نویسنده: هدایت اله سلطانی نژاد
در زندگی اجتماعی، اختلاف، درگیری، تعدی به حقوق دیگران، ارتكاب جرم و قانون شكنی از سوی برخی اشخاص بروز میكند و باید جامعه نسبت به این امور واكنش مناسب از خود نشان دهد؛ یعنی با تعقیب و پیگیری و اقدامات تأمینی و تربیتی و تعیین مجازات از تجاوز به نظم و امنیت اجتماعی و اخلاق حسنه جلوگیری شود و مجرمین بدون كیفر باقی نمانند و در سایر اختلافات از طریق رسیدگی قضایی به دعاوی را حل و فصل كند و این مهم تنها از طریق یك سیستم قضایی منسجم، با قضاتی آگاه و صالح امكان پذیر است. در جوامع بدوی حل اختلافات و اجرای عدالت جنبه شخصی داشت اما با وسعت حجم انتقامجویی ها و درگیریهای قبیله ای كه منجر به هرج و مرج و از بین رفتن انسجام میشد، كارساز نبود. سرانجام جوامع مختلف به این نتیجه رسیدند كه اجرای عدالت و حل و فصل دعاوی و مجازات مجرمین تنها در سایه تشكیل حكومت و با استفاده از قدرت و امكانات حاكمیت امكان پذیر است كه مكتب اسلام آنرا مورد توجه و تأكید قرار داده است. در ذیل به فرازهایی از آیات و گفتار قرآن كریم، معصومین علیهم السلام در خصوصِ ضرورت اعمال حاكمیت و تشكیل سیستم قضایی و اهمیت و جایگاه آن و شرایط قضات اشاره میكنیم.
1. «یا داود انا جعلناك خلیفةً فی الارض فاحكم بین الناس بالحق و لا تتبع الهوی»(ص/ 25) «ای داود ما تو را خلیفه و جانشین خود در زمین قرار داریم پس بر اساس این موقعیتی كه به تو داده شده است در میان مردم براساس حق قضاوت كن و در این قضاوت پیروی از تمایلات و هواهای نفسانی نكن».
طبق این آیه قضاوت از منصبهای حكومتی و از اركان اِعمال حاكمیت محسوب میشود.
2. «ان الله یأمركم أن تؤُدّوا الاماناتِ الی اهلها و اذا حكمتم بین الناس ان تحكموا بالعدل...» (سوره نساء/ 58).
3. «انّا انزلنا الیك الكتاب بالحقّ لتحكم بین الناس بما اراك الله ...» (سوره نساء/ 105).
4. «انّما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویكم» (حجرات/ 10).
5. «اتقوا الله و اصلحوا ذات بینكم ....» (سوره انفال/ 1).
6. حضرت علی علیهالسلام در نهج البلاغة از قول پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل میكند «صلاح ذات البین افضل من عامة الصلاة و الصیام»، اصلاح بین مردم و حل اختلافات اجتماعی از عبادتهای یكساله روزه و نماز فضیلت بیشتری دارد.1
آنچه از مجموع آیات و روایات استفاده میشود آن است كه وجود یك دستگاه قضایی منسجم با قضاتی آگاه و صالح امری ضروری است و اشخاصی كه از حیث علمی و خصوصیات اخلاقی صلاحیت این امر مهم را دارا هستند باید به قبول این منصب و انجام این مهم همّت گمارند.
از آنجا كه طبیعت قضاوت با مشكلاتی همچون احتمال خطا و اشتباه همراه است باید قضات از مصونیت بالائی برخوردار باشند به گونهای كه در پی احكامی كه در مقام حل و فصل دعاوی یا تعقیب و مجازات مجرمان صادر میكنند مسؤولیت مدنی نداشته باشند. این همان اصلی است كه در تمام سیستمهای حقوقی با شدّت و ضعف پذیرفته شده است.
لیكن اعطای چنین مصونیتی نباید منجر به تقصیر، كوتاهی یا بیمبالاتی قضات و تضییع حقوق آحاد جامعه شود. زیرا چه بسا كه شخص مظنون به ارتكاب جرم به دستور مقام قضایی تعقیب، توقیف و مجازات میشود یا خوانده دعوا بر اساس ادلّه موجود محكوم بر پرداخت مالی یا توقیف اموال و یا ممنوعیت از معامله و مانند آن میشود و اما پس از مدتی ثابت میشود كه آن حكم یا قرار بر مبنای برداشت اشتباهی قاضی یا تدلیس و نیرنگ در اقامه دعوا یا شهادت كذب و یا جعل اسناد و مانند آن صادر شده است.
حال با توجه به احتمال سوء نیّت و تقصیر حدود مصونیت قضایی چیست؟
اگر شخصی در اثر خطا و یا تقصیر قاضی به مجازاتی محكوم و یا به پرداخت مال یا خسارتی محكوم شد ولی سرانجام بیگناهی او ثابت گردید، چه كسی مسؤول خسارتهای، مادی یا معنوی اوست؟ قاضی، افراد دیگری كه در صدور حكم نقش داشتهاند، دولت بعنوان مسؤول اعمال قاضی یا هیچكدام؟ و سرانجام شیوه جبران خسارت چگونه است؟
خطای قاضی و تقصیر او
در حقوق اسلام به احتمال اشتباه و خطای قاضی از همان ابتدا توجه شده و بر مبنای برخی روایات كه مورد استناد حقوقدانان اسلامی واقع شده است شخص قاضی در این قبیل موارد مسؤول جبران خسارات وارده بر اشخاص نیست بلكه دولت اسلامی بعنوان مدیر جامعه مسؤول پرداخت خسارات این اشخاص میباشد. ولیكن در خصوص تقصیر قاضی كمتر به صراحت سخنی به میان آمده است زیرا كه بر مبنای معیارهای اسلامی اصولاً قضات باید علاوه بر سطح علمی بالا، دارای ملكه تقوا و عدالت باشند كه خود بخود از سوء نیّت و تقصیر در وارد ساختن ضرر به دیگران مبرّا خواهند شد.
با این وجود میتوان گفت:
اولاً ـ ادله عدم مسؤولیت مدنی قاضی منصرف از موارد تقصیرو سوء نیّت است. پس قاضی در موارد خطا و برخورداری از حسن نیت مسؤولیت مدنی ندارد.
ثانیا ـ از اصول كلی در زمینه مسؤولیت مدنی و شرایطی كه برای قاضی و آداب قضاوت در اسلام پیشبینی شده است بخوبی استنباط میشود كه در موارد تقصیر شخص قاضی مسؤول خسارتهای وارده به اشخاص است.
فصل اول ـ مفهوم و منابع مسؤولیت مدنی قاضی
1. مفهوم مسؤولیت مدنی قاضی
درباره مفهوم مسؤولیت مدنی تعاریف زیادی به عمل آمده و تفاوت آن با مسؤولیت كیفری و اخلاقی و قراردادی بیان گردیده است. به همین دلیل ضرورتی به ذكر همه تعاریف و تفاوت آن با سایر مسؤولیتها احساس نمیشود.2
آنچه به طور اجمال باید گفت آن است كه: «در هر مورد كه شخص ناگزیر از جبران خسارت دیگری باشد در برابر او مسؤولیت مدنی دارد.» 3
بنابراین مسؤولیت مدنی قاضی را میتوان به صورت زیر تعریف نمود:
«هرگاه قاضی در نتیجه تصمیمات قضایی خود اعم از حكم یا قرار در خصوص دعوایی، مسؤول جبران خسارت وارده بر شخص زیان دیده شناخته شود مسؤولیت مدنی دارد.»
تصمیم قاضی هرچند در جهت انجام وظیفه قانونی و با اراده او صورت میگیرد لكن از آنجا كه در هنگام تصمیمگیری و صدور رأی، قصد پذیرش مسؤولیت در برابر زیان دیده را ندارد، باید این تصمیم را در زمره حوادث و وقایع حقوقی دانست كه به محض اتفاق، نتایج آن را اراده شخص تعیین نمیكند بلكه «قانون» قاضی را مسؤول آن واقعه معرفی كرده و كیفیت جبران و اجرای آن را مشخص میسازد.
بموجب قانون، نوعی رابطه دینی بین زیان دیده و قاضی بوجود میآید كه بر مبنای آن شخص زیان دیده، طلبكار و قاضی، بدهكار میشود و موضوعِ بدهی، جبران خسارت است و در بسیاری موارد علاوه بر این مسؤولیت، قاضی مسؤولیت كیفری نیز خواهد داشت و قانونگذار مجازاتهایی افزون بر این مسؤولیت پیش بینی نموده است. 4
البته همانگونه كه در فصل سوم این مقاله بیان شده است مسؤولیت مدنی قاضی تنها در موارد تقصیر یا سوء نیت و یا خطاهای سنگین كه در حكم عمد هستند، قابل قبول است و نه در موارد خطا و اشتباهی كه در آن عنصر عمد و سوء نیت وجود ندارد.
2. منابع مسؤولیت مدنی قاضی
1 - 2. منابع قانونی
با ملاحظه مجموع موجود بخوبی آشكار میشود كه تا قبل از انقلاب اسلامی ایران از لحاظ قانونی نصّ صریحی كه مسؤولیت مدنی قضات را در مقابل خسارتهای وارده بر اشخاص به رسمیت شناخته باشد در دست نداشتیم مگر مواد قانونی مسؤولیت مدنی كه این قانون نیز بطور كلی كارمندان دولت را در مقابل اعمال خویش مسؤول شناخته بود و اثبات مسؤولیت مدنی قضات به استناد این مواد امری بسیار مشكل بود. ولی پس از انقلاب اسلامی و تصویب قانون اساسی و بدنبال آن قانون مجازات اسلامی در مواردی مسؤولیت مدنی قضات پیشبینی شده و از مصونیت مطلق كه در گذشته داشتند عدول شد. در این مبحث به منابع قانونیای كه بطور مستقیم به مسؤول مدنی قاضی تصریح كرده و یا از روح كلی مقررات آنها میتوان این مسؤولیت را استنباط كرد، اشاره میكنیم:
1 - 1 - 2. قانون اساسی
بموجب بند ج اصل دوم قانون اساسی، جمهوری اسلامی، نظامی است كه از راه نفی هرگونه ستمگری و ستمكشی و سلطه گری و سلطه پذیری، قسط و عدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و همبستگی ملی را تأمین میكند. و بدین منظور طبق بند 6 تا 9 اصل سوم این قانون، هرگونه استبداد و خوكامگی و انحصار طلبی باید محو شود و در حدود قانون، آزادیهای سیاسی و اجتماعی تأمین گردد و تبعیضات ناروا از بین رفته و امكانات عادلانه برای همگان ایجاد شود. و بموجب بند 14 همین اصل دولت موظف است حقوق همه جانبه افراد ملت را تأمین كند و امنیت قضایی عادلانه برای عموم مردم و مساوات در برابر قانون را برای همگان حفظ و تأمین نماید.
بموجب اصل بیستم همه افراد ملت اعم از زن و مرد یكسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند.
بر اساس اصل بیست و دوم، حیثیت، جان، مال، حقوق، مسكن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی كه قانون تجویز كند.
طبق اصول سی و دو تا سی و نهم این قانون، هیچكس را نمیتوان دستگیر نمود مگر به حكمی كه قانون معیّن میكند، در صورت بازداشت باید موارد اتهام با ذكر دلائل فورا بصورت كتبی به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداكثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاكمه در اسرع وقت فراهم گردد، متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود.
دادخواهی حق مسلم هر فرد است و هیچ كس را نمیتوان از دادگاهی كه بموجب قانون حق مراجعه به آن را دارد منع كرد اصحاب دعوا حق انتخاب وكیل دارند، حكم به مجازات و اجرای آن باید از طریق دادگاه صالح، آنهم به موجب قانون باشد.
از طرفی اصل، برائت است یعنی هیچكس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود مگر اینكه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.
هرگونه شكنجه برای گرفتن اقرار و یا كسب اطلاع ممنوع است، اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است و متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود.
