبول مذهب آنان نبود در جامع مسيحيان حق و حقوقي منظور نمي شد و در ازمن بعد،حقّ داشتن مسكن و توقع برخورداري از امنيت و حقوق نيز به كلّي سلب شد،اين اقليتها بخصوص يهوديان بودند كه سرزمين مستقل و حكومتي نداشتند،در سال1080ميلادي پاپ گرگوار هفتم،نامه اي به سلاطين مسيحي نوشت كه آن را در واقع بايد فتواي انهدام يهوديان دانست،يك جمل آن اين است:

«نبايد بگذاريد يك فرد يهودي بر مسيحيان برتري داشته باشد»

در اواسط جنگهاي صليبي يكي از روحانيون مسيحي به لوئي هفتم نوشت:

«چه حاجت است كه ما براي سركوبي دشمنان مسيحيت به ممالك دور برويم در حالي كه يهوديان در ميان ما راحتند و به عقايد مقدّس ما مي خندند» .

در سال 1451پاپ نيكولاي پنجم فرمان داد كه هر شخص مظنون به انجام آداب مذهبي يهود به محاكم انگيزيسيون جلب شود و بدين ترتيب 300،000 يهودي قتل عام و بقيه به ايتاليا گريختند و از آنجا نيز مجبور به مهاجرت به ممالك دولت عثماني شدند» .

اين روش در تمام دوران قدرت پاپ ادامه داشت و تنها از زمان پيدايش پروتستان و خروج قدرت از دست كاتوليك ها و به رسميت شناخته شدن پروتستان ها،فشار بر اقليت ها كم شد و مقدمات شكل گرفتن حقوق بشر و اقدام به حقوق اقليتها فراهم گرديد و همانگونه كه قبلاً اشاره نموديم رهبران حركت پروتستان و بسياري از دانشمندان اروپا كه در انقلاب نقش مؤثري داشتند مانند لوتر و ولتر و روسو و ...در اين گرايش قبل از همه چيز متأثّر از مكتب اسلام بوده اند.

دكتر مهدي كي نيا مي نويسد:

«انديش آن دسته از علماي مذهبي و حكماي اسلامي كه حكايت از وجود حقوق طبيعي مي كند مشروط بر اينكه مغاير احكام الهي نباشد،به اروپا راه يافت و مورد قبول بسياري از علماء مذهب مسيح قرار گرفت از جمل آنان سن توماس داكن مي باشد)».

نهضت انگيزيسيون

با به شكست نهايي كشيده شدن جنگهاي صليبي و متأثر شدن سپاهيان صليبي از نوعي فكر تصوف شرقي و انتقال فكر مانوي و مزدكي از راه آسياي صغير به اروپا و نيز تأثّر آنان از آيين اسلام كه پرستش تصاوير و تنديس ها را جايز نمي دانست و ...مجموع اين عوامل موجب گرديد كه عقايد مسيحيان نسبت به ملكوتي بودن كليسا و حمايت خداوند از اين دين متزلزل گرديده و شك و ترديد به دلها راه يابد. پاپ سوم(انيوسان) فرمان جديدي تحت عنوان جنگ صليبي برضد «آلبي ژواها» صادر كرد و اموال آنان را مباح نمود و به سربازان وعده داد مانند شركت كنندگان در جنگ هاي صليبي براي تصرّف قدس،مورد آمرزش قرار خواهند گرفت و بالنّتيجه با كشتن بيست هزار تن مرد و زن و كودك شهر «بزبه» كه حاضر به تسليم بدعت گذاران نشده بودند،آلبي ها را سركوب نمودند و در.

خلال اين درگيريها دادگاه تفتيش عقايد يا انگيزيسيون براي تعقيب و سياست بدعت گذاران و مرتدّين مسيحيت تشكيل شد.

پاپ مدّعي بود كه بر اساس كتاب تورات كه مي گويد: «هر گاه شخصي خدايان ديگري را پرستش كند و سه نفر گواه،موضوع را تأييد كنند،مجازات آن شخص سنگسار شدن و مردن است» و همچنين در انجيل آمده است كه عيسي(عليه السلام) گفت: «اگر كسي در مذهب من نماند،مانندشاخه اي بريده مي خشكد و سرانجام در آتش سوخته مي گردد» و نيز به حكم قوانين يونان باستان،حكم چنين افرادي مرگ مي باشد چنانكه قوانين روم نيز چنين اقتضاء داشته است.

بر اين اساس پاپ(انيوسان) اعلام داشت با توجه به اينكه قانون مدني با ضبط اموال و قتل جنايتكاران،آنان را به كيفر اعمالشان مي رساند پس ما مي توانيم كساني را كه نسبت به آيين مسيح خيانت مي ورزند،تكفير و اموالشان را ضبط كنيم و «فردريك دوم» پادشاه آلمان مقرّر داشت: هر كس به گناه بدعت از جانب كليسا محكوم شود بايد او را به حكومت تحويل دهند تا در آتش سوخته شود و بدين ترتيب اموال او نيز به تصرف دولت درمي آمد و فاميل او گذشته از اينكه از ارث محروم بودند از تصدّي مشاغل دولتي نيز محروم مي شدند. در اين دادگاهها در آغاز بر اساس شهادت دو تن از افراد،حكم صادر مي شد و از زمان پاپ انيوسان چهارم،اعمال شكنجه براي گرفتن اعتراف مجاز شد و شكنجه عبارت بود از شلاّق زدن و سوزاندن دست و پاي متّهم و كشيدن دست و پاي او به طناب و چرخ و يا زندان انفرادي در سياه چال.

ويلدورانت مي نويسد:

«بر خلاف آنچه مورّخان مي پندارند دلخراش ترين فجايع انگيزيسيون در سياه چالها صورت گرفته است نه برروي تلهاي آتش» .