هتك حرمت و حیثیت كسی كه به حكم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده به هر صورت كه باشد ممنوع و موجب مجازات است.
از مجموع اصول مزبور بوضوح استنباط میشود كه طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، جان، مال، آبرو و حیثیت اشخاص دارای احترام خاص بوده و قانونگذار تعدّی به آنها را تحت هیچ شرایطی بدون مجوز قانونی مجاز ندانسته است و تخطی از این اصول موجب مسؤولیت كیفری یا مدنی متجاوز بر حسب مورد خواهد بود و بر همین اساس مسؤولیت مدنی دولت و اشخاصی كه تقصیر آنها موجب خسارت به اشخاص شود مورد توجه واقع شده كه در اصل یكصدوهفتادویك مقرر داشته شده:
«هرگاه در اثر تقصیر یا اشتباه قاضی در موضوع یا در حكم یا در تطبیق حكم بر مورد خاص ضرر مادی یا معنوی متوجه كسی گردد، در صورت تقصیر، مقصر طبق موازین اسلامی خاص است و در غیر اینصورت خسارت بوسیله دولت جبران میشود، و در هر حال از متهم اعاده حیثیت میگردد.»
بنابراین قانون اساسی، اصل مصونیت قضایی را بطور مطلق نپذیرفته و برای اولین بار در تاریخ قانوگذاری ایران برای قضات در مواردی كه مقصر باشند در برابر اشخاص زیان دیده، مسؤولیت مدنی پیشبینی كرده است و این امر حكایت از اهمیت موضوع در نظر قانگذار دارد و سایر قوانین در پرتو این اصل باید تنظیم و تدوین و یا تفسیرشود، هرچند كه این اصل نیز به نحو كامل گویا نیست.
2 - 1 - 2. قانون مجازات اسلامی
الف ـ ماده 58 قانون مجازات اسلامی با اندكی تغییر، تكرار مفاد اصل 171 قانون اساسی است، این ماده مقرر داشته است:
«هرگاه در اثر تقصیر یا اشتباه قاضی در موضوع یا در تطبیق حكم بر مورد خاص، ضرر مادی یا معنوی متوجه كسی گردد، در مورد ضرر مادی در صورت تقصیر، مقصّر طبق موازین اسلامی ضامن است و در غیر اینصورت خسارت بوسیله دولت جبران میشود و در موارد ضرر معنوی چنانچه تقصیر یا اشتباه قاضی موجب هتك حیثیت از كسی گردد باید نسبت به اعاده حیثیت او اقدام شود.»
در این ماده نیز قانونگذار به پیروی از اصل 171 ق.ا.ج.ا در صورت تقصیر، قاضی را در برابر زیان دیده مسؤول شناخته و در اثر اشتباه و خطا، مسؤولیت مدنی دولت را مفروض دانسته است زیرا احتمال خطا و اشتباه در امر خطیر قضاوت، تا حدود زیادی قابل پیشبینی است و اگر قضات در برابر خطاهای شغلی خویش نیز مسؤول شناخته شوند استقلال قضایی و قاطعیت تصمیمگیری را از دست میدهند و علاوه بر آن داوطلبان قبول این منصب تقلیل مییابند.
اما در قانون مجازات اسلامی در خصوص زیانهای معنوی به تبع قانون اساسی، صرفا اعاده حیثیت پیشبینی شده است و كیفیت آن و یا قابلیت تقویم آن به وسیله مال مورد توجه قرار نگرفته است.
ب ـ در خصوص مسؤولیت مدنی و كیفری مأمورین دولتی و مراجع قضایی كه مرتكب جعل و تزویر شوند ماده 534 قانون مجازات اسلامی مقرر داشته است:5
«هر یك از كاركنان ادارات دولتی و مراجع قضایی و مأمورین به خدمات عمومی كه در تحریر نوشتهها و قراردادهای راجع به وظایفشان مرتكب جعل و تزویر شوند اعم از اینكه موضوع یا مضمون آن را تغییر دهند یا گفته و نوشته یكی از مقامات رسمی، مهر یا تقریرات یكی از طرفین را تحریف كنند یا امر باطلی را صحیح یا صحیحی را باطل یا چیزی را كه بدان اقرار نشده است اقرار شده جلوه دهند، علاوه بر مجازاتهای اداری و جبران خسارت وارده به حبس از یك تا پنج سال یا شش تا سی میلیون ریال جزای نقدی محكوم خواهد شد.»
ج ـ در خصوص مسؤولیت مدنی ناشی از امتناع از رسیدگی به دعاوی ماده 597 قانون مجازات اسلامی مقرر داشته است:
«هر یك از مقامات قضایی كه شكایت و تظلمی مطابق شرایط قانونی نزد آنها برده شود و با وجود این كه رسیدگی به آنها از وظایف آنان بوده به هر عذر و بهانه اگر چه به عذر سكوت یا اجمال یا تناقض قانون از قبول شكایت یا رسیدگی به آن امتناع كند یا یا صدور حكم را بر خلاف قانون به تأخیر اندازد یا بر خلاف صریح قانون رفتار كند دفعه اول از شش ماه تا یكسال و در صورت تكرار به انفصال دائم از شغل قضایی محكوم میشود و در هر صورت به تأدیه خسارات وارده نیز محكوم خواهد شد.»
بموجب این ماده هرگاه در اثر امتناع قاضی از رسیدگی به دعوای شخص و یا تأخیر در صدور حكم و یا رفتار بر خلاف قانون قاضی، خسارتی به شخص وارد شود مسؤول مدنی داشته و باید خسارات وارده را بپردازد.
د ـ معدوم یا مخفی ساختن نوشته، اوراق یا اسنادی كه به قاضی سپرده شده و یا تحویل آنها به اشخاصی كه ممنوع است موجب حبس و جبران خسارت میگردد و ماده 604 قانون مجازات اسلامی در این خصوص میگوید:
«هر یك از مستخدمین دولتی اعم از قضایی و اداری نوشتهها و اوراق و اسنادی را كه حسب وظیفه به آنان سپرده شده یا برای انجام وظایفشان به آنها داده شده است را معدوم یا مخفی نماید یا به كسی بدهد كه به لحاظ قانون از دادن به آن كس ممنوع میباشد علاوه بر جبران خسارات وارده به حبس از سه ماه تا یك سال محكوم خواهد شد.»
ه·· ـ اظهار نظر یا اقدام بر خلاف حق و از روی غرضورزی بموجب ماده 605 قانون مجازات اسلامی موجب مسؤولیت مدنی قاضی میشود و این ماده مقرر میدارد:
«هر یك از مأمورین ادارات و مؤسسات مذكور6 در ماده (598) كه از روی غرض و بر خلاف حق درباره یكی از طرفین اظهار نظر یا اقدامی كرده باشد به حبس تا سه ماه یا مجازات نقدی تا مبلغ یك میلیون و پانصد هزار ریال و جبران خسارت وارده محكوم خواهد شد.»
و ـ آزار و اذیت به منظور وادار كردن متهم به اقرار، علاوه بر مجازات قانونی، موجب قصاص یا پرداخت دیه قانونی به فرد یا اولیای او میشود. در این خصوص ماده 578 قانون مجازات اسلامی مقرر میدارد:
«هر یك از مستخدمین و مأمورین قضایی یا غیر قضایی دولتی برای اینكه متهمی را مجبور به اقرار كند او را اذیت و آزار بدنی نماید علاوه بر قصاص یا پرداخت دیه، حسب مورد بر حبس از ششماه تا سه سال محكوم میگردد .....»
علاوه بر مواد مذكور كه در آن به مسؤولیت مدنی قاضی تصریح شده است، مواد 570 تا 587 قانون مجازات اسلامی نیز مجازاتهایی را برای قضات و اشخاص دولتی كه از وظایف خود تخطی كنند پیشبینی كرده است.
نكته قابل توجه آن است كه تا قبل از تصویب قانون تعزیرات در دوم خرداد ماه 1375 برای تخلّفات قضات مسؤولیت مدنی آنهم به این گستردگی پیشبینی نشده بود و این قانون خود تحوّل دیگری است بسوی محدود ساختن مصونیت قضایی و حركت به سویی است كه مسؤولیت مدنی بیشتری را برای قضات در نظر بگیرد تا بدین وسیله از سوء استفاده و قانو شكنی و تقصیرهای عمدی اشخاص كه به جایگاه و موقعیت خطیر این شغل توجه ندارند جلوگیری كند.
3 - 1 - 2. قانون مسؤولیت مدنی
قبل از بر پائی نظام جمهوری اسلامی ایران تنها متن قانونی كه مسؤولیت قضات به سختی از آن قابل استنباط بود، ماده 11 قانون مسؤولیت مدنی مصوب 1339 بود. ولیكن این ماده نیز به گونهای تنظیم شده بود كه با توجه به قسمت اخیر آن، قابلیت استناد به آن ماده را برای اثبات مسؤولیت مدنی قاضی و یا اثبات مسؤولیت مدنی دولت را در صورت نقص دستگاه اداری مشكل میساخت و به همین دلیل تا آنجا كه تاریخ قضایی گواهی میدهد هیچگاه از این طریق پروندهای بر ضد قضات گشوده نشد و حتی یك مورد هم به استناد این ماده، حكمی مبنی بر مسؤولیت مدنی قاضی در برابر خسارات وارده بر اشخاص داده نشد.
در هر حال این ماده مقرر میدارد:
«كارمندان دولت و شهرداری و مؤسسات وابسته به آنها كه بمناسبت انجام وظیفه عمدا یا در نتیجه بیاحتیاطی خسارتی به اشخاص وارد نمایند شخصا مسؤول جبران خسارت وارده میباشند ولی هرگاه خسارات وارده مستند به عمل آنان نبوده و مربوط به نقص وسایل ادارات و مؤسسات مزبور باشد در این صورت جبران خسارت بر عهده اداره یا مؤسسه مربوطه است ولی در مورد اعمال حاكمیت دولت هرگاه اقداماتی كه بر حسب ضرورت برای تأمین منافع اجتماعی طبق قانون به عمل آید و موجب ضرر دیگری شود دولت مجبور به پرداخت خسارت نخواهد بود.»
4 - 1 - 2. قانون دادگاه انتظامی قضات
هر چند دادگاه انتظامی قضات یك دادگاه اختصاصی است و مقررات آن جنبه انضباطی دارد لكن از آنجا كه به تخلفات قضات رسیدگی میكند یكی از منابع قانونی است كه باید در آن مسؤولیت مدنی قاضی مورد توجه قرار گیرد. اما این قانون با وجود آنكه در طول چندین سال به كرّات مورد حك و اصلاح قانونگذار واقع شده است نظر خود را صرفا؛ به مسائل كیفری تخلفات قضایی معطوف داشته و نصّی در زمینه مسؤولیت مدنی قاضی در آن وجود ندارد. و بر این اساس هرگاه این محكمه به تخلّف قاضیای رسیدگی كرده و حكم بر محكومیت انتظامی او صادر كند این حكم در دادگاه حقوقی میتواند مستند طرح دعوای زیاندیده ناشی از تصمیم قاضی مزبور برای جبران خسارت قرار گیرد و به بیان دیگر تصمیم دادگاه انتظامی قضات، شرط استماع دعوای جبران خسارت از سوی زیاندیده است.
5 - 1 - 2. رویه قضایی و دكترین حقوقی
تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در خصوص مسؤولیت مدنی قضات، بدلیل آنكه متن قانونی قابل توجهی وجود نداشت طرح دعوایی در این زمینه صورت نمیگرفت و در نتیجه رویه قضایی هم وجود نداشت و حقوقدانان نیز در این رابطه اظهار نظر نمیكردند. لكن با تحولاتی كه پس از انقلاب اسلامی بوجود آمد، در قوانین مختلفی مسؤولیت مدنی قاضی پذیرفته شد و برخی حقوقدانان نیز اظهار نظركردند7. و همچنین بطور محدود، دعاویی در رابطه با تقاضای جبران خسارت بواسطه احكام صادره دادگاهها مطرح شد و آرایی محدود بدست آمد. بعنوان مثال:
الف ـ در پرونده كلاسه 63/552 شعبه 5 دادگاه حقوقی تهران خواهان دادخواستی به طرفیت دو نفر از قضات دادگاههای عمومی تهران به این استناد تقدیم دادگاه شد و در آن به لحاظ اینكه خواندگان در مقام رسیدگی و صدور حكم در پرونده كلاسه 62/111 حقوقی بر خلاف مقررات ماده 265 ق.م و ضوابط دادرسی، اقدام و حكم به زیان آندو نفر صادر كردهاند، تقاضای محكومیت تضامنی آنان را به میزان خسارات وارد شده بود و دادگاه حقوقی شعبه 5 تهران بموجب دادنامه شماره996 ـ 12/11/62 چنین رأی داد:
اولاً: ذیل اصل 171 قانون اساسی ناظر به امور جزایی است.
ثانیا: طرح دعوا به استناد این اصل در صورتی مسموع است كه در مراجع مربوطه تقصیر قاضی اثبات گردد و در این خواسته چنین فرضی وجود ندارد و در این پرونده نظر قضایی قضات و استنباط آنان از مقررات قانونی به مقتضای عرف قضایی و به صورت طبیعی بوده است. و در پی آن حكم به بطلان دعوا داد.8
ب ـ در پرونده كلاسه 9-14/4347 شعبه نهم دیوانعالی كشور نیز دادخواستی به استناد پرونده كلاسه 11/1/63 متضمن رأی شماره 3/9/6464/168 دادگاه عالی انتظامی قضات تقدیم شد و با توجه به رأی مزبور تقاضای صدور حكم مبنی بر جبران خسارت از سوی قاضی دستاندركار پرونده كرد ولی در نهایت دیوانعالی كشور حكم به جبران خسارت نكرد. 9
6 - 1 - 2. حقوق تطبیقی
الف ـ در حقوق آمریكا، بموجب ماده 1983 قانون خدمات دولتی ایالات متحده:
«هركس یكی از اتباع ایالات متحده و یا شخصی را كه در حوزه صلاحیت سرزمینی آن واقع است، از حقوق، امتیازات و مصونیتهای مقرر در قانون اساسی و قوانین عادی محروم و یا موجبات محرومیت را فراهم سازد، در برابر شخص زیان دیده در دعوایی كه به خواسته جبران خسارت وارده اقامه شود، ضامن ومسؤول خواهد بود.»
اكثر دعاوی كه در آمریكا بر ضد قضات مطرح شده به استثناء همین ماده قانونی است لكن دیوانعالی ایالات متحده در مقام تفسیر و برداشت قضایی از آن، غالب دعاوی مطروحه را مردود شمرده و اصولاً برای قضات تا زمانی كه در حوزه صلاحیت خود اقدام كرده باشند مصونیت قضایی مطلق را پذیرفته و به این جهت قاضی را مسؤول خسارات نمیداند.10
ب ـ در حقوق انگلیس نیز مصونیت مطلق قضات به رسمیت شناخته شده و در یك رأی دیوان عالی تمیز این كشور در قرن نوزدهم حكم نمود كه: قاضی را بخاطر اشتباه در قضاوت نمیتوان مسؤول دانست و تنها در صورتی كه در خارج از صلاحیت خود اقدام كرده باشد مسؤول است.
ج ـ در نظام حقوقی كشورهای دارای حقوق مدوّن، مانند فرانسه، بموجب قانون، برای قضات مسؤولیت مدنی پیشبینی شده و موارد مسؤولیت احصاء شده است كه در بخشهای بعدی به آن میپردازیم.
2 - 2. منابع فقهی
از مجموع روایات مسؤولیت مدنی قاضی را میتوان استنباط كرد بخصوص روایت أصبغ بن نباته. بن نباته از علی علیه السلام : «ما اخطأت القضاة فی دم او قطع فهو علی بیت مالالمسلمین»11
هرچند كتب فقهی بیشتر به صفات قاضی و آداب قضاوت پرداختهاند و كمتر مسؤولیت قاضی را مورد توجه قرار دادهاند اما در آثار برخی از ایشان بخصوص در آثار متأخرین مانند سید كاظم یزدی، صاحب جواهر الكلام و غیره به مسؤولیت مدنی قاضی نیز اشاره شده است.12
فصل دوم ـ مبانی حقوقی مسؤولیت مدنی قاضی
درباره مبنای مسؤولیت مدنی، بطور كلی و مسؤولیت مدنی قاضی، به طور خاص، در حقوق امامیه و قوانین موضوع ایران و در دكترین حقوقی سیستمهای مختلف حقوقی، تحلیلهایی ارائه شده و یا قابل استنباط است كه در دو مبحث ذیل بررسی میشود:
1. مبنای مسؤولیت مدنی قاضی در حقوق امامیه و حقوق ایران
مبنای مسؤولیت مدنی قاضی در حقوق امامیه، علاوه بر قواعد كلی در باب مسؤولیت مدنی، از یك سری اصول مهم دیگری كه شرایط لازم برای قضاوت و آداب آن را بیان میكند قابل استنباط است. این قواعد كلی و اصول مهم را در دو گفتار به بررسی اجمالی میگذاریم:
1 - 1. قواعد كلی مبنای مسؤولیت مدنی قاضی
1 - 1 - 1. قاعده «لاضرر»
یكی از قواعد مهمی كه كلید حل مسائل زیادی در حقوق اسلامی است قاعده «لا ضرر» میباشد. این قاعده در بسیاری از ابواب عبادی و معاملات مورد استناد واقع شده و حكم عقل نیز آن را تأیید میكند و صرف نظر از اختلاف نظرهایی كه در قلمرو آن وجود دارد. محتوای كلی آن در تمام سیستمهای حقوقی دیگر نیز پذیرفته شده و از اصول مسلم است و در ذیل بطور اختصار برای توجیه چگونگی استناد به آن برای اثبات مسؤولیت مدنی قاضی، مفهوم و قلمرو آن را بررسی میكنیم 13:
الف ـ مستند «نفی ضرر»
مفهوم «نفی ضرر» علاوه بر حكم عقل در آیاتی از قرآن و روایات وارده از پیشوایان دینی بخصوص رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم مورد تأكید قرار گرفته است. از جمله آن آیات عبارتند از:
1. خداوند پدر و مادر را از آسیب رساندن و اضرار به كودكان شیرخوار باز داشته و میفرماید: «لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده ....» (بقره/ 234).
2. در فرازی دیگر مردان را از تحت فشار قرار دادن و اضرار به همسرانشان كه طلاق گرفتهاند نهی فرموده است: «و لا تضارّوهنّ لتضیقوا علیهنّ»14 (طلاق/ 7).
روایات زیادی نیز بر این امر تصریح دارد از جمله آنكه پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم در مناسبتهای مختلفی مانند حق شفعه، اختلاف بادیهنشینان در تقسیم آب و مانند آن به این مفهوم تصریح و تأكید ورزیدهاند ولی مهمترین مستند این قاعده برخوردی است كه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم باسمرة بن جندب كردند و ضمن دستور به كندن درخت وی توسط مرد انصاری، در مقام توجیه آن فرمودند «لاضرر و لا ضرار». البته این مفهوم هرچند با قیود اضافی مانند «فی الاسلام» «فی المؤمن» «انك رجل مضار» نیز نقل شده است ولی این اضافات مورد اتفاق همگان نیست و آنچه كه مورد قبول همگی است همان مضمون «لا ضرر و لا ضرار» میباشد كه به اصطلاح این مضمون تواتر اجمالی دارد.15
علاوه بر حدیث «لاضرر» كه بعنوان یك قاعده كلی در تمام ابواب عبادی و حقوقی قابل اعمال است، روایات بسیار دیگری در كتب روائی بطور خاصی آمده است كه در ابواب احیاء موات، وصیت، ارث، موجبات ضمان، طلاق و مانند آن، مفهوم نفی ضرر را مورد تأكید قرار دادهاند.16
در كتاب دیات، بخش موجبات ضمان، این مضمون چندین بار تكرار شده است كه هر كس در مسیر و راه عمومی سبب ورود ضرر به دیگران شود در برابر ایشان ضامن است.
«كلّ من اضرّ بشیء من طریق المسلمین فهو له ضامن».
ب ـ مفهوم قاعده لاضرر
غالب فقهاء و حقوقدانان اسلامی حدیث «لا ضرر و لاضرار فی الاسلام» را مستند اصلی این قاعده دانسته و به شرح كلمات وسپس به معنای كلی آن پرداختهاند.
آنچه كه در نظر نگارنده به واقع نزدیكتر است این است كه منظور از «لا» در این عبارت نفی جنس و ماهیت ضرر است و «ضرر» امری وجودی در مقابل «نفع» است و «ضرار» نیز به معنای پافشاری و اصرار بر ضرر رسانیدن به دیگران است. بنابراین معنای كلی جمله آن است كه هیچ نوع ضرر و اضرار بر آن مشروع و جایز نیست.
البته از آنجا كه معنای ظاهری این عبارت چندان با واقعیت خارجی منطبق نیست و در اسلام بسیاری احكام مستلزم نوعی ضرر هستند و نمیتوان به كلی آن را نفی نمود، فقها در مقام توجیه و یافتن مقصود واقعی از این عبارت به راه حلهای مختلفی متوسل شده و حداقل پنج نظریه ابراز كردهاند:
1. هرچند این عبارت در سیاق نفی استعمال شده ولی منظور آن است كه خداوند مردم را از ایجاد ضرر برای دیگران نهی كرده است و هیچ كس مجاز به ضرر رساندن به دیگری نیست.17
2. نفی را حمل بر نهی كرده اما با این توجیه كه پیامبر در مقام اجرای مقررات و نقش اجرایی خود و اعمال حاكمیت نهی حكومتی كرده است، همانند ماجرای سمرة بن جندب.18
3. شارع از راه نفی موضوع، حكم ضرری را نفی كرده است؛ یعنی: با برداشتن موضوع زمینه ای برای اجرای حكم ضرری وجود ندارد.19
4. مراد از حدیث لاضرر، نفی ضرر جبران نشده است؛ یعنی از نظر شارع باید هر ضرری جبران شود و در نتیجه ضرر جبران نشده ای وجود نخواهد داشت.20
5. منظور از نفی ضرر در این حدیث، آن است كه در اسلام احكام ضرری نفی شدهاند و هیچ حكمی مبتنی بر ضرر نیست؛ بلكه احكام اولیه مادام كه متضمن ضررنباشند قابل اعمال هستند اما همین كه ضرری وجود داشته باشد حكم منتفی میشود؛ مانند آنكه لزوم معاملات از نظر قانونگذار تا زمانی است كه این لزوم، مستلزم ضرر یكی از طرفین نباشد والّا لزوم از بین میرود و همین عقیده در حال حاضر بعنوان نظر مشهور طرفداران بیشتری دارد.21
ج ـ قلمرو این قاعده
1. ضررهای مادی و بدنی بطور مسلم مشمول قاعده «لا ضرر» است و منافع مسلّمی كه از دست رفته نیز ضرر محسوب میشود، لكن در شمول این قاعده بر ضررهای معنوی اتفاق نظر وجود ندارد.
از جهت صدور روایت در داستان سمرةبن جندب بخوبی استنباط میشود كه صدور حكم بیشتر برای رفع نیازهای معنوی (مزاحمتهایی) بوده است كه سمرة برای صاحب خانه ایجاد میكرده است. بنابراین واژه «لاضرر» شامل ضررهای معنوی مانند لطمه به شخصیت و آزادی و اعتبار اشخاص و درد و رنج ناشی از تجاوز و صدمههای بدنی میگردد همانگونه كه برخی فقیهان نیز بر این باورند. 22
2. مسأله قابل اهمیت دیگری كه در قلمرو شمول این قاعده مطرح میباشد آن است كه آیا علاوه بر نهی یا نفی ضرر، میتوان از قاعده لاضرر برای اثبات مسؤولیت مدنی و لزوم جبران خسارت توسط شخصی كه موجب ضرر شده است، استفاده كرد یا صرفا این قاعده به نفی حكم پرداخته و جنبه اثباتی ندارد.