محكم تفتيش عقايد مدت زيادي در جنوب فرانسه و ايتاليا دوام داشت،ولي در آلمان هر چند يكبار تشكيل مي شد،عده اي از روحانيون مسيحي با تفتيش عقائد سخت مخالف بودند و مخصوصاً اعضاء فرق «سن فرانسوا» چنانكه يكي از آنها نوشته است:

«اگر پطروس و پولس(مقدس) نيز به اين ديوان احضار مي شدند تبرئه نمي شدند» .

پاپ كلمان پنجم هيئتي براي رسيدگي به كار دادگاه تفتيش عقائد تشكيل داد و اينها ستمگري هاي اين ديوان را آشكار نمودند و في المثل افرادي را پيدا كردند كه شصت .

سال در زندان بلا تكليف مانده بودند و ...ولي محكم تفتيش عقائد بقدري قدرت يافته بود كه پاپ نتوانست قدمي در راه اصلاح بردارد و بيگناهان را از شكنجه و عذاب برهاند.

اقليتها در اسلام

آنچه گفته شد نمونه اي بود از برخورد ملل مختلف با بيگانگان كه متأسفانه در رأس آنان برخي از مدّعيان پيروي از اديان الهي قرار داشتند.

و اما شريعت مقدس اسلام از همان آغاز در متن قرآن كريم طي يك اعلام عمومي يادآور شد كه هم پيروان اديان آسماني آزاد بوده و مي توانند زندگي آرام همراه با هم حقوق انساني را در ساي اسلام داشته باشند.

قرآن كريم در سور آل عمران آيه 64 مي فرمايد:

قل يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمة سواءٍ بيننا و بينكم الاّ نعبد الاّ الله و لا نشرك به شيئاً و لا يتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله فان تولّوا فقولوا اشهد و ابانّا مسلمون.

(اي پيامبر) بگو اي اهل كتاب بياييد از آن كلمه اي كه پذيرفت ما و شماست پيروي كنيم،آنكه جز خدا را نپرستيم و هيچ چيز را شريك او نسازيم و بعضي از ما بعضي ديگر را سواي خدا به پرستش نگيرد،اگر آنان روي گردان شدند بگو شاهد باشيد كه ما مسلمان هستيم.

در اين زمينه به آيات ديگري از قرآن كريم نيز مي توان تمسّك كرد كه به پاره اي از آنها در مقال قبلي اشاره شد مانند آيه 7 از سور ممتحنه و ...كه از تكرار آن در اينجا صرف نظر نموده و به بررسي روايان نبوي و سير پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) و ديگر حاكمان مسلمين مي پردازيم.

سير عملي پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) و خلفاء در رابطه با اقليت ها

پيامبر گرامي اسلام نه تنها در مقام گفتار هميشه جانب اقلّيت ها را داشته و به مسلمين توصيه هاي فراواني نسبت به آنان عموماً و دربار عالمان ديني آنان خصوصاً داشته است،همواره در مقام عمل نيز به آنچه فرموده عمل كرده است.

از آنجا كه روشن شدن سير عملي پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) و خلفاء با نتيجه گيري هاي فقهي و حقوقي ما در اين زمينه رابطه مستقيم دارد ما ترجيح مي دهيم با حوصل بيشتري اين بحث را تعقيب نماييم.

دوران رسول الله(صلي الله عليه و آله و السلم)

اين دوران كه دوران تشريع و قانونگذاري نظام اسلامي است و همانگونه كه قرآن كريم بيان مي دارد،قوانين و احكام اسلام در زمان حيات پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) كامل شد و با وفات آن حضرت دوران تشريع سپري گرديده و از آن پس مسلمين موظّف به پيروي از قوانين و احكام نازل شده بر حضرتش بوده و براي هيچ فردي حقّ هيچگونه دخل و تصرّفي در احكام الهي وجود ندارد و خوشبختانه درخشان ترين روابط خارجي مسلمين با ديگر ملل،برخوردهاي صحيح با اقلّيتهاي مذهبي را تشكيل مي دهد.

قرآن كريم ضمن آيات متعددي بيانگر آن است كه شريعت مقدس اسلام،متضاد با ديگر شرايع الهي نبوده و بلكه تصديق كنند هم آنها و در هدف عالي اديان الهي كه همانا عبادت حقّ متعال و نفي شرك و مبارزه با ظلم و ستمگري و ستم كشي است،با آنها مشترك است،از اين نظر براي هدايت و ارشاد پيروان مكاتب الهي،هيچ گونه جنگ و درگيري را ضروري ندانسته و به صورت جدّي اميدوار بوده و مي باشد كه با برخوردهاي صحيح و فروكش نمودن تعصّبات غلط كه احياناً در بسياري از پيروان اديان وجود داشته و روشن شدن حقيقت اسلام،اهل كتاب،خوذد به خود به اسلام روي خواهند آورد. از اين نظر از همان آغاز،رفتار پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) با پيروان اديان الهي خوب بوده و كمترين عملي كه خشم و نارضايتي آنان را فراهم آورد از آن حضرت در تاريخ ثبت نشده است گو اينكه از طرف آنها كار شكني ها و خيانت هاي زيادي در تاريخ نقل گرديده است.

قرآن كريم مي فرمايد:

و انزلنا اليك الكتاب بالحقّ مصدقاً لما بين يديه من الكتاب و مهيمناً عليه فاحكم بينهم بما انزل الله و لا تتّبع اهوائهم عمّا جاءك من الحقّ لكلّ جعلنا منكم شرعة و منها جاً و لوشاء الله لجعلكم اُمّةً واحدةً و لكن ليبلوكم فيما آتيكم فاستبقو.ا الخيرات الي الله مرجعكم جميعاً فينبّئكم بما كنتم تختلفون.

اين كتاب را به راستي بر تو نازل كرديم در حالي كه تصديق كنند كتب پيش از خود بوده و حاكم بر كتب گذشته مي باشد،بنابراين در بين اهل كتاب بر اساس قرآن حكم كن و دنباله رو اميال نفساني آنان نباش تا موجب شود آنچه را كه از حق بر تو نازل شده است واگذاري،براي هر يك از شما راه و روشي قرار داديم و اگر خداوند مي خواست شما را امّت و گروه واحدي قرار مي داد و لكن او خواست در آنچه به شما امر و تكليف فرموده شما را بيازمايد،بنابراين در كارهاي خير از يكديگر پيشي گيريد و بدانيد كه بازگشت همگي شما به خداوند است و آنگاه شما را از نتيج آنچه اختلاف

مي كرديد مطلع خواهد ساخت.

پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) در مكه

هر چند آغاز برخورد اجتماعي پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) با اقليت ها از زمان هجرت شروع مي شود چه اينكه در مكّه مسيحيان و يهوديان زيادي نبودند و بالطبع زمينه اي براي درگيري و نزاع مذهبي وجود نداشته است. ولي در عين حال در دوران قبل از هجرت نيز حوادثي رخ داد كه مي تواند زمينه ساز برخوردهاي بعد از هجرت و نحو معامل رسول الله(صلي الله عليه و اله و السلم) با اهل كتاب بوده باشد. لذا ما به صورت اجمالي دور نمايي از دوران قبل از هجرت را مي آوريم:

پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) مدت53 سال از عمر شريف خودشان را در مكّه گذرانيدند و در اين دوران از زندگي خويش چه قبل از بعثت و چه بعد از آن،ملاقاتهايي با بعضي از اهل كتاب و بخصوص علماء آنان داشته است كه خاطرات خوش دوران قبل از هجرت را تشكيل مي دهد چه اينكه در اين ملاقات ها نه تنها برخوردها دوستانه بوده و مصاحبت نيكوي حضرت باعث آن شد كه آنها مزاحمتي براي ايشان فراهم نياورند،بلكه احياناً مؤيد آن حضرت بوده و بشارت به بعثت آن بزرگوار داده و او را موعود تورات و انجيل از نسل اسماعيل معرفي كرده اند و چه بسا افرادي از آنان رسماً مسلمان شده و از پيروان آن بزرگوار به حساب آمده اند.

از جمل اين ملاقاتهاي سازنده،ملاقات آن حضرت در سن 13 سالگي با بُحيراي راهب بوده كه از كشيشان و صومعه نشينان بزرگ مسيحيت بشمار مي رفت و هنگامي كه آن حضرت را در سفر شام ملاقات كرد او را شناخته و سفارش او را به عمويش ابو طالب(عليه السلام) نمود.

همچنين پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) با مسيحيان مكه كه از جمله آنان خانواده همسر گرامي رسول خدا(خديجه عليها السلام) بوده اند،روابط دوستانه اي داشته و وَرَقَة بن نوفِل پسر عموي خديجه كه خود از علماء مسيحي بود از كساني است كه پيامبري آن حضرت را تصديق نموده و هم او از مشوّقين خديجه(عليه السلام) در ايمان به پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) بوده است.

اين روابط دوستانه و محبت آميز پس از بعثت نيز تا زماني كه آن حضرت در مكّه بودند بين آن حضرت و اهل كتاب و بخصوص مسيحيان وجود داشته است و شايد همين پايان ص 160.

حسن روابط به دور از هرگونه تعصّب مذهبي موجب گرديده است كه پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) هنگامي كه ملاحظه كردند مسلمانان در مكه در شكنجه و آزار قرار دارند آنان را به كشور حبشه كه ملت آن داراي آيين مسيحيت بودند روانه نمايد.

جالب اينكه در اين مسافرت گذشته ار اينكه مسلمانان توانستند در پناه نجاشي (پادشاه با ايمان حبشه) امنيت كاملي را بدست آوردند بلكه در همان برخوردهاي اوّليه توانستند نجاشي و ملت حبشه را شيفت آيين حيات بخش اسلام نمايند و با در جريان قرار گرفتن نجاشي از احكام و ارزشهاي الهي اين آيين و بخصوص اظهارات قرآن دربار مريم و عيسي(عليهما السلام) حقّانيت اين آيين را درك نمود و در رديف مؤمنين و مسلمانان اوليه قرار گرفت.

حسن استقبال نجاشي از اسلام نه تنها موجب گرديد كه دانشمندان مسيحي از حبشه براي تحقيق دربار پيامبر جديد به مكّه روانه شوند و با روشن شدن حقيقت اسلام احياناً آيين جديد را اختيار نمايند،بلكه مشركين مكّه را نيز وادار ساخت كه براي خنثي نمودن تأثير اين حسن استقبال در افكار عمومي دست به دامان يهوديان مدينه زده و از آنان براي تضعيف موج گرايش مردم به آيين جديد كمك بگيرند. بسياري از مفسّرين،نزول سور كهف را به مناسبت پاسخ به سؤالات مشركين ـ كه از يهدويان مدينه ياد گرفته بودند ـ ذكر كرده اند.

ابن هشام در سيره مي نويسد((گروهي از علماء مسيحي از اهالي حبشه به مكّه وارد شدند و با پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) در مسجد الحرام به گفتگو نشستند و هنگامي كه حقيقت آيين جديد برايشان روشن شد و آن را مطابق با بشارات تورات و انجيل يافتند به آن ايمان آوردند و اين برخورد،ابوجهل و ديگران را سخت به اضطراب واداشت و به همين جهت زبان به اعتراض گشوده و گفتند شما براي تحقيق از طرف قوم خودتان آمديد و اكنون مي بينيم قبل از اينكه خبري به آنان برسانيد و از آنها اجازه بگيرد به محمّد(صلي الله عليه و آله و السلم) ايمان آورديد،چه نادان مردمي هستيد و آنان در پاسخ گفتند اعمال ما براي ما و اعمال شما متعلّق به خودتان است،هنگامي كه حق برايمان روشن شد در پذيرش آن تأمّلي نداريم.