گروهی كه مفاد قاعده را «نفی ضرر جبران نشده» یا «نهی از اضرار به غیر» تفسیر نمودهاند از این قاعده برای اثبات مسؤولیت كسی كه عامل ورود زیان بوده است استفاده میكنند ولی بیشتر كسانی كه حكم ضرری را منتفی میدانند، قاعده لا ضرر را برای اثبات ضمان قهری كافی نمیدانند و استناد به این قاعده را برای اثبات مسؤولیت مدنی، نوعی تأسیس فقه جدید و بدعت میدانند. 23
لكن هدف اصلی از قاعده لاضرر در این گونه موارد جبران زیان وارده و تدارك ضرری است كه به شخص رسیده است و این از فروع و لوازم نفی حكم ضرری میباشد. و باقی گذاردن منبع ضرر نیز در حكم رضایت شارع به تأثیر آن در آینده است.
در حالیكه همین منبع ضرر در حدیث «لا ضرر» نفی شده است. چنانكه در قضیه سمرة بن جندب نیز پیامبر قاعده «لا ضرر» را بعنوان مقدم و دلیل صدور حكم بر قلع درخت خرما اعلام فرمود.24 و علاوه بر آن به استناد ورود ضرر به دیگران، در ابواب مختلف مانند ارث، شفعه، وصیت، نكاح و طلاق و مانند آن حكم به جبران خسارت شده است. همانگونه كه در باب دیات نیز آمده است كه هر كس ضرری را بر دیگران بزند ضامن است و این ضرر خواه برمال یا جان یا حیثیت اشخاص باشد.
نتیجه گیری از قاعده لا ضرر
قاعده لا ضرر كه مستفاد از حكم عقل و آیات و روایات فراوان است و به معنای نفی هرگونه ضرر و خسارت به دیگران میباشد، مستلزم اثبات مسؤولیت مدنی برای اشخاصی است كه موجب ورود خسارت به زیان دیده می شوند. قضات نیز از این امر مستثنی نیستند و در مواردی كه تصمیمات قضایی آنها مبتنی بر تقصیر یا مسؤولیت باشد و منجر به هرگونه ضرر مالی، بدنی، حیثیتی برای اشخاص شود در برابر آن اشخاص مسؤولیت مدنی دارند و در مواردی كه خسارات وارده به اشخاص ناشی از خطا و اشتباه قضات، باشد دولت مسؤول پرداخت خسارت یا اعاده حیثیت اشخاص است.
2 - 1 - 1. قاعده اتلاف و تسبیب
یكی از قواعد حقوقی كه میتواند بعنوان مستند مسؤولیت مدنی قاضی قرار گیرد، قاعده اتلاف اعم از بالمباشرة یا بواسطه است. نوع اول را در اصطلاح، اتلاف و نوع دوم را تسبیب میگویند.
«اتلاف» به این معنی كه شخص مستقیما و بدون واسطه در تلف كردن مال دیگری نقش داشتهباشد، درباره قضات كمتر رخ میدهد زیرا در حال انجام وظیفه قضایی بطور نادر ممكن است شخص مستقیما موجب اتلاف شود. بنابراین هر چند مفاد این قاعده میتوان بعنوان مستندی برای اثبات مسؤولیت مدنی قاضی تلقّی گردد ولی چون بطور معمول مسؤولیت قاضی از این فرض منصرف است از بررسی تفصیلی این قاعده خوداری میگردد و به بحث پیرامون تسبیب یا سببسازی برای تلف مال شخص یا خسارتهای دیگر مالی یا بدنی یا حیثیتی میپردازیم.
«تسبیب» آن است كه شخصی بطور مستقیم در تلف مال یا كسر شأن و یا صدمات روحی و بدنی دیگری نقش نداشته لكن برای تحقق آنها سبب سازی كرده است. در اینصورت آن شخص با رعایت سایر جهات، ضامن خسارتی است كه به وجود آمده است.25 مانند آنكه حكم به بازداشت شخص یا اموال آن شخص صادر كند یا حكم به محكومیت مالی او به نفع دیگری بدهد.
مستند قاعده تسبیب نیز روایاتی است كه از پیشوایان دینی رسیده است و به عنوان نمونه برخی از آنها ذیلاً ذكر میشود:
1. «هر كس در معبر عمومی ناودان یا میخ قرار دهد و یا حیوانی را در مسیر عمومی ببندد و یا گودالی را حفر نماید كه سبب آسیب به دیگران شود در برابر آنان ضامن است.»26
2. از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه: «هر كس در معبر عمومی بواسطه گذاردن چیزی موجب ضرر به دیگری شود ضامن است». 27
3. دسته ای از روایات تصریح بر این امر دارند كه هرگاه به سبب شهادت غیر واقعی شخصی، فرد بیگناهی خسارت ببیند یا قطع عضو شود یا كشته شود، شاهد مقابله به مثل میشود.28
4. برخی دیگر از روایات، شخصی را كه موجب فریب دیگری در نكاح شده است مسؤول پرداخت مهریه و خسارات وارده بر او دانسته است.29
از مجموع این روایات بخوبی استنباط میشود كه بطور كلی هرگاه شخص یا اشخاصی موجب خسارت، نقص مالی، جانی یا آبروی اشخاص دیگر شوند چه از طریق تدلیس و غرور یا در اثر اشتباه یا عمد، مسؤولیت زیانهای وارده بر عهده ایشان است، در نتیجه هرگاه در اثر تصمیم قضایی مبتنی بر اشتباه یا تقصیر قاضی نیز شخصی دچار خسارت شود باید جبران شود با این تفاوت كه در مقام قضاوت، قاضی مسؤول زیانهای ناشی از اشتباه خود نمیباشد و صرفا مسؤولیت مدنی او محدود به تصمیمات ناشی از تقصیر و سوء نیت میگردد و در خصوص زیانهای ناشی از تصمیم مبتنی بر اشتباه او دولت مسؤولیت پرداخت خسارت را به زیاندیده را بر عهده دارد.
2 - 1. اصول مهم مورد تأكید در مقام قضاوت
از مجموع اصولی كه در حقوق اسلام برای شرایط گزینش قضات و نحوه قضاوت پیشبینی شده، بخوبی استنباط میشود كه شغل قضاوت بسیار خطیر است و با هیچ منصب دیگری قابل مقایسه نیست زیرا جان، مال، آبرو و حیثیت افراد جامعه در اثر تصمیمات قضات در امنیت و سلامت و یا در تزلزل و خطر قرار میگیرد.
بر این اساس در حقوق اسلام شرایط نسبتا سختی برای تصدی این منصب قرار داده شده است و علاوه بر آن در حین انجام وظیفه و حل و فصل دعاوی نیز، قاضی باید بیش از دیگران وسواس و احتیاط به خرج دهد. روح كلی این اصول به وضوح میرساند كه در صورت عدم رعایت آنها موجب مسؤولیت مدنی قاضی و یا در مواردی، دولت خواهد بود.
1 - 2 - 1. شرایط گزینش قضات
برای تصدی مقام قضا در اسلام شرایط سختی پیشبینی شده و این شرایط بر مبنای آیات و روایات وارده، در كتب فقهی حقوقی بیان گردیده است و مهمترین این شرایط دو ویژگی علم و عدالت است. 30
الف ـ علم
مستفاد از روایات و منابع معتبر فقهی آن است كه منظور از علم دارا بودن قوه استنباط و اجتهاد در احكام و مقررات شرعی برای داوطلب تصدی امر قضا است.
در این خصوص بیشتر نویسندگان تصریح به ضرورت اجتهاد نموده 31 و روایاتی را مؤید ادعای خود دانسته اند.32
هرچند كه برخی دیگر از فقها، اجتهاد را ضروری ندانسته و تنها به داشتن آگاهی از احكام و مقررات ولو از روی تقلید برای قضاوت اكتفاء كرده اند.33
به هر حال ادله ای كه بر ضرورت علم و اجتهاد قاضی به آن تمسك شده است بسیارند از آن جمله به ذكر دو مورد بسنده میشود:
1. سلیمان بن خالد از امام صادق علیه السلام نقل میكند كه ایشان فرمودند: «از قضاوت بپرهیزید زیرا كه قضاوت مخصوص امامی است كه به قضاوت آگاه و بین مسلمانان عادل باشد همانند پیامبر یا وصی او». 34
2. اسحاق بن عمار از امام صادق علیه السلام نقل میكند كه علی علیه السلام خطاب به شریح قاضی فرمودند: «ای شریح تو در جایگاهی نشسته ای كه جز پیامبر یا وصیّ پیامبر یا اشخاص شقی بر آن نمی نشینند».35
ولی آنچه از مجموع ادلّه قابل استنباط است آن است كه در گذشته چون سیستم حقوقی منظم و منسجم و قوانین مدوّن وجود نداشته است، قاضی شخصا میبایست پس از تشخیص موضوع دعوا، از مجموع ادله شرعی به استنباط حكم موضوع میپرداخت و ضرورت استنباط حكم دعاوی از این طریق، مستلزم علم و اجتهاد و احاطه كافی به مبانی شرعی در مقام قضاوت بود. لكن در زمان حاضر كه اصولاً سیستم قضایی منسجم با تشكیلات خاصی و قوانین مدون وجود دارد و قضات بر اساس قوانین موجود به حل و فصل دعاوی میپردازند و حتی قضات مجتهد نیز نمیتوانند بر اساس رأی و تشخیص خود و بر خلاف مقررات موجود به قضاوت بپردازند، اجتهاد برای قاضی ضروری نیست بلكه آنچه مهم و لازم است فهم دقیق و استنباط درست از مجموعه اصول كلی حقوقی و قوانین و مقررات موجود دوشیده های دادرسی است كه فقدان آن موجب خسارتهای زیادی بر اشخاص جامعه میگردد و در نتیجه كوتاهی قضات در این امر و عدم مطالعه و تحقیق در مسائل حقوقی و نداشتن اطلاع كافی از مقرراتی قضاوت موجب مسؤولیت مدنی خواهد بود. به بیان دیگر هرچند كه در ماده واحده شرایط انتخاب قضات ضرورت اجتهاد قاضی یك قاعده و اصل كلی پذیرفته شده و قضاوت غیر مجتهد امر استثنایی و بر اساس مصلحت و ضرورت اجازه داده شده است36 لكن قضات باید آشنایی كامل با مبانی حقوقی وهدف قانونگذار از وضع مواد قانونی و دكترین و رویه قضایی داشته باشند و علم به قواعد حقوقی و مقررات و فهم درست از آنها شرط اولیه قضاوت آن و حتی كسانیكه دارای قوت اجتهاد هستند باید قوانین موجود در مقام قضاوت را خوب بشناسند و بر طبق آن عمل كنند و صرف اجتهاد آنها كافی نیست.
ب ـ عدالت
یكی از شرایط اساسی برای تصدی مقام قضاوت در آیات و روایات متعدد و به تبع آن در منابع فقهی كه مورد قبول همگان است عدالت قاضی است و عدالت عبارت است از حالت نفسانی كه شخص به طور عادی خویشتندار بوده و تمایل به انجام گناه و خلاف ندارد و در نتیجه از روی عمد حاضر نیست كه حكمی را بر ضرر دیگری صادر كند و در صورت اشتباه نیز فورا متنبّه شده و در صدد جبران بر میآید.
در آیات و روایات بر ضرورت وجود عدالت در قاضی تأكید شده است از جمله در قرآن آمده است كه:
«یا ایهاالذین آمنوا كونوا قوامین للّه شهداء بالقسط ولایجر منكم شنان قوم علی ان لا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی» (سوره مائده/ 11) «دشمنی و كینه با گروهی شما را وادار نكند كه در حق ایشان بر خلاف عدالت حكم كنید، بلكه در تمام احوال به عدالت رفتار كنید كه این امر به تقوی نزدیكتر است.»