ابن هشام مي افزايد: منقول است كه آيات زير در اين زمينه نازل شده است:

الّذين آتينا هم الكتاب من قبله هم به يؤمنون * اذا يتلي عليهم قالوا آمنّا به انّه الحقّ من ربّنا انّا كنّا من قبله مسلمين * اولئك يؤتون اجرهم مرّتين بما صبروا و يدرؤن بالحسنة.

السّيئة و ممّا رزقنا هم ينفقون * و اذا سمعوا اللّغو اعرضوا عنه و قالو لنا اعمالنا و لكم اعمالكم سلامٌ عليكم لا نبتغي الجاهلينم)) كساني كه پيش از نزول قرآن ،كتابشان داده بوديم به قرآن ايمان مي آورند و چون قرآن بر آنان تلاوت شد گفتند: به آن ايمان آورديم،حقّي است از جانب پروردگارمان و ما پيش از آن تسليم بوده ايم اينان را به خاطر صبري كه كرده اند دوبار پاداش مي دهيم،اينان بدي را به نيكي مي زدايند و از آنچه روزيشان داديم انفاق مي كنند و چون سخن لغوي بشنوند از آن اعراض كنند و گويند: عملهاي ما از آن ما و عملهاي شما از آن شما،به سلامت بمانيد،ما دنباله رو جاهلان نيستيم.

پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) در مدينه

پيامبر اكرم پس از مهاجرت از مكّه و تشكيل حكومت اسلامي در مدينه نيز،كمال حسن همجواري و روابط انساني و معنوي را با يهوديان مدينه مراعات نمودند و از همان آغاز با امضاء پيمان نامه اي نه تنها به يهوديان وعد هرگونه همكاري و مساعدت دادند بلكه اصولاً آنان را با مسلمانان به عنوان امّت واحد معرفي كردند.

پيمان نام رسول الله با يهوديان مدينه،اولين منشور زندگي مسالمت آميز پيروان اديان الهي در كنار يكديگر بشمار مي آيد.

اولين ماد اين پيمان چنين است:

«امضاء كنندگان اين پيمان امّت واحدي را تشكيل مي دهند».

در بند هشتم آمده است:

«يهوديان در دين خود آزادند چنانكه مسلمانان در دين خود آزادند و بردگان طرفين عهد نامه نيز(اعم از مشرك و غير مشرك) مانند خودشان از آزادي كامل برخوردار خواهند بود...».

در ادام كار نيز هر چند اين پيمان نامه مكرّراً به وسيله يهوديان نقض شد و متأسّفانه مدّعيان پيروي از موسي(عليه السلام) اثبات كردند كه تحمّل شريعت جديد را نداشته و موقعيت مالي و اجتماعي را در مدينه كه به خطر افتاده بود بر هر چيز ديگري ترجيح مي دهند و به تعبير قرآن آنچنان در دشمني و عداوت با پيامبري كه طرف پيمان آنان بود،افراط نمودند كه از مشركان مكّه نيز گوي سبقت را ربودند.

ولي در عين حال پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) هيچگاه آيين يهود را از رسميت نينداخت و هر چند كه به خاطر حفظ اسلام مسلمين خود را مجبور مي ديد كه احياناً مقابله به مثل نموده و

شدّت عملهايي نيز در برابر يهوديان داشته باشد،ولي محدود اين شدت عمل از يهوديان مدينه و خيبر كه طرف جنگ مستقيم با پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) واقع شده بودند به جاهاي ديگر سرايت نكرد و تا آخرين لحظ حيات پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) يهوديان ديگر مناطق جزيرة العرب مانند يهوديان يمن و ... در آزادي كامل به سر مي بردند و مورد حمايت مستقيم پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) بوده اند و در مورد كساني كه طرف جنگ با پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) بودند نيز مانند يك گروه غالب،عمل نمي كرد بلكه تنها در حدّ ضرورت با آنان مقابله مي فرمود: به عنوان نمونه رسول خدا(صلي الله عليه و آله و السلم) به فرمانده ارتش خود در يمن چنين توصيه مي نمايد:

«از هيچ فردي از مردم يمن بيش از يك دينار جزيه مطالبه نكن و بخصوص موجب آزار هيچ زن و يا مرد يهودي را فراهم نياور».

روشن است كه روش پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) در عدم تسري شدّت عمل از قومي به افراد ديگر كه داراي همان ايدئو لوژي و منطق بوده اند،اختصاص به يهوديان نداشته است،بلكه منطق قرآن در مورد همه انسانها چنين است و لذا مي فرمايد:

و لا يجر منّكم شنئان قومٍ ان صدّوكم عن المسجد الحرام ان تعتدوا و تعاونوا علي البرّ ولاتّقوي و لا تعاونوا علي الاثم و العدوان... .

دشمني با قومي كه مي خواهند شما را از مسجد الحرام باز دارند،وادارتان نسازد كه از حدّ خويش تجاوز كنيد و در نيكوكاري و ترس از خدا همكاري كنيد نه در گناه و تجاوز و ... .

و دربار اختلاف روحيه‌اي اين كه بين فردي با فرد ديگر از اهل كتاب وجود دارد مي فرمايد:

و من اهل الكتاب من ان تأمنه بقنطارٍ يؤدّه اليك و منهم من ان تأمنه بدينارٍ لا يؤدّه اليك الّا مادمت عليه قائماً... .

و از اهل كتاب كساني هستند كه اگر آنان را امين بشماري و مال بسياري ره ايشان بدهي آن را به تو باز مي گردانند و از ايشان هم افرادي هستند كه اگر امينشان بداني و ديناري به آنان بسپاري جز به تقاضا و مطالبت آن را باز نگردانند ... .

پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) و مسيحيان

بر خلاف يهوديان،خوشبختانه مسيحيان تا حدودي بي طرفي خود را حفظ كرده و از مشركين مكّه طرفداري ننمودند. و از اين نظر تقريباً تا هنگامي كه اسلام بر سراسر.

جزيرة العرب مسلّط شد،حسن روابط بين مسلمانان و مسيحيان حفظ شده بود. تا اينكه پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) به حكم ضرورت حكومتي،از مسيحيان خواست كه موضع خودشان را در برابر حكومت اسلامي مشخّص نمايند. بدين جهت رسول خدا(صلي الله عليه و آله و السلم) طي نام محترمانه اي به بزرگان مسيحيان نوشت كه يا بايستي با ايمان به خدا و قرآن مانند يك فرد مسلمان در جامع اسلامي زندگي نمايند و يا با امضاء قرارداد و پرداخت ماليات مختصري،فارغ البال از مزاياي حكومت اسلامي بهره مند و از آزادي مذهبي كامل برخوردار گردند.

اين پيمان در نهمين سال هجرت و يا آغاز سال دهم منعقد گرديد و بهترين متني است كه مي تواند ما را در جريان تسامح و گذشت و اعطاء همه نوع حقوق انساني اسلام به اقلّيتهاي مذهبي قرار دهد چه اينكه اين پيمان به عكس پيماني كه با يهوديان منعقد گرديد در دوران قدرت اسلام تدوين شده و در اين موقعيت هيچ گونه ملاحظات سياسي مطرح نبوده است،بلكه به مقتضاي در گيريهاي مسلمانان در شمال جزيرةالعرب با روميان،زمينه براي هر نوع سخت گيري و محكم كاري وجود داشته است،ولي در عين حال ملاحظه مي كنيم كه در اين پيمان و همچنين پيمانهاي مشابه ديگري كه با مسيحيان ساكن شمال جزيرة العرب كه مورد حمايت مستقيم امپراطوري روم بوده اند،بسته شده،كمترين جمله اي كه حاكي از سلب آزادي و يا حقوق اقليتها باشد به چشم نمي خورد و جالب اينكه به نصاراي نجران نيز همان امتيازاتي داده شده است كه به مسيحيان شمال جزيرةالعرب داده شد.

كاملترين و قديمي ترين متن و شايد معتبرترين منبع اين پيمان،كتاب خراج قاضي ابويوسف است كه از شاگردان ابو حنيفه بوده و خود سمت قاضي القضاة در حكومت هارون خليف عباسي را به عهده داشته است و بر اساس همين مدرك،وظيف حكومتي هارون را مشخص مي نمود.

اينك ترجمه متن پيمان:

اين نامه اي است از محمد رسول خدا براي مردم نجران،حكم و داوري محمد(صلي الله عليه و آله و السلم) دربار تمام املاك و اموال از ميوه جات و طلا و نقره و بردگان به اين است كه هم آنها را به خودشان بخشيد و در اختيار آنان باقي گذاشت بجز دو هزار حلّه از حلّه هاي اواقي كه هزار حلّه را در رجب و هزار حلّه را در ماه صفر هر سال بايد بپردازند و با هر حلّه يك«وقية» نقره نيز بپردازند زياده و كمتر از اين به هنگام حساب محاسبه خواهد شد و آنچه را كه به صورت زره و يا اسب متاع ديگر پرداختند نيز قبول است و محاسبه خواهد شد.

همچنين مردم نجران بايد فرستادگان ما را ياري دهند و مخارج آنان را تا مدّت بيست روز و كمتر از آن بپردازند،مردم نجران نبايد مأمورين ما را بيشتر از يك ماه براي مؤونه منتظر بگذارند و نيز به عهد آنان است كه اگر جنگي در يمن يا معرة پيش آمد،مقدار 30 زره و 30 اسب و 30 شتر(در اختيار ارتش اسلام)قرار دهند و آنچه را كه از اين اموال در حين جنگ تلف شود غرامت مأمورين ما خواهد بود كه بايستي به آنها

بپردازند .

مردم نجران و حوم آن نسبت به مال و جان و اراضي و مردم از حاضر و غائب و فاميلهايشان و مراكز عبادتشان چه زياد يا كم آن در پناه خدا و رسول او محمد(صلي الله عليه و آله و السلم) خواهند بود.

هيچ اسقفي يا رهباني يا كاهني از آنان از آنچه هست مجبور به عوض شدن نمي شود،به آنان اهانتي نمي شود و در برابر خونهايي كه در جاهليت ريخته شده است مجازات نخواهند شد.

هيچ گونه وجهي به عنوان خسارت از آنان باز خواست نشده و لشگري سرزمين آنها را اشغال نخواهد كرد و هيچ گونه سختگيري دربار آنان روا داشته نمي شود،هر كس از آنان در موردي ادّعاي حقّي داشته باشد براساس عدل و انصاف دربار آنان حكم خواهد شد،بگونه اي كه نه مظلوم واقع گردند و نه ظلم كرده باشند. هر كس از آنان بعد از اين ربا بگيرد عقد ذمّه دربار او باطل است. هيچ فردي به گناه ديگري تعقيب نمي شود و كلّي موادّ اين پيمان تا روز قيامت به قوّت خود باقي است در صورتي كه مصلح باشند و خير خواه مسلمين و مرتكب ظلم خيانتي نگردند.