«اذا حكمتم بین الناس أن تحكموا بالعدل....» (سوره نساء/ 58) «هرگاه در بین مردم قضاوت و داوری نمودید با عدل و انصاف قضاوت كنید.»
در روایاتی كه از پیشوایان دین نقل شده است وجود عدالت برای قاضی لازم شمرده و حتی مراجعه به قاضی غیر عادل و ستمگر را نامشروع دانسته اند و در برخی روایات بیان شده كه: «هركس، حتی در دعوایی به ارزش دو درهم، بر خلاف حكم خدا و عدالت قضاوت نماید كافر است».37
و انس بن مالك از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل نموده است كه:
«زبان قاضی تا زمانی كه به صدور حكم و قضاوت در امری نپرداخته بین دو سنگ آتشین است و با صدور حكم خود یا از اهل بهشت میگردد و یا جهنم».38
از تأكیدی كه بر ضرورت عادل بودن قاضی شده است به خوبی استنباط میشود كه هرگاه قاضی دارای این ویژگی نباشد و بر خلاف عدالت و از روی سوء نیت و تقصیر حكم به نفع یا ضرر اشخاص صادر كند و موجب خسارت برای آنها شود هیچ گونه مصونیت قضایی نداشته و در موارد كیفری قابل مجازات و در موارد حقوقی و ورود خسارت، مسؤولیت مدنی داشته و ضامن كلیه خسارتهای ناشی از تصمیم غیر واقعی خود میباشد و اصولاًادله اقامه شده بر مصونیت قاضی از این مورد منصرف است و شامل آن نمیشود.
- 2 - 1. اصولی كه در مقام قضاوت باید رعایت شود.
در حقوق اسلام اصول بسیار مهم و حسّاسی در امر قضاوت مورد تأكید قرار گرفته كه فقها رعایت برخی از آنها را واجب و لازم الاتباع و برخی دیگر را مستحب و پسندیده دانسته اند، ولی از مجموع همه این تأكیدها و توصیه ها این امر به خوبی استنباط میشود كه در مقام قضا باید رعایت انصاف و عدالت و احتیاط و دقّت صورت پذیرد و عدم رعایت این موارد منجر به خطا و یا در پارهای موارد تقصیر قاضی میگردد و با رعایت شرایطی كه ذكر خواهد شد موجب مسؤولیت مدنی او میشود.
الف ـ رعایت مساوات بین اصحاب دعوا
یكی از اصول لازم كه در مقام قضاوت باید از سوی قاضی رعایت شود و به نظر بسیاری از فقها رعایت آن واجب و ضروری است،39 مساوات و انصاف حقوقی در مقام رسیدگی اصحاب دعواست. یعنی قاضی در مقام رسیدگی و حل و فصل خصومت یا تعقیب و محاكمه متهمین باید انصاف و مساوات را رعایت كرده، دشمنی یا دوستی با اصحاب دعوا و نیز ملاحظه شخصیت اجتماعی نباید موجب شود كه در محل نشستن، صحبت كردن، توجه به ادعا یا دفاعیات آنان و مسائلی از این قبیل، دوگونه عمل نماید و بین اصحاب دعوا فرق بگذارد زیرا چنین شیوهای منجر به صدور حكم مبتنی بر خطا یا اشتباه و گاهی تقصیر قاضی میگردد.
این امر صرفا یك توصیه اخلاقی نیست بلكه عدم رعایت مساوات در بسیاری موارد منجر به مبهم بودن زوایای مختلف دعوا و عدم كشف حقیقت شده و در نتیجه صدور رأی مبتنی بر خطا و اشتباه یا تقصیر خواهد شد و در نتیجه موجب مسؤولیت مدنی قاضی میشود.
علاوه بر آیات قرآن، در روایات نیز تأكید بر ضرورت مساوات بین اصحاب دعوا شده است از جمله خبری كه سكونی از امام صادق علیه السلام نقل میكند كه ایشان از حضرت علی علیه السلام نقل فرموده اند:
«هر كس در مسند قضاوت قرار گرفت باید بین اصحاب دعوا در امور مختلفی نظیر اشاره و بذل توجه و مكان نشستن و كیفیت آن و مانند آن رعایت مساوات را بنماید».40
ب ـ عدم تلقین اصحاب دعوا به بیان یا ترك امری كه بر ضرر آنهاست
از جمله اموری كه در روایات اسلامی مورد توجه واقع شده و بر مبنای این روایات، فقها بر لزوم ترك آن تأكید فرموهاند القاء به قبول یا ترك چیزی است كه به ضرر اصحاب دعواست.41 یعنی قاضی بر خلاف اصل بیطرفی و به نشانه حمایت از یكی از اصحاب دعوا، طرف دیگر را تهدید یا تلقین به اقرار یا قبول امری كه واقعیت ندارد كند تا به این وسیله به جمع ادلّه بپردازد و یا بر عكس طرف دیگر را تشویق به ترك اقرار یا پاسخ مناسب كند تا پرونده خالی از دلیل بماند و در نتیجه واقعیت امر اثبات نشود.
این امر نیز بخوبی نشان میدهد كه برخورد دوگانه قاضی با اصحاب دعوا سبب میشود كه واقعیت امر آنگونه كه هست اثبات نشود و در نتیجه بر یكی از اصحاب دعوا خسارتی وارد شود و بر همین اساس قاضی مسؤولیت مدنی خواهد داشت.
ج ـ دعوت از علماء و حقوقدانان در مجلس قضاوت
در منابع فقهی یكی از وظایف قاضی در مقام قضاوت، دعوت از فقها و حقوقدانان و صاحبنظران برای حضور و مشاوره در هنگام رسیدگی قضایی به دعاوی و بخصوص در موارد مهم و حساس است تا آنكه در مسائل مشكل و معضلات قضایی با آنان مشورت كند و صدور رأی با واقعیت انطباق بیشتری داشته باشد. 42 زیرا چه بسا ممكن است در تشخیص موضوع یا تطبیق احكام و مقررات بر آن موضوع دچار اشتباه شود و حضور صاحب نظران سبب تذكر و همفكری با او میشود و در نتیجه میزان اشتباه و خطا به نحو چشمگیری كاهش مییابد و علاوه بر آن حضور دیگران، از تقصیر و سوء نیّت قاضی نیز جلوگیری میكند. حتی برخی صاحب نظران و فقها مانند صاحب جواهرالكلام تصریح كرده اند كه این اشخاص لازم نیست فقیه و حقوقدانان باشند بلكه همین اندازه كه از امر قضاوت اطلاع داشته باشند و حضور آنها سبب جلوگیری از تقصیر یا خطای قاضی شود كافی است.43
آنچه از این امر نیز استنباط میشود آن است كه قاضی باید تا این حد در صدور رأی و تصمیم قضایی خود برای كشف حقیقت رعایت دقت و احتیاط و مشورت و نظر خواهی با اهل فن كند تا دچار اشتباه نشود و كوتاهی در این امر و بیمبالاتی در صدور رأی موجب صدور احكام اشتباه و تضییع حقوق مردم كه در صورت وجود سوء نیت موجب مسؤولیت مدنی نیز خواهد شد.
علاوه بر اصول مذكور، در حقوق اسلام به نكات دقیق دیگری در خصوص قضاوت توجه و تصریح شده است كه بررسی تفصیلی همه آنها با اهداف این نوشتار مناسب نیست ولی بطور اختصار میتوان به برخی از آنها اشاره كرد:
1. قاضی نباید در هنگام رسیدگی قضایی حالت غیر طبیعی مانند غضب، گرسنگی یا تشنگی یا خستگی زیاد داشته باشد.
2. فرصت كافی طرح «خواسته» و دفاع از خویش را به اصحاب دعوا بدهد.
3. دسترسی به قاضی برای طرح دعاوی و احقاق حق باید آسان باشد و با گذاردن مأموران و ممنوعیت ورود اشخاص نباید موجب كندی یا توقف طرح دعوا شود.
از مجموع این اصول و تأكیدها نیز بخوبی استنباط میشود كه عدم توجه به آنها از سوی قاضی ممكن است موجب مسؤولیت مدنی او گردد.
نتیجه ای كه از اصول مطروحه در مبحث اول بدست میآید آن است كه در حقوق اسلام ادله فراوانی وجود دارد كه مسؤولیت مدنی قاضی را با رعایت شرایطی كه بحث خواهد شد میتوان استنباط نمود و در این مسأله جای هیچگونه تردید نیست و به همین دلیل در قوانین وضع شده ایران بخصوص پس از انقلاب اسلامی در مواردی برای قضات، مسؤولیت مدنی شناخته شده است كه از آن جمله اصل 171 قانون اساسی و ماده 58 ـ 534 - 597 - 604 - 605 - 570 تا 578 و سایر مواد قانون مجازات اسلامی و قانون مسؤولیت مدنی میباشد.44
2. مبنای مسؤولیت مدنی در سیستمهای حقوقی بیگانه
در سیستمهای مختلف حقوقی بیگانه نیز مسأله مسؤولیت مدنی قضات مطرح و كم و بیش به رسمیت شناخته شده است ولی از آنجا كه مبنای این مسؤولیت و قلمرو آن متقاوت است بطور گذرا به سیستم حقوقی فرانسه بعنوان یكی از كشورهایی كه دارای حقوق مدوّن است میپردازیم و آنگاه در حقوق كامن لو مبنای مسؤولیت مدنی و قلمرو آن در حقوق آمریكا و انگلیس را مورد مطالعه قرار میدهیم.
1 - 2. مبنای مسؤولیت مدنی و قلمرو آن در حقوق فرانسه
اصولاً در كشورهای تابع حقوق نوشته قضات دارای مصونیّت مطلق نیستند بلكه در برابر افعال تقصیرآمیز و نادرست خویش و حتی استنكاف از رسیدگی قضایی به دعاوی كه منجر به خسارت مدعی گردد مسؤولیت مدنی دارند و اصحاب دعوا تحت شرایط خاصّی از این حق برخوردارند كه به نحو مؤثری ضرر و زیان ناشی از تخلفات قضایی را مطالبه و استیفاء كنند. لذا هر یك از این كشورها روش بخصوصی را بمنظور مطالبه خسارات ناشی از عملكرد قضات توسط خسارت دیده، برگزیده اند كه به موجب آن دعوای ضرر و زیان میتواند علیه شخص قاضی و یا دولت مطرح گردد، كه در صورت اخیر، دولت به نوبه خود میتواند در مواردی دعوای متقابل بر ضد قاضی اقامه كند.
در حقوق فرانسه شكایت از قاضی یكی از طرق فوق العاده شكایت از احكام محسوب میگردد كه به زیاندیده امكان میدهد ضد قاضی كه در اجرای شغل خود به او خسارت وارد كرده است اقامه دعوا كند و این شكایت بر ضد شخص قاضی است و نه رأی صادره از سوی او. بعبارت دیگر اقامه دعوا برضد قاضی و تقاضای جبران خسارت مستلزم بطلان رأی صادره توسط قاضی نیست بلكه صرفا دعوا متوجه قاضی است نه حكم صادره توسط او . امكان طرح دعوای مطالبه خسارت از قاضی بعنوان نوعی دادرسی خاص برای اثبات مسؤولیت مدنی است.
همین نكته ابتدا در باب سوم از كتاب چهارم آیین دادرسی مدنی فرانسه مواد 505 تا 516 پیشبینی شد و پس از آن در سالهای 1933 و 1956 در برخی از مقررات آن اصلاحاتی به عمل آمد. و علاوه بر آن در ماده 136 قانون آیین دادرسی كیفری موارد خاصّی از دعوای خسارت علیه قاضی به علت عدم رعایت مقررات پیش بینی شده است.45
ادعای خسارت برضد قاضی مبتنی بر مسؤولیت مدنی بوده و خواهان باید ثابت كند كه در اثرتصمیم قاضی ضرر مستقیم به او وارد شده است و مبنای طرح دعوا و اثبات مسؤولیت مدنی وجود تقصیر در صدور حكم یا قرار و یا آنكه خوداری از رسیدگی به دعوای مطروحه به شرح ذیل میباشد:46
1. تدلیس، تقلّب، اختلاس یا خطای سنگین شغلی كه ارتكاب به آنها حین بازپرسی یا محاكمه و صدور رأی صورت گرفته باشد.