آنچه ذكر گرديد نمونه اي از پيمانهاي متعددي است كه در در دوران زندگي پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) بين آن حضرت و اقليتهاي مذهبي منعقد گرديده است كه از جمل اين پيمانها، پيمان آن حضرت با مسيحيان سرزمين سينا و نيز پيمان نامه آن حضرت با((يو حنّا بن رعية)) رئيس مسيحيان ايلا(عقبه) مي باشد كه بعضي از آن در بخش تاريخچ حقوق بين الملل ذكر گرديده و اين پيمان‌نامه ها در زمان پيامبر(صل‌الله‌عليه‌و‌آله ) و خلفاء آن حضرت مرجع قانوني و حقوقي طرف پيمان بوده است جز اينكه خليف دوم،مسيحيان را به عللي كه خواهد‌ آمد از نجران يمن به نجران عراق هجرت داد.

اجمالاً اين پيمان نامه ها يكي از ادلّه اي است كه به وضوح موضع اسلام در رابطه با اقلّيتهاي مذهبي را روشن مي سازد و ديگر مدرك ما در اين زمينه سير عملي آن حضرت و نيز روش جامع اسلامي در طول تاريخ با اقليتهاست و سوّمين و شايد معتبرترين مدرك در اين زمينه روايات بسياري است كه به وسيل شيعه و اهل سنت از پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) و ديگر معصومين(عليه السلام) نقل گرديده است كه ما براي تكميل به پاره اي از اين گونه روايات اشاره مي نماييم:

اقليتهاي مذهبي در روايات اسلامي

1ـ قال(صلي الله عليه و آله و السلم) : من ظلم معاهداً او كلّفه فوق طاقته فانا حجيجه.

پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) فرمود هر كس هم پيماني را مورد ستم قرار دهد من در پيشگاه خدا دشمن او خواهم بود. .

2ـ انّه صلّي الله عليه و آله عبد الله بن ارقٍم علي جزيه اهل الذّمّة فلمّا ولّي من عنده ناداه فقال(صلي الله عليه و آله و السلم) الا من ظلم معاهداً او كلّفه فوق طاقته او انتقصه اواخذ شيئاً بغير طيب نفسه فانا حجيجه يوم القيمة.

پيامبر(صلي الله عليه و آله و السلم) هنگامي كه عبد الله بن ارقم را براين وصول ماليات اهل كتاب فرستاده به او چنين فرمود: آگاه باشيد كه هر كس بر هم پيمان مسلمين ستم نمايد و يا بيشتر از قدرتش بر او تكلّف كند و يا او را ناقص العضو نمايد و يا اينكه به اكراه چيزي را از او مطالبه كند،من در روز قيامت خصم او خواهم بود.

3ـ حدّثنا ورقاء السدي عن ابي ظبيان قال: كنّان مع سلمان الفارسي في غزاة فمرّ رجل وقد جني فاكهةً فجعل يقسّمها بين اصحابه فمرّ بسلمان فسبّه فردّ علي سلمان و هولا يعرفه قال فقيل له: هذا سلمان قال فرجع فجعل يعتذر اليه ثمّ قال له الرّجل: ما يحلّ لنا من اهل الذمّة يا ابا عبد الله؟ قال: ثلاتٌ من عماك الي هداك و من فقرك الي غناك و اذا صحبت الصّاحب منهم تأكل من طعامه و يأكل من طعامك و يركب دابّتك و تركب دابّته في ان لا تصرفه عن وجهٍ يريده.

ابي ظبيان گويد: در جنگي با سلمان فارسي همراه بوديم در اين حال ديده شد كه فردي از بستان اهل ذمّه ميوه چيده و در ميان ياران خويش تقسيم مي كند در اين حال با سلمان روبرو شد و سلمان او را شماتت كرد و او نيز در حالي كه سلمان را نمي شناخت با الفاظ قبيح به او پاسخ داد،فردي به او گفت كه اين مرد كه به تو اعتراض نمود سلمان فارسي بود آن مرد پشيمان شده و از سلمان عذر خواهي نمود و سپس از او پرسيد چه چيز از اهل ذمّه برما حلال است؟

سلمان پاسخ داد: سه چيز،يكي اينكه اگر راه را گم كردي از او ميتواني بپرسي و ديگر اينكه اگر در سفر دچار تنگدستي شدي به مقدار ضرورت مي تواني از اموال آنان استفاده نمايي و سوّم اينكه اگر با آنان همسفر شدي از غذاي آنان مي تواني بخوري و آنان نيز از غذاي تو بخورند و تو بر مركب آنان سوار شده و آنان نيز از مركب تو استفاده كنند مشروط بر اينكه مزاحم نباشي(هر گاه كه خواستند از تو جدا شوند بلامانع باشد) .

4ـ قال: مرّشيخٌ مكفوفٌ كبيرٌ يسأل فقال امير المؤمنين ما هذا؟ قالو: يا امير المؤمنين نصراني فقال(عليه السلام) استعملتموه حتّي إذا كبر و عجز منعتموه انفقوا عليه من بيت المال.

محمد بن ابي حمزه از علي(عليه السلام) روايت كرده است كه به مرد سائلي برخورد كه از مسلمانان گدايي مي كرد،امام(عليه السلام) پرسيد اين مرد كيست گفتند: مردي است نصراني،امام علي(عليه السلام) گفت: تا قدرت.

داشت او را بكار گرفتيد و اكنون كه عاجز شده و از كار مانده است،او را محروم داشته ايد! سپس دستور دادند از بيت المال حقوقي براي او تعيين و در اختيارش گذاشته شود.