2. مواردی كه دعوای خسارت برضد قاضی صریحا در قانون پیشبینی شده و در جایی كه قانون، قاضی را مسؤول خسارات وارده بر اشخاص میداند.
3. در مورد استنكاف از دادرسی.
و بموجب ماده 505 آیین دادرسی فرانسه و رویه قضایی آن كشور، مسؤولیت مدنی نسبت به كلیه كسانیكه به منصب قضاوت مشغول هستند خواه قضات نشسته دادگاهها یا ایستاده و یا اعضای دادسرا و حتی پلیس، قابل تسرّی بوده و در صورت تقصیر، زیان دیده حق طرح دعوا بر ضد آنان را دارد.
این دعاوی از حیث صلاحیت رسیدگی به آنان به دو دسته تقسیم میشوند. دسته اول بموجب ماده 509 قانون آیین دادرسی فرانسه دعاوی بر ضد قضات محاكم بدوی یا شهرستان یا محاكم بازرگانی یا شوراهای حل اختلاف یا اعضای این مراجع یا مستشاران دادگاه استان یا دادگاه جنایی و پلیس قضایی در دادگاه استان محل طرح میگردد.
دسته دوم ـ دعاوی بر ضد دادگاههای جنایی و دادگاههای استان یا یكی از شعب آن در دیوانعالی كشور مطرح می شود.47 و از لحاظ مرور زمان نیز این نوع دعاوی بر ضد قضات تا سی سال از زمان تخلف قضایی قابل طرح در دادگاه است ولی با این وجود برخی حقوقدانان این مدت را برای دعاوی حقوقی پذیرفته اند و در دعاوی جزایی، حق طرح دعوای خسارت را تا مدت ده سال مجاز دانسته اند. 48
شیوه طرح دعوا بر ضد قاضی و تشریفات آن بموجب ماده 510 آیین دادرسی مدنی فرانسه بدین شكل است كه مدعی ورود خسارت ابتدا دعوای جبران خسارت خود را با ذكر ادله و رعایت تشریفات رسمی به رییس كل دادگستری مطرح میكند و در صورتی كه او پس از جلب نظر دادستان با توجه به ادله ارائه شده با طرح دعوا موافقت كرد، ادعای خسارت پذیرفته میشود و پس از آن ظرف مدت سه روز خواسته وی به قاضی مزبور ابلاغ میگردد و قاضی تا مدت 8 روز پس از ابلاغ حق خواهد داشت كه در برابر ادعای مطروحه به دفاع از خود بپردازد.
هرگاه قاضی دلیل موجه بر تصمیم قضایی خود نداشته باشد محكوم به خسارت میشود ولی حكمی را كه در خصوص دعوا صادر كرده ابطال نمیشود. و در صورتی كه زیان دیده محكوم به بی حقی شود باید مخارج و هزینه های دادرسی و نیز خسارات وارده بر قاضی را جبران كند.
و در صورت نقص دستگاه قضایی دولت مسؤول پرداخت خسارت به زیان دیده خواهد بود.49 خلاصه آنكه در سیستم حقوقی فرانسه قضات در صورتی مسؤولیت مدنی دارند كه مرتكب تقصیر یا خطای سنگین شوند و یا آنكه از رسیدگی به دعوای مطروحه خوداری ورزند و طرح دعوا بر ضد قاضی تأثیری در حكمی كه او صادر كرده ندارد بلكه موافق رییس كل دادگستری و دادستان امكان پذیر است.
2 - 2. مبنای مسؤولیت مدنی قضات در حقوق آمریكا و قلمرو آن
در حقوق آمریكا قضات رانمیتوان از لحاظ مدنی ضامن و مسؤول اعمالی دانست كه به لحاظ شغل قضایی خود انجام داده اند و دادرسان محاكم در قبال هرگونه ادعای مسؤولیت از بابت اعمال نادرست خود از مصونیت قضایی برخوردارند.
این مصونیت قضایی در آمریكا در حد افراطی رعایت میشود به گونه ای كه در تصمیمات قضایی حتی اگر قاضی سوء نیت داشته باشد و یا از روی غرض ورزی تصمیم قضایی را گرفته باشد بر ضد او نمیتوان طرح دعوا كرد.
دیوانعالی آمریكا در پرونده «برادلی» بر ضد «فیشر»50 برای نخستین بار دكترین مصونیت قضایی را پذیرفت و اظهار داشت كه این دكترین «ریشه محكمی در حقوق عرفی دارد» و تأكید كرد كه «این یك اصل عام و حائز اهمیت درجه اول در تصدی دقیق حرفه قضاوت است كه صاحب منصبان قضایی در اجرای اختیارات محوّله بر اساس یافته ها و علم خود آزادی عمل داشته و دراین مقام نباید از تبعاتی كه احیانا این اقدام برای شخص آنان به دنبال خواهد داشت خوفی به دل راه دهند». دادگاه در ادامه رأی خود استدلال كرد كه مسؤول دانستن قاضی از بابت اعمال خود منافی این اختیارات و استقلالی را كه لازمه شأن، اعتبار و یا كارآیی هر دستگاه قضایی است، زایل میكند.
این مصونیت را دیوان عالی «پی یرسیون» بر ضد «رِی»51 به قضات ایالتی نیز تعمیم داد. و در دعوای «یاسللی علیه گاف52» به دادستانهای فدرال و در دعوای «ایمبر علیه پچتمن53» به دادستانهای ایالتی تسرّی داد.54
در توجیه مصونیت قضایی قضات به امور زیر استدلال شده است:
1. تحمیل مسؤولیت قضایی به عموم مردم تا به این وسیله از انتقامگیری شخصی و در معرض اقدامات تلافی جویانه قاضی صادر كننده حكم در امان بماند.
2. مسؤول شناختن قاضی در برابر تصمیم قضایی، موجب عدم تمایل اشخاص به تصدی شغل قضاوت میشود.
3. اهمیت و جایگاه ویژه استقلال قوه قضائیه اقتضا دارد كه برای قضات مسؤولیت مدنی ناشی از اخذ تصمیمات قضایی نباشد.
4. احكام صادره از دادگاهها كه مبتنی بر غرض یا اشتباه باشند از طرق قانونی و تجدید نظر خواهی قابل نقض هستند و با این وجود زمینهای برای مسؤولیت مدنی قاضی باقی نمیماند.
5. ترس ناشی از طرح دعوای ضرر و زیان بر ضد قاضی سبب میشود كه در مسؤولیتهای قضایی خود تساهل ورزند و از صدور تصمیماتی كه احتمالاً منجر به طرح دعوا بر ضد ایشان شود خوداری ورزند و این عامل، فی نفسه؛ قضات را از رسیدگی مستقل و بیطرفانه محروم میسازد و بعلاوه امكان طرح دعوا بر ضد قضات، موجب اتلاف وقت ایشان شده و آنها را از انجام وظیفه باز میدارد.55
بنابراین قاعده كلی در سیستم حقوقی آمریكا آن است كه زمانی قاضی دارای سمت و صلاحیت قضایی باشد از نظر مدنی تحت هیچ شرایطی مسؤول اعمالی كه در اجرای وظایف قضایی انجام داده نخواهد بود. چنانچه قاضی در اجرای وظایف خود در مقام صدور حكم اشتباه كند، صرف اشتباه موجب اقامه دعوا بر ضد او نمیشود و قاضی نباید به خاطر حكمی كه صادر كرده جریمه شود یا ملزم به پرداخت انواع دیگر خسارت شود.
چنانكه در پرونده «اریگان» تصریح شده است كه آنچه قضات در مقام اجرای وظایف قضایی و در محدوده صلاحیت خویش انجام میدهند اعمال قضایی محسوب شده و موجب مسؤولیت مدنی وی نمیشود زیرا در امور قضایی كه دارای پیچیدگی و حساسیتهای خاص است امكان اشتباه و تخلف برای افراد متعارف و حتی محتاط نیز وجود دارد.56
البته شرط برخورداری از مصونیت قضایی و عدم توجه مسؤولیت مدنی آن است كه اعمال قضایی از شخصی صادر شود كه بطور رسمی شغل قضایی دارد و در حدود صلاحیت خویش در موضوع پرونده رسیدگی نماید ولی اگر اصل رسیدگی و مداخله در آن به خارج از صلاحیت قضایی او بوده باشد در هر حال مسؤول خواهد بود.57
نكته قابل توجه آن است كه در سال 1871 كنگره قانون راجع به حقوق مدنی را كه مشهور به قانون 1983 (ماده 1983) است تصویب كرد و طبق این ماده:
«هر كس یكی از اتباع ایالات متحده و یا شخصی را كه در حوزه صلاحیت سرزمین آن واقع است، از حقوق، امتیازات و مصونیتهای مقرر در قانون اساسی و قوانین عادی محروم و یا موجبات آن را فراهم سازد، در برابر شخص زیان دیده در دعوایی كه به خواسته جبران خسارت وارده اقامه میشود ضامن و مسؤول خواهد بود ....»
پس از تصویب ماده 1983 قانون مدنی آمریكا دعاوی زیادی بر ضد قضات به استناد آن مطرح شد و بسیاری نویسندگان باستناد این ماده و تاریخچه تقنینی آن مصونیت قضایی مطلق قضات را مردود دانسته و آن را در موارد تقصیر مسؤول قلمداد كردند لكن با این وجود دیوانعالی ایالات متحده در خصوص این ماده نیز دكترین مصونیت قضایی را اعمال كرد.58
تفسیر دیوانعالی كشور آمریكا را بسیاری دادگاه ها در عمل رعایت میكنند و به همین دلیل كمتر اتفاق میافتد كه قاضی را مسؤول خسارات وارده بر اشخاص بشناسند. یكی از موارد محدودی كه دادگاه حكم به محكومیت قاضی داد پرونده «آلن علیه قاضی پولیام59» بود كه دادگاه فدرال ضمن غیر قانونی بودن تصمیم دادگاه و ممنوعیت اجرای آن تصمیم، قاضی مربوطه را محكوم به پرداخت 7038 دلار بابت حق الوكالة و خسارات وارده كرد60. و پس از اعتراض قاضی پولیام، دیوانعالی این حكم دادگاه را تأیید كرد و در پی آن تعداد دعاوی بر ضد قضات افزایش یافت هر چند كه به ندرت منجر به محكومیت قضات شدند.
نتیجه این است كه در حقوق آمریكا قضات دارای مصونیت قضایی درحد بسیار بالایی بوده و در مواردی كه در حیطه صلاحیت قضایی خود به پروندهای رسیدگی نمایند حتی اگر تقصیر و سوء نیت یا غرضورزی و فساد داشته باشند نمیتوان دعوای ضرر و زیان بر ضد آنها زا مطرح كرد. لكن در صورتی كه رسیدگی به پروندهای خارج از صلاحیت آنها باشد و یا مربوط به وظایف اداری آنها باشد مسؤولیت مدنی دارند. و نكته جالب توجه آن است كه دولت هیچگونه مسؤولیتی را در برابر خسارات وارده به اشخاص در اثر خطا یا تقصیر قضات به استناد اصل «اِعمال حاكمیت» به عهده نمیگیرد و خود را از تبعات این گونه تصمیمات رهایی بخشیده است.
3 - 2. مبانی مسؤولیت مدنی در حقوق انگلیس
از آنجا كه سیستم حقوقی انگلیس بعنوان منشأ و مادر حقوق آمریكا است، در خصوص مسؤولیت مدنی قضات تفاوت چشمگیری به چشم نمیخورد در هر دو سیستم قضات از مصونیت قضایی بسیار بالایی برخوردارند و اثبات مسؤولیت برای ایشان در عمل امكان پذیر نیست و یا به سختی و در موارد بسیار نادر صورت میگیرد. آن مورد هم در جایی است كه قاضی خارج از صلاحیت قضایی خویش عمل كرده باشد و اِلّا هرچند تصمیم او ناشی از تقصیر یا سوء نیت باشد مسؤولیتی نخواهد داشت.