5 ـ يحيي بن آدم در كتاب خراج از علي(عليه السلام) روايت مي كند كه به فرماندارش چنين فرمود:

لا تضر بنّ سوطاً في جباية درهمٍ و لا تبيعنّ لهم رزقاً و لا كسوة شتاءٍ و لا صيف و لا دابةً يعتملون عليها و لا تقيمنّ رجلاً قائماً في طلب درهمٍ قال: قلت يا امير المؤمنين اذاً ارجع اليك كما ذهبت من عندك قال:و ان رجعت كما ذهبت ويحك اناّ اُمرنا ان نأخذ منهم العفو يعني االفضل.

هيچ فردي را به خاطر جزيه كتك نزنيد و معاش روزمره و لباس تابستاني و يا زمستاني و مركبي را كه وسيله كار اوست براي وصول جزيه در معرض فروش قرار ندهيد و كسي را به خاطر پول،سر پاه نگاه نداريد،نمايند امام عرض كرد بنابراين من دست خالي به سوي شما باز خواهم گشت امام فرمود هر چند دست خالي برگردي به آنچه گفتم عمل كن واي بر تو مگر جز اين است كه به ما دستور داده شده است كه نسبت به آنان با گذشت رفتار كنيم و از مازاد درآمد آنها بگيريم.

6 ـ و همچنين قاضي ابو يوسف از طاووس يماني از ابن عباس روايت مي كند:

قال(صلي الله عليه و آله و السلم) ليس في اموال اهل الذمّة الاّ العفو.

در اموال اهل ذمّه چيزي جز گذشت وجود ندارد (تنها آنها موظف به پرداخت جزيه و ماليات سرانه هستند) .

7 ـ ابو حمز ثمالي از امام صادق(عليه السلام) از پيامبر(صلي الله عليه و آله) روايت مي كند كه هرگاه آن حضرت تصميم مي گرفت ارتشي به جانبي گسيل دارد به فرماندهانش مي فرمود:

سيروا بسم الله و في سبيل الله و علي ملّة رسول الله لا تغلوا و لا تمثلوا و لا تغدروا و لا تقتلوا شيخاً فانياً و لا صبياً و لا امرأةً و لا تقطعوا شجراً الاّ ان تضطرّوا اليها و ايما رجلٍ من ادني المسلمين او افضلهم نظر الي احدٍ من المشركين فهوجارٍ حتّي يسمع كلام الله فان تبعكم فاخوكم في الدّين و ان ابي فابلغوه مأمنه.

به نام خدا و با ياري او در طريق او حركت كنيد و بر آيين پيامبر او استوار باشيد،از حد خود تجاوز نكنيد و مُثله ننماييد و به فرد يا گروهي خيانت نكنيد،پيرمرد ضعيف و كودك و زني را به قتل نرسانيد و هيچ درختي را جز به خاطر ضرورت قطع ننماييد،هر مسلماني از هر طبقه اي كه باشد،اگر به.

الطباطبائي)) و ايشان كتابي هم به نام الطباطبائي و منهجه في تفسير القرآن دارد كه توسط سازمان تبليغات اسلامي چاپ شده است.

13 ـ تراجم الرجال از ص 193 تا 196.

14 ـ رجال قم از مقدّس زاده

15 ـ پيام انقلاب ش 46 آذر 1360 از ص 8 تا 12 وش آبان 1361 از ص 10 تا 18

16 ـ هزار و يك نكته ج 2 از استاد حسن زاده آملي و 588 و 621

17 ـ سيماي فرزانگان از آقاي رضا مختاري

18 ـ شرح رسالة المشاعر ملاصدرا_مقدمه ص 52 و 53 و ص 79

19 ـ سنن النبي(صلي الله عليه و آله و السلم) مقدمه آقاي محمد هادي فقهي

20 ـ سرگذشتهاي ويژه از زودگي حضرت امام خميني ج 6/65 گفتار آقاي علي دواني

21 ـ مقدمه شيعه در اسلام از سيد حسين نصر

22 ـ مقدمه علي و فلسفه الهي ترجمه آقاي مهدي پور

23 ـ گنجينه يا كشكول سياح ج 2/77

24 ـ تفرّج صنع از دكتر عبد الكريم سروش/328.

25 ـ فرهنگ اسلام شناسان خارجي ج 1/92

26 ـ آشنائي با حوزه هاي علميه شيعه در طول تاريخ ج 1/324

27 ـ مستدركات اعيان الشيعه ج 1/169 و اعيان الشيعه ج 7/254

28 ـ درسهائي از مكتب اسلام سال 21ش 10 كه مخصوص علامه طباطبائي است

29 ـ بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني ج 1/302.

فردي از مشركين امان داد او در امان است تا اسلام بر او عرضه شود،پس هر گاه اسلام اختيار كرد او برادر شماست و اگر نپذيرفت بايستي او را به محل امني كه بتواند جان خودش را حفظ كند برسانيد.

8 ـ هنگامي كه به علي(عليه السلام) خبر رسيد لشگريان معاويه به شهر انبار حمله برده و در اين حمله زينت آلات يك زن مسلمان و يك زن اهل كتاب غارت شده است،فرمود:

و لقد بلغني انّ الرّجل منهم يدخل علي المرأة المسلمة و الاخري المعاهدة فينتزع حجلها و ...ماتمتنع منه الاّ بالا سترجاع و الاسترحام...فلو انّ امرأً مسلماً مات من بعد هذا اسفاً

ما كان به ملوماً بل كان به عندي جديراً....

شنيده ام كه در حمله به شهر انبار،لشگريان بر زنان مسلمان و اهل كتاب يورش برده و زيور آلات آنان را ربوده اند و آنان به جز توسل به گريه و التماس،چاره اي نداشته اند،اگر مرد مسلمان از غصّ اين جنايت بميرد جاي ملامت دربار او نيست بلكه از ديدگاه من سزاوار آن است....