در سال 1863 قاضی كرامپتون61 طرح دعوا بر ضد همكار خود را قبول نكرد و اعلام داشت:
«در حقوق ما اصل بر این است كه علیه قاضی دادگاه عالی به خاطر اعمال قضایی نمیتوان طرح دعوا كرد، هرچند ادّعا شود كه قاضی اعمال غرض كرده و عمل وی مبتنی بر فساد بوده است.»
و در سال 1974 «لرد دنینگ»62 اعلام كرد:
«مصونیت قضایی در برابر خسارات، به این دلیل نیست كه قضات اختیار ارتكاب اشتباه یا خطا را دارند، بلكه به این دلیل است كه قاضی قادر به ایفای وظیفه خود با استقلال كامل و بدون هرگونه ترس باشد.»63
لرد بریج64 در سال 1984 توضیح مشابهی داده و میگوید:
«اگر یك قاضی از بین هزار قاضی، در چارچوب صلاحیت خود، با سوء نیت به یك طرف دعوا زیان برساند، صدمه این امر كمتر از آن است كه 99 قاضی دیگر، در معرض ایذاء شكوائیه های بی اساس، تحت عنوان غرض ورزی قرار گیرند.»
به هر حال از حقوق انگلیس نیز مانند سیستم حقوقی آمریكا قضات در صورتی كه در حوزه صلاحیت قضایی خود تصمیم هرچند اشتباه، توأم با سوء نیت گرفته باشند مسؤولیت مدنی ندارند ولیكن به خاطر اعمالی كه خارج از صلاحیت خود انجام دادهاند مسؤول هستند. یعنی در مواردی كه فاقد صلاحیت بوده و اتّخاذ تصمیم نموده و یا صلاحیت محدودی داشته و از حدود صلاحیت خود تجاوز نموده، حسب ماده 45 قانون قضات صلح مصوب 1979، مسؤول جبران خسارت ناشی از دادرسی است.65
نتیجه
از مباحث مطروحه در فصل دوم این نتیجه حاصل میشود كه در حقوق اسلام و به تبع آن در حقوق مدوّن ایران قضات در صورت تقصیر یا بی مبالاتی غیر متعارف مسؤولیت مدنی خواهند داشت. درحقوق فرانسه نیز در موارد تقصیر و خطای سنگین با استنكاف از رسیدگی به دعوا، مسؤول خسارات وارده خواهند بود لكن در حقوق عرفی كه تبلور آن در سیستم حقوقی انگلیس و آمریكا است مبنای مسؤولیت مدنی قاضی هرچند تقصیر اوست لكن تا زمانی كه در حیطه صلاحیت قضایی خود اقدام كرده باشد مسؤول شناخته نمیشود. اما در صورتی كه خارج از صلاحیت قضایی عمل كرده باشد مسؤولیت مدنی خواهد داشت و به بیان دیگر تنها در این فرض، تصمیم قضایی او بر مبنای تقصیر موجب مسؤولیت مدنی خواهد بود.
فصل سوم ـ شرایط تحقق مسؤولیت مدنی قاضی
اصولاً برای مسؤولیت مدنی باید عناصر وجود داشته باشد:
1. وجود ضرر و خسارت
2. فعل زیانبار
3. رابطه سببیّت بین فعل زیانبار و ضرر
علاوه بر آن در مورد مسؤولیت مدنی ناشی از دادرسی باید شخص سمت قضایی داشته باشد و در دادگاه انتظامی قضات نیز رأی بر محكومیت او داده شده باشد تا بتوان به استناد آن در دادگاه های عمومی بر ضد او اقامه دعوای ضرر زیان ناشی از تصمیم قضایی كرد. پس در چهارمبحث شرایط تحقق مسؤولیت مدنی قضات را مطرح می كنیم.
1. ورود خسارت و ضرر
منظور از ضرر آن است كه در اموال شخص، نوعی نقص ایجاد شود و یا منافع مسلم او از دست رود و یا به سلامت و حیثیت و عواطف او لطمهای وارد شود. و بموجب ماده 1 قانون مسؤولیت مدنی و اصل 171 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و قسمت اخیر ماده 728 آیین دادرسی مدنی و ماده 58 قانون مجازات اسلامی، ضرر اعم از مادی یا معنوی بوده و ضرر مادی ممكن است بواسطه از بین رفتن مال یا فوت شدن منفعتی باشد و بموجب بند 3 از ماده 9 آیین دادرسی كیفری، منافعی كه حصول آن ممكن بوده است نیز قابل مطالبه هستند و طبق اصل 171 قانون اساسی و بند 2 ماده 9 آیین دادرسی كیفری ضرر و زیان معنوی شامل كسر حیثیت یا اعتبار اشخاص یا صدمات روحی ناشی از درد جسمی و رنجهای روحی میگردد و در هنگام تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی این امر مورد توجه بوده 66 ودر تبیین معنای خسارت معنوی مثالهایی ذكر میشود؛ نظیر: كتك زدن، ریختن آبرو و مانند آن كه نشانگر تمام ابعاد خسارت معنوی است.
البته در ماده 58 قانون مجازات اسلامی هر چند قانوگذار ضرر و زیان را اعم از مادی و معنوی دانسته است و لیكن در مورد خسارت معنوی صرفا جبران معنوی آن را از طریق اعاده حیثیت پذیرفته است در حالی كه طبق اصل 171 قانون اساسی و بند 2 ماده 9 آیین دادرسی كیفری این قبیل خسارات نیز قابل تقویم مادی میباشند و مواد 1 تا 3 قانون مسؤولیت مدنی نیز ضرر را اعم از مادی و معنوی دانسته و تشخیص میزان زیان و طریقه و كیفیت جبران آن را با توجه به اوضاع و احوال به عهده دادگاه گذاشته است.
نكته قابل تذكر آن است كه بموجب مفاد ماده 728 آیین دادرسی مدنی، خسارت باید اثر مستقیم تصمیم قضایی باشد. یعنی هرگاه در اثر زندانی كردن یا توقیف مال یا انجام و اجرای مجازات یا تسلیم مال محكوم علیه به محكوم له برای او خسارتی بوجود آید باید نتیجه مستقیم تصمیم قضایی باشد و گرنه موجب مسؤولیت مدنی نمیشود.
2. فعل زیانبار
بطور معمول تصمیم قضایی قضات را نمیتوان ارتكاب فعل زیانبار قلمداد كرد زیرا قاضی بر اساس ادله موجود در پرونده و و قرائن و اوضاع و احوال قضیّه مبادرت به صدور رأی كرده و در امور مقدماتی قرار صادر میكند و در ماهیت دعوا حكم مینماید.
لكن با رعایت سایر شرایطی كه بحث میشود تصمیم قضایی بعنوان یكی از عناصر ایجاد مسؤولیت مدنی ضروری است یعنی تا زمانی كه تصمیم قضایی اخذ نشده باشد نمیتوان رابطه ای بین خسارت وارده بر زیان دیده و قاضی بر قرار كرد.
قضاوت از مشاغلی است كه امكان خطا و اشتباه در آن بسیار وجود دارد و به همین دلیل برای تشخیص فعل زیانبار بعنوان یكی از اركان مسؤولیت مدنی قاضی، باید تصمیم او را نسبت به طبیعت این شغل و عرف قضایی سنجید چنانچه از رفتار متعارف قضات خارج شده باشد و از روی عمد یا تدلیس یا تقلّب مبادرت به انشاء حكم كرده باشد تقصیر محسوب میشود و تصمیم او بعنوان فعل زیانبار تلقّی میشود.
در اینكه خطا و اشتباه قاضی را نمیتوان موجب مسؤولیت مدنی دانست تقریبا در تمام سیستمهای حقوقی مسلم است زیرا در امر قضاوت همواره امكان اشتباه و خطا وجود دارد و امری اجتناب ناپذیر است و اگر قاضی مسؤول عواقب این گونه اشتباهات باشد استقلال تصمیم گیری و سرعت در كار را از دست میدهد و بهانه ای برای طفره رفتن او از رسیدگی و صدور حكم میشود.
اما در سیستم حقوقی فرانسه خطای سنگین را موجب مسؤولیت مدنی قاضی میدانند آن عبارت است از بی دقتی در محتویات پرونده، عدم توجه به قوانین یا آراء قضایی و دانش حقوق و انجام ندادن برخی اقداماتی كه برای رسیدگی لازم است.
در حقوق كشورهای كامن لو بطور كلی خطای قاضی موجب مسؤولیت نمیشود و در موارد تقصیر نیز شرایط بسیار سختی در نظر گرفته شده است.
در حقوق امامیه (باستناد برخی روایاتی كه نقل شده و از جمله روایتی كه از علی علیه السلام نقل شده است67).
در امور جزایی بطور مسلم خطای قاضی موجب مسؤولیت مدنی اونمیشود بلكه باید جبران خسارت از بیت المال صورت پذیرد و بر این امر بسیاری فقها تصریح كرده اند و در مذاكرات قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به آن توجه شده است.
در امور مالی برخی فقها روایت مزبور را قابل استناد ندانسته اند68 ولی فقهای دیگر مفاد آن را به انضمام روایات دیگر قابل تسرّی در كلیه خسارات اعم از جزایی و حقوقی دانسته اند.69 لكن با دقت در روایات 70 مختلف میتوان گفت كه معاف بودن قاضی از مسؤولیت مدنی ناشی از خطا هم در امور كیفری و هم حقوقی قابل استنباط است و مسؤول جبران خسارت در این صورت دولت میباشد كه در مذاكرات قانون اساسی نیز بدان تصریح شده است اما در خصوص خسارات ناشی از بیمبالاتی یا فقدان علم و تخصص لازم برای امر قضاوت و نیز سوء نیت یا تقصیر زیانهای وارده را شخصا باید جبران كند و به این امر ماده 58 قانون مجازات اسلامی و اصل 171 قانون اساسی و مواد قانون مسؤولیت مدنی تصریح دارد و معاف بودن قاضی از مسؤولیت مدنی در منابع فقهی نیز منصرف از این نوع تقصیر یا بی مبالاتی است.
نتیجه آنكه هرگاه تصمیم قاضی ناشی از بی دقتی، اهمال، عدم توجه به قوانین و یا بر اساس تدلیس، تقلّب، اخذ رشوه، جعل اسناد و مانند آن باشد، تصمیم قضایی او زیانبار محسوب و یكی از شرایط تحقق مسؤولیت مدنی فراهم میشود.
3. احراز رابطه سببیّت بین تصمیم قضایی و ورود خسارت
مستفاد از ماده 728 آیین دادرسی مدنی آن است كه باید بین این دو رابطه وجود داشته باشد زیرا تا زمانی كه تصمیم قضایی بطور مستقیم موجب ضرر نشده باشد نمیتوان قاضی را مسؤول دانست و در حقوق كنونی كشور این امر متضرعّ بر آن است كه قاضی سمت قضایی داشته باشد و در اثر طرح دعوا توسط دادگاه انتظامی قضات، تخلّف او ثابت شده باشد. آنگاه باستناد محكومیت انتظامی او و با رعایت سایر شرایط، در دادگاه های عمومی طرح دعوا شده و در صورت اثبات رابطه بین ورود خسارت مادی یا معنوی و تصمیم قضایی مبتنی بر سوء نیت یا بیمبالاتی و خطای سنگین، قاضی، مسؤول پرداخت خسارات خواهد بود.
نتیجه بحث:
از مطالعه در سیستمهای مختلف حقوقی این امر استنباط میشود كه اصولاً قضات دارای مصونیت قضایی بالایی هستند و كمتر میتوان بر ضد آنان بخاطر تصمیم قضایی طرح دعوا كرد لكن این مصونیت در سیستم حقوقی كامن لو بطور مطلق بوده و تنها در مورد رسیدگی خارج از صلاحیت قضایی این مصونیت وجود ندارد و در سیستم حقوقی فرانسه و سیستم حقوقی امامیه میتوان گفت كه مصونیت قضایی در زمینه خطای سبك قضات است و در زمینه خطای سنگین و تقصیر، مسؤولیت مدنی دارند؛ البته طبق قانون اساسی ایران و قانون مجازات اسلامی صرفا تصمیمات ناشی از تقصیر موجب مسؤولیت مدنی شخص قاضی میشود.
پی نوشتها
ـ 61crompton
حتی تحت همین عنوان رساله ای نوشته شد؛ مثل: دكتر یحیی جلیلوند، مسؤولیت مدنی قضات و دولت.
ـ 50Bradley V.fischer.
ـ 62Dening
ـ 64Lord Bridge
ـ 59Puliam v.Allen
ـ 53Imber v.pachtman.
ـ 51Pierspn v.Ray
- 57American juris Pradence vol 30 A the lawyers cooperative Publishing Go, Rochester N.y 1985 P.43 -54.
ـ 52yaslelli v.Goff
1 - نهج البلاغة ترجمه فیض الاسلام، ص 977.
2 - ر.ك: ضمان قهری، ص 48، دكتر كاتوزیان، چاپ 1375، دانشگاه تهران ـ مسؤولیت مدنی ـ دكتر حسینینژاد.
3 - ضمان قهری، ص 48 به بعد.
4 - قانون مجازات اسلامی (تعزیرات مصوب تیرماه 75)، مواد 58 ـ 534 ـ 597 ـ 604 ـ 605 و ....
5 - از ماده 498 تا 729 قانون مجازات اسلامی تحت عنوان تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده، مشتمل بر 232 ماده و چهل و چهار تبصره در جلسه علنی دوم خرداد ماه 1375 مجلس شورای اسلامی تصویب گردیده و در تاریخ 6/3/1375 به تأیید شورای نگهبان رسیده است.
6 - دارندگان پایه قضایی از مأمورین مذكور در ماده 598 این قانون محسوب شدهاند.
7 - دكتر كاتوزیان، ضمان قهر ـ دكتر ابوالحمد حقوق اداری، ج 2.
8 - به نقل ازكتاب مسؤولیت مدنی قضات و دولت، دكتر جلیلوند، ص 100.
9 - همان، ص 107.
10 - همان كتاب، ص 225 ـ مجله حقوقی 14 و 15 دفتر خدمات حقوقی، ص 223؛ مجله حقوق مردم سال 52، ش 32.
11 - وسایل الشیعه، ج 18، ص 165، باب 10، ح یك ؛ من لایحضره الفقیه، ج 3، باب 8، ص 11، ح 1.
12 - در بحث مبانی فقهی مسؤولیت مدنی قاضی مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت.
13 - بحث تفصیلی در این قاعده خود رسالهای مستقل میطلبد، علاوه بر آنكه به مناسبت در كتب فقهی، حقوقی این اصل مورد مطالعه قرار گرفته است، بسیاری از فقها در تشریح مفهوم و قلمرو این اصل رساله های مستقل ومفصّل نگاشته اند از آن جمله، رساله لاضرر شیخ الشریعه اصفهانی، رساله لاضرر ، شیخ انصاری ـ میرزای نائینی، امام خمینی و .....
14 - برای ملاحظه آیات دیگری در همین خصوص رجوع شود به بقره آیه 284 و 230 ـ نساء آیه 16 و 17.
15 - ر.ك: منابع پیشین فقهی و نیز وسایل الشیعه، ج 13 و 15 و 16 و 19، در ابواب مختلف این روایات مورد استناد واقع شدهاند.
16 - ر.ك: وسایل الشیعه، ج 13 و 15 و 16 و 19.
17 - میرعبدالفتاح مراغی، العناوین، ج 1، عنوان 10، ص 304، چاپ جامعه مدرسین قم، سال 1417، ـ شیخ الشریعه اصفهانی، رساله لاضرر، ایشان این قول را به اهل لغت نیز نسبت داده است.
18 - الرسائل، قاعده لاضرر، امام خمینی، لازم به توضیح است كه طبق این بیان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم دارای سه مقام میباشد، الف - مقام نبوت و تشریع كه بیان احكام و مقررات مینماید، ب ـ مقام امامت و اداره جامعه و اعمال حاكمیت، ج - مقام قضاوت و فصل خصومت.
19 - آخوند خراسانی، كفایة الاصول، ج 2، ص 72.
20 - فاضل توفی، الوافیه، ص 79.
21 - شیخ انصاری، مكاسب، ص 372 به بعد.
22 - میرفتاح، العناوین، چاپ قدیم، ص 96 و چاپ جدید جامعه مدرسین، ص 38؛ در كتب حقوقی مراجعه شود به دكتر كاتوزیان، ضمان قهری، ص 148.
23 - میرزای نائینی، تقریرات فقهی، حقیقةالطالب، ج 2، ص 294.
24 - قواعد الفقهیه، ناصر مكارم شیرازی، ج 1، ص 79، به بعد؛ ضمان قهری، دكتر كاتوزیان، ص 146 به بعد.
25 - مراد از سبب همان تحقق شرط و زمینه برای ورود خسارت و تلف است و نه معنای دقیق فلسفی آن كه از وجودش وجود مسبّب و از عدم آن عدم لازم آید.
26 - وسایل الشیعه، ج 19، باب 11 از ابواب موجبات ضمان، ح 1.
27 - همان منبع، باب 8 از ابواب موجبات ضمان، ح 1 و 2 و 3 و نیز باب 9، ح 1 و در كتاب شهادات باب 11 تا 14؛ روایات متعددی به این مضمون است.
28 - وسایل، ج 18، كتاب شهادات، باب 11 تا 14.
29 - وسایل، ج 15، ابواب عیوب و تدلیس.
30 - وسایل الشیعه، ج 18، ابواب صفات قاضی.
31 - شرایع الاسلام، محقق حلی، یك جلدی، ص 860؛ جواهرالكلام، ج 4، ص 13؛ الخلاف شیخ طوسی، ج 3، كتاب قضا، ص 309، مسأله 1؛ النهایة، ص 337؛ ابن زهرة، غنیه، ص 111 ـ مسالك الافهام، ج 2، ص 351، الدروس الشرعیه كتاب قضا، ص 377 از سلسلة الینابیع الفقهیه، ج 33، دراسات فی ولایة الفقیه، ج 2، ص 153، آیت اله منتظری.
32 - وسایل، ج 18، ابواب صفات قاضی.
33 - فاضل نراقی، مستند الشیعه، ج 2، ص 517؛ سید احمد خوانساری، جامع المدارك، ج 6، ص 3.
34 - وسایل، ج 18، ص 7، ابواب صفات قاضی باب 3، ح 2.
35 - همان منبع، ح 3.
36 - ماده واحده شرایط انتخاب قضات جمهوری اسلامی ایران مصوب اردیبهشت 1361.
37 - «من حكم فی درهمین بغیر ما انزل الله فقد كفر» به این مضمون چند روایت دیگر در وسایل، ج 18، باب 12، آداب قاضی وجود دارد.
38 - انس بن مالك عن رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم : «لسان القاضی بین حجرتین من نار حتی یقضی بین الناس فامّا الی الجنة و اماالی النار» همان، باب 2، ح 2.
39 - جواهر الكلام، ج 40، ص 139؛ شرایع الاسلام، ص 316؛ تحریرالوسیله، ج 2، ص 409؛ ریاض، سیدعلی طباطبایی، وظایف قاضی؛ كنزالعرفان فی فقه القرآن، ج 2، ص 376، جمال الدین فاضل مقداد؛ سنگلجی، قضا در اسلام، ص 115 به بعد و سایر كتب فقهی.
40 - وسایل الشیعه، ج 18، باب 3، آداب قاضی، ح 1: «من ابتلی بالقضاء فلیواس بینهم فی الاشارة و النظر و فی المجلس...»
41 - جواهر الكلام، ج 40، ص 129 به بعد؛ شرایع الاسلام، ص 316؛ أسس القضاء، شیخ جواد تبریزی، ص 120، و دیگر كتب فقهی.
42 - همان منابع فقهی پیشین.
43 - جواهر الكلام، ج 40، ص 77.
44 - بموجب مواد قانونی فوق الاشعار در قانون مجازات اسلامی (تعزیرات و مجازاتهای باز دارنده مصوب دوم خرداد ماه 75)؛ امتناع از رسیدگی، تأخیر در صدور حكم، رفتار بر خلاف قانون، جعل و تزویر، مصدوم ساختن یا مخفی كردن نوشته، اسناد و اوراق مربوط به دعوا، اظهار نظر بر خلاف واقع و حق از روی غرض ورزی، اجبار متهم به اقرار از طریق آزار و اذیت علاوه بر مجازات كیفری، موجب مسؤولیت مدنی قاضی است.
45 - جلیل وند، مسؤولیت مدنی قاضی و دولت، ص 158، مراجعه شود و به زبان فرانسه مراجعه شود به: Solus et perrot, Droit judiciare Privé, T.I.1961, sirey, Paris, nos 834 eTS.
46 - همان مرجع و نیز مجله حقوق مردم شماره 32 سال 1352؛ مجله حقوقی شماره 14 و 15، دفتر خدمات حقوقی؛ مجله كانون وكلاء شماره 30، سال پنجم.
47 - به نقل از دكتر یحیی جلیل وند، مسؤولیت مدنی قضات و دولت، ص 182.
48 - همان منبع.
49 -در حقوق فرانسه مراجعه شود به منبع پیشین،- solus etperrot: Ibid, n.844 و درمنابع فارسی ر.ك: جلیلوند، همان منبع، ص 185 به بعد؛ و قانون آیین دادرسی مدنی و كیفری فرانسه مواد مزبور.
54 - كریستین هاوس منینجر، مطالعه تطبیقی مسؤولیت مدنی داوران، ترجمه محمدجواد میر فخرایی، مجله حقوقی شماره 14 ص 226 به بعد.
55 - ر.ك: مجله حقوقی دفتر خدمات شماره 14، ص 229 از مقاله "CHRISTIAN Haus Maninger" و نیز به دكتر جلیلوند مسؤولیت مدنی قضات ، ص 220، و نیز: cohen, David R: judicial Malpractice Insavance P.273. مجله حقوق مردم سال 1352 شماره 32، ص 20، دائرةالمعارف حقوقی، Corpus.j.s
56 - دائرةالمعارف علم حقوق در آمریكا، ج 30، مبحث قضات، ص 43، مجموعه پروندههای «نیوجرزی» شماره 25 به نقل از «جرج گولیك»؛ و مسؤولیت مدنی دكتر جلیلوند، ص 225.
58 - مجله حقوقی دفتر خدمات، شماره 14، ص 231.
60 - به نقل از دكتر جلیل وند، مسؤولیت مدنی قضات، ص 240 و در حقوق آمریكا ر.ك: shuck Petter H: civil liability of judges in u.s., the American journal of comparative law , vol. 73, NO. 4 fall 1989.pp663.
63 - دكتر جلیل وند، همان منبع، ص 256.
65 - ر.ك: جلیل وند، همان منبع.
66 - صورت مشروح مذاكرات مجلس بررسی قانون اساسی، ج 3، ص 1760.
67 - اصبغ بن نباته از امیرالمؤمنین علیهالسلام : «ان ما أخطأت القضاة فی دمٍ او قطعٍ فهو علی بیت مال المسلمین.» وسایل، ج 1، باب 10 از ابواب قاضی.
68 - سید محمد كاظم یزدی، عروةالوثقی، كتاب القصاص، ص27، مسأله 39.
69 - شیخ محمدحسن، جواهر الكلام، ج 40، ص 250؛ آیت اله گلپایگانی، كتاب القضاء، ص 149.
70 - وسایل، ج 18، ص 167 تا 169 و صص 200 و 311 باب 3؛ سنن ابی داود، ج 2، صص 272-270.
سایت حقوقدانان
منبع : وکالت دات اینفو