همچنين علي(عليه السلام) در نامه اي به مالك اشتر در رابطه با اهل خَراج كه معمولاً اهل كتاب بوده اند،چنين مي فرمايد:

و تفقّد امر الخراج بما يصلح اهله فانّ في صلاحه و صلاحهم صلاحاً لمن سواهم،و لا صلاح لمن سواهم الاّ بهم،لانّ النّاس كلّهم عيال علي الخراج و اهله و ليكن نظرك في عمارة الارض ابلغ من نظرك في استجلاب الخراج،لانّ ذلك لايدرك الاّ بالعمارة و من طلب الخراج بغير عمارة اخرب البلاد،و اهلك العباد و لم يستقم امره الاّ قليلاً فان شكوا ثقلاً او علّةً اوانقطاع شربٍ او بالة او احالة ارضٍ اغتمرها غرق او اجحف بها عطش خفّفت عنهم بما ترجوا ان يصلح به امرهم و لا يثقلنّ عليك شيء خفّفت به المؤونة عنهم فانّه ذخر يعودون به عليك في عمارة بلادك و تزيين و لا يتك مع استجلابك حسن ثنائهم و تبجّحك باستفاضة العدل فيهم معتمداً فضل قوّتهم،بما ذخرت عندهم من اجمامك لهم و الثقة منهم بما عوّدتهم من عدلك عليهم ورفقك بهم فربّما حدث من الامور ما اذا عوّلت فيه عليهم من بعد احتملوه طيبّة انفسهم به فانّ العمران محتمل ما حمّلته و انّما يؤتي خراب الارض من اعواز اهلها و انّما يعوز اهلها لاشراف انفس الولاة الجمع و سوء ظنّهم بالبقاء و قلّة انتفاعهم بالعبر.

خراج را بگونه اي جمع آوري كن كه به صلاح پرداخت كنندگان آن باشد،چه اينكه در نظم صحيح در خراج و روشي كه به نفع پرداخت كنندگان آن باشد،منافع ديگران هم نهفته است ولي منافع ديگران بدون صلاح حال اينان حاصل نخواهد شد زيرا مردم همگي روزي خوار خراج هستند و از دسترنج كارگران اين اراضي استفاده مي كنند،بنابراين عمران زمين را بر مبلغ خراج مقدّم بدار زيرا جز با آبادي زمين به خراج مطلوب نخواهي رسيد و هر آن كس كه ماليات را بدون آبادي زمين مي جويد،كشور و ساكنان آن را نابود ساخته است و زمان زيادي حكومت او دوام نمي آورد بنابراين اگر خراج دهندگان از سنگيني مخارج يا آفات و كمبود آب و باران و يا طغيان آب و فرو رفتن زمين در آن و يا خشكسالي شكوه كردند به آنان مقداري كه معتقدي با آن مشكلشان حل خواهد شد،تخفيف بده و اين كار بر تو مشكل نباشد زيرا در واقع ذخيره اي است كه (دير يا زود) به صورت آبادي شهرها و پايداري حكومت به تو باز خواهد گشت و همگان ثناگوي تو خواهند شد.

. تاريخ يهود ج 2ص .

. پناهندگي سياسي تأليف سيد باقر عطيه ص 35.

. كليات مقدماتي حقوق ص 156.

. به نقل از ج 13 ص 396.

. اقتباس از كتاب تاريخ قرون وسطي ج دوم بخش دوم تأليف دكتر حسين علي ممتحن ص 590 به بعد.

. سور مائده آيه 48.

. سير ابن هشام ج 1ص 181.

. از سخنان ورقة بن نوفل با خديجه و گفتار خديجه با رسول خدا در قبل و بعد از بعثت آن حضرت به دست مي آيد كه خديجه(عليها السلام) نيز آيين مسيحيت را پذيرفته و يا علاقمند به آن بوده و آن را باور داشته است.

. سير ابن هشام ج 1ص 325 به بعد.

. سورة قصص آيات 52 ـ 55.

. كتاب الخراج،يحيي بن آدم القرشي ص 50 به بعد.

. مائده / 2.

. آل عمران/75.

. خراج قاضي ابو يوسف ص125.

. همان ص 125.

. الخراج ابي يوسف ص 126.

. وسائل جلد 11 ص 49.

. الخراج تأليف يحيي بن آدم القُرَشي ص 75.

. الخراج ص 123.

. وسائل ج 11ص 43.

. نهج البلاغه صبحي صالح خطبه 27.

. نامه 53 از نهج البلاغه.

برگرفته شده از سایت : موسسه حقوقی هامون
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
دسترسی سریع به سایت های رسمی جمهوری اسلامی ایران l پایگاه اطلاع رسانی وکالت دات اینفو
http://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/leader2.jpghttp://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/raeisjomhour.jpghttp://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/Dadiran.jpghttp://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/majles.jpghttp://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/shora.jpg
http://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/majmatashkhiss.jpghttp://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/divanedalat.jpghttp://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/divan.jpghttp://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/amlak-asnad.pnghttp://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/electronik.png
http://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/kanun.gifhttp://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/129.pnghttp://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/b1.jpghttp://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/budget.jpghttp://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/Canoon%20e%20vokala.jpg
http://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/dolat.jpghttp://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/shora-hale-ekhtelaf.pnghttp://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/Vezarat%20dadgostari.JPGhttp://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/hoquqy.jpg.pnghttp://up.vekalat.info/up/vekalatdotinfo/ax/D_Ghazaei.jpg

اسپانسر
http://up.vekalat.info/view/789476/4194620186.gif
درباره ما
پایگاه اطلاع رسانی وکالت دات اینفو
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1949
  • کل نظرات : 286
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 140
  • آی پی امروز : 39
  • آی پی دیروز : 74
  • بازدید امروز : 202
  • باردید دیروز : 152
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,026
  • بازدید ماه : 5,173
  • بازدید سال : 49,114
  • بازدید کلی : 4,465,